استان سي و يكم و جنگي كه محتمل است
چند روز قبل سردار جعفري فرمانده سپاه پاسداران از سازماندهي اين ارگان نظامي در «31 استان» كشور خبر داد و تصريح كرد اين كار آغاز شده است. براي مثال فرمانده سپاه استان تهران ديروز منصوب شده و آغاز بكار كرد.
نكته جالب در اين ميان عدم آگاهي يكي از ارشدترين مقام هاي نظامي از جغرافياي سياسي كشورمان است. تا جايي كه من جغرافيا خوانده مي دانم، اكنون طبق تقسيمات كشوري، سي استان داريم حالا سردار جعفري استان سي و يكم، از كجا خواهد يافت تا برايش فرمانده بگمارد را بايد از خودش پرسيد.
گذشته از اين ، آمادگي نظامي در همه ي استان هاي كشور بدين معناست كه در صورت حمله نظامي آمريكا به ايران از درگيري مرزي خبري نخواهد بود. در واقع استراتژي نظامي جمهوري اسلامي همانگونه كه برخي از مسولان كشوري و لشكري بارها گفته اند مبتني بر «جنگ هاي نامتقارن» است . به تعبير ساده تر در صورت حمله خارجي، نيروي مهاجم مي تواند به هر سي استان (يا بنابراطلاع لابد موثق سردارجعفري31 استان) وارد شود. در اصطلاح نظامي تعريف اين تاكتيك عبارت است از زمين دادن و زمان خريدن ، وارد كردن تلفات سنگين به مهاجمين و همچنين پراكنده گي نيروهاي متجاوز.
دو روز قبل هم، يكي از فرماندهان ارشد سپاه در ادامه جنگ رواني يا بقول عوام كل كل با نظاميان اسراييلي و آمريكايي گفته بود در هر استاني بيست و دو هزار قبر براي كشته شدگان متجاوز تدارك ديده ايم. اين گفته نيز، تاييدي است بر اينكه استراتژيست هاي نظامي ايران در صورت بروز جنگ چنين تاكتيكي در پيش خواهند گرفت.
نكته در خور تامل و توجه، شباهت بسيارزياد تاكتيك فوق به دكترين نظامي ابوالحسن بني صدر اولين رييس جمهوري اسلامي و فرمانده وقت كل قوا است. او پس از شور و مشورت با فرماندهان ارتش به اين نتيجه رسيده بود كه نبايد در نقاط مرزي تا پاي جان جنگيد . بر اساس طرح بني صدر بايد به ارتش عراق اجازه داده مي شد تا اعماق خاك ايران پيشروي كند. اين مساله سبب مي شد بخاطر وسعت ايران و قلت نيروهاي ارتش عراق ،مدافعين ايراني بتوانند قواي متجاوز را در داخل كشورمان نابود سازند بدين ترتيب حتا امكان پيشروي تا بغداد هم وجود داشت. اين همان اتفاقي است كه طي جنگ جهاني دوم در شوروي رخ داد. ارتش آلمان به عمق سرزمين بسيار وسيع شوروي لشكر كشيد، از آنجايي كه تعداد نيروي نظامي آلمان محدود بود با شكست و نابودي سپاهيان آلماني در عمق قلمروي شوروي، عملن راه برلين به روي روس ها و همچنين متفقين باز شد.
بازگويي اين تاكتيك ها بدين معنا نيست كه بخواهم بر روش خاصي صحه گذارم زيرا علي الاصول نه درس نظام خوانده ام و نه تجربه جنگيدن داشته ام. آنچه كه بطور خلاصه به عرض رسيد ماحصل اطلاعاتي است كه از لابه لاي كتاب هاي تاريخ و همچنين مطالعه ي مصاحبه هاي نظاميان آموخته ام.
اگر استراتژي نظامي جمهوري اسلامي مبتني بر جنگيدن با متجاوزين، در سي استان كشور است خب اين بي شباهت به تاكتيك نظامي بني صدر نيست. بنابراين چرا 27 سال آن نگون بخت را به خيانت، و در خوشبينانه ترين حالت به ناداني متهم كرده اند؟ بگذريم...
از نظر نگارنده بهترين روش كه بايد آنرا نه يك تاكتيك بلكه استراتژي قرار داد اينست كه حاكميت تدابيري بينديشد تا اصلن جنگي اتفاق نيفتد. يكبار در دوره ي هاشمي و بار ديگر در دوران اصلاحات دولت هاي وقت با اتخاذ تدابيري سايه ي سياه جنگ را از سر ملت ايران دور كردند.
دولتي كه اكنون بر سركار است در همان روزهاي اول وعده داد پرونده ي هسته اي هرگز به شوراي امنيت نخواهد رفت و اينها همه تبليغات دشمن است، وقتي هم پرونده به شوراي امنيت ارجاع، و تحريم ها آغاز شد رييس جمهور به صراحت قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل را «ورق پاره هايي» بي ارزش خواند كه كمترين تاثيري بر وضعيت اقتصادي،اجتماعي،سياسي و... مردم نخواهد گذاشت. وقتي آثار تحريم ها هويدا ، وضعيت زندگي روزمره ي مردم بيش از پيش بحراني شد همين دولت (نهم) اعلام كرد جنگ و حمله ي نظامي شوخي بيش نيست. حتا به رسانه هاي داخلي ابلاغ شد حول اين محور نگويند وننويسند. اما اكنون شاهديم عالي ترين فرماندهان نظامي نه فقط از احتمال جنگ سخن به ميان مي آورند بلكه فراتر از آن در حال برنامه ريزي براي چگونه جنگيدن هستند!
حال سوال اينجاست اگر جنگي درگيرد هزينه مادي،معنوي و جاني اش را چه كساني بايد بپردازند؟ آيا مردمي كه همواره جوركش تصميمات نادرست،جاه طلبي ها و سياست هاي مبتني بر آزمون و خطاي ديگران بوده و هستند باز بايد سكوت كنند؟ روزنامه نگاران خفه بشوند، فعالان سياسي-اجتماعي حرف نزنند، آحاد مردم سكوت كنند تا مبادا به شكستن حريم امنيت ملي متهم شوند؟ خب اگر «نشوند، بزنند، نكنند» مگر چه خواهد شد آيا بالاتر از سياهي هم رنگي هست؟
نكته جالب در اين ميان عدم آگاهي يكي از ارشدترين مقام هاي نظامي از جغرافياي سياسي كشورمان است. تا جايي كه من جغرافيا خوانده مي دانم، اكنون طبق تقسيمات كشوري، سي استان داريم حالا سردار جعفري استان سي و يكم، از كجا خواهد يافت تا برايش فرمانده بگمارد را بايد از خودش پرسيد.
گذشته از اين ، آمادگي نظامي در همه ي استان هاي كشور بدين معناست كه در صورت حمله نظامي آمريكا به ايران از درگيري مرزي خبري نخواهد بود. در واقع استراتژي نظامي جمهوري اسلامي همانگونه كه برخي از مسولان كشوري و لشكري بارها گفته اند مبتني بر «جنگ هاي نامتقارن» است . به تعبير ساده تر در صورت حمله خارجي، نيروي مهاجم مي تواند به هر سي استان (يا بنابراطلاع لابد موثق سردارجعفري31 استان) وارد شود. در اصطلاح نظامي تعريف اين تاكتيك عبارت است از زمين دادن و زمان خريدن ، وارد كردن تلفات سنگين به مهاجمين و همچنين پراكنده گي نيروهاي متجاوز.
دو روز قبل هم، يكي از فرماندهان ارشد سپاه در ادامه جنگ رواني يا بقول عوام كل كل با نظاميان اسراييلي و آمريكايي گفته بود در هر استاني بيست و دو هزار قبر براي كشته شدگان متجاوز تدارك ديده ايم. اين گفته نيز، تاييدي است بر اينكه استراتژيست هاي نظامي ايران در صورت بروز جنگ چنين تاكتيكي در پيش خواهند گرفت.
نكته در خور تامل و توجه، شباهت بسيارزياد تاكتيك فوق به دكترين نظامي ابوالحسن بني صدر اولين رييس جمهوري اسلامي و فرمانده وقت كل قوا است. او پس از شور و مشورت با فرماندهان ارتش به اين نتيجه رسيده بود كه نبايد در نقاط مرزي تا پاي جان جنگيد . بر اساس طرح بني صدر بايد به ارتش عراق اجازه داده مي شد تا اعماق خاك ايران پيشروي كند. اين مساله سبب مي شد بخاطر وسعت ايران و قلت نيروهاي ارتش عراق ،مدافعين ايراني بتوانند قواي متجاوز را در داخل كشورمان نابود سازند بدين ترتيب حتا امكان پيشروي تا بغداد هم وجود داشت. اين همان اتفاقي است كه طي جنگ جهاني دوم در شوروي رخ داد. ارتش آلمان به عمق سرزمين بسيار وسيع شوروي لشكر كشيد، از آنجايي كه تعداد نيروي نظامي آلمان محدود بود با شكست و نابودي سپاهيان آلماني در عمق قلمروي شوروي، عملن راه برلين به روي روس ها و همچنين متفقين باز شد.
بازگويي اين تاكتيك ها بدين معنا نيست كه بخواهم بر روش خاصي صحه گذارم زيرا علي الاصول نه درس نظام خوانده ام و نه تجربه جنگيدن داشته ام. آنچه كه بطور خلاصه به عرض رسيد ماحصل اطلاعاتي است كه از لابه لاي كتاب هاي تاريخ و همچنين مطالعه ي مصاحبه هاي نظاميان آموخته ام.
اگر استراتژي نظامي جمهوري اسلامي مبتني بر جنگيدن با متجاوزين، در سي استان كشور است خب اين بي شباهت به تاكتيك نظامي بني صدر نيست. بنابراين چرا 27 سال آن نگون بخت را به خيانت، و در خوشبينانه ترين حالت به ناداني متهم كرده اند؟ بگذريم...
از نظر نگارنده بهترين روش كه بايد آنرا نه يك تاكتيك بلكه استراتژي قرار داد اينست كه حاكميت تدابيري بينديشد تا اصلن جنگي اتفاق نيفتد. يكبار در دوره ي هاشمي و بار ديگر در دوران اصلاحات دولت هاي وقت با اتخاذ تدابيري سايه ي سياه جنگ را از سر ملت ايران دور كردند.
دولتي كه اكنون بر سركار است در همان روزهاي اول وعده داد پرونده ي هسته اي هرگز به شوراي امنيت نخواهد رفت و اينها همه تبليغات دشمن است، وقتي هم پرونده به شوراي امنيت ارجاع، و تحريم ها آغاز شد رييس جمهور به صراحت قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل را «ورق پاره هايي» بي ارزش خواند كه كمترين تاثيري بر وضعيت اقتصادي،اجتماعي،سياسي و... مردم نخواهد گذاشت. وقتي آثار تحريم ها هويدا ، وضعيت زندگي روزمره ي مردم بيش از پيش بحراني شد همين دولت (نهم) اعلام كرد جنگ و حمله ي نظامي شوخي بيش نيست. حتا به رسانه هاي داخلي ابلاغ شد حول اين محور نگويند وننويسند. اما اكنون شاهديم عالي ترين فرماندهان نظامي نه فقط از احتمال جنگ سخن به ميان مي آورند بلكه فراتر از آن در حال برنامه ريزي براي چگونه جنگيدن هستند!
حال سوال اينجاست اگر جنگي درگيرد هزينه مادي،معنوي و جاني اش را چه كساني بايد بپردازند؟ آيا مردمي كه همواره جوركش تصميمات نادرست،جاه طلبي ها و سياست هاي مبتني بر آزمون و خطاي ديگران بوده و هستند باز بايد سكوت كنند؟ روزنامه نگاران خفه بشوند، فعالان سياسي-اجتماعي حرف نزنند، آحاد مردم سكوت كنند تا مبادا به شكستن حريم امنيت ملي متهم شوند؟ خب اگر «نشوند، بزنند، نكنند» مگر چه خواهد شد آيا بالاتر از سياهي هم رنگي هست؟
سري به اين آدرس بزنيد مطلبي درباره ماجراي عزل بني صدر نوشت چند نفر از جمله من پاسخ داديم به موضوع اين نوشتار مربوط نيست اما خواندنش جالب است.






هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان