تقريبن همه ي نظرسنجي ها حاكي از اين است اگر همين فردا انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده برگزار شود باراك اوباما بر رقيب جمهوريخواه اش جان مك كين پيروز خواهد شد. اما آنچه كه براي ما اهميت دارد تاثير پيروزي دمكرات ها بر اوضاع داخلي ايران است. بگذريم از مفسران خواب و خواب زده اي كه از آنسوي بام «توهم توطئه» افتاده و اساسن منكر هرگونه تاثيرگذاري آنجا بر اينجا هستند.

در بخشي از حاكميت ايران هم، عده اي پس از انتشار هر نظرسنجي كه حاكي از پيشتازي اوباما بر مك كين است در پوست خود نمي گنجند. لابد در دل، از اينكه از شر نيوكان ها و جوج دبليو بوش خلاص مي شوند خرسند هستند. غافل از اينكه هشت سال حاكميت جمهوريخواهان در ايالات متحده، همه سره براي تماميت خواهان ايران منفعت دربرداشته است. از افزايش لجام گسيخته ي بهاي انرژي بگيرد تا رفع شر طالبان در شرق و صدام در غرب . از اين گذشته بوش با در پيش گرفتن راديكاليزم كلامي و تهديدات مداوم عليه حكومت ايران آنهم كلام عاري از هرگونه عمل جدي و نتيجه بخش، فقط باعث شد نهال در حال رُستن دمكراسي توسط تماميت خواهان از ريشه كنده شود.

استراتژي دمكرات ها و دولت كلينتون در هشت سال حاكميت شان در قبال ايران «ارتقاي دمكراسي» بود. اما جرج بوش عليرغم همكاري همه جانبه ي دولت وقت ايران با آمريكا، در جريان حمله به افغانستان در 2001، استراتژي دولت كلينتون را از اساس دگرگون، و سياست «تغيير رژيم» را جايگزين آن ساخت. پاداش همكاري ايران با آمريكا در جنگ با طالبان و القاعده، نشاندن ايران بر يكي از اضلاع سه ضلعي «محور شرارت» بود. در صورتيكه شرايط ايران با دو ضلع ديگر يعني كره شمالي و عراق تحت حاكميت صدام حسين، از زمين تا آسمان تفاوت داشت. در پيش گرفتن سياست چماقي عليه ي ايران باعث شد تماميت خواهان، بهانه اي يافته، نهال توسعه ي همه ي جانبه ي كشور را خشكانده، و هر بلايي، به بهانه همسويي با دولت متخاصم، بر سر آزاديخواهان بياورند.

بر خلاف تصور تماميت خواهان موسوم به اصولگرايان، اگر اوباما در انتخابات چهارم نوامبر به پيروزي دست يابد نه تنها خيري عايدشان نمي شود بلكه عرصه بسيار بيش از اكنون براي شان تنگ تر خواهد شد. در اينجا بطور گذرا تاثير روي كار آمدن دو حزب بزرگ در ايالات متحده را بر كشورمان مرور مي كنم تا تصوير روشن تري از آينده، در اذهان بوجود آيد.

گاهِ حكومت روزولت و ترومن دمكرات، در ايران فضاي باز سياسي 1320 تا 1332 جريان داشت. سپس در آمريكا ژنرال آيزونهاور جمهوريخواه روي كار مي آيد در اينجا نيز با رفتن مصدق و آمدن ژنرال زاهدي، فضاي باز سياسي بسته مي شود. كندي نيكسون را شكست مي دهد و دمكرات ها به قدرت بازمي گردند در ايران هم، شاه تحت فشار آمريكا، علي اميني را به نخست وزيري منصوب، و او نيز در مسير گشودن فضاي سياسي و انجام اصلاحات در زمينه هاي مختلف گام برمي دارد. شوربختانه كندي ترور مي شود و معاون وي جانسون به رياست جمهوري مي رسد او چنان درگير ويتنام و جنگ سرد شد كه نتوانست سياست كندي را با جديت دنبال كند. بعد از جانسون دوباره جمهوريخواهان يعني نيكسون و فورد به قدرت مي رسند. دقيقن تا سال 1976 در ايران، عليرغم گام هاي بلندي كه در جهت توسعه ي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي برداشته شد، در زمينه ي توسعه سياسي، باز به قهقرا رفتيم. در همين مقطع (دوران حاكميت جمهوريخواهان در آمريكا) شاه مرتكب يكي از بزرگترين اشتباهات زندگي سياسي اش مي شود او با ادغام احزاب ايران نوين و مردم، حاكميت را تك پايه و ده ها نشريه را «فله اي» توقيف مي كند دوراني كه كسي ناي نفس كشيدن نداشت. در 1976 كارتر دمكرات در عرصه سياسي آمريكا ظهور مي كند او در سياست خارجي همچون كندي، اولويت اول خود را اشاعه ي دمكراسي و افزون بر آن برقراي صلح دايمي بين اعراب و اسراييل قرار مي دهد. در اينجا از جزييات وقايع كشورمان در دوران كارتر درگذشته، در حد كفايت اشاره مي كنم عليرغم اينكه در دوره رياست جمهوري وي، ايران يك تغيير رژيم را تجربه كرد علي ايحال دقيقن از 1976 الي 1980 (1356 الي1360) در ايران فضاي باز سياسي وجود داشت. جيمي كارتر از رونالد ريگن جمهوريخواه شكست مي خورد و از آن پس جمهوريخواهان دوازده سال (هشت سال دوره ريگن و چهار سال دوره بوش پدر) حكومت آمريكا را در اختيار داشتند. در همه ي اين سال ها، كشور ما فضاي متصلب سياسي را باز براي چندمين بار تجربه كرد. بوش در رقابت با بيل كلينتون جوان و دمكرات از دور خارج شد در ايران نيز از سال 1374 با برگزاري انتخابات مجلس پنجم استارت فضاي باز سياسي زده مي شود. اين پروسه در دوم خرداد 1376 با روي كار آمدن خاتمي به اوج مي رسد. باز شوربختانه ال گور معاون كلينتون در انتخاباتي شبهه ناك از جرج واكر بوش جمهوريخواه شكست مي خورد و عجيب آنكه تقريبن چندي پس از روي كار آمدن جمهوريخواهان در آمريكا زنگ سقوط اصلاحات در ايران نواخته ، كلينتون و سپس خاتمي رفته ، بوش و سپس احمدي نژاد بر سر كار مي آيند! بنظر شما اين تاثير و تاثر جاي تامل و تفكر ندارد.

شايد برخي ها كه خود طي سي سال گذشته در بزنگاه هاي تاريخي همواره نقش مرموزي ايفا كردند و به تعبيري عامل توطئه بودند چنين تحليلي را ناشي از «توهم توطئه» نگارنده بخوانند. جالب اينكه، واژه ي تركيبي «توهم توطئه» اختراع همان عناصر مرموزي است كه روند «گام به گام» توسعه سياسي آغاز شده در سال 1356 را با ائتلافي عجيب با روحانيون، از مسير خارج و كار را به جايي كشاندند كه همه مي دانند، واكاوي آن وقايع، موضوعي جدا از مساله ي مورد بحث در اين نوشتار است بنابراين مي گذاريم و مي گذريم.

زمستان گذشته پس از پيروزي دورن حزبي اوباما بر هيلاري كلينتون در ايالت آيوا در مقاله اي * گمانه زني كردم كه اوباما نه تنها رقباي دمكرات را پشت سر خواهد گذاشت بلكه در فينال، رقيب جمهوريخواه را نيز شكست داده، به عنوان اولين رنگين پوست بر كرسي رياست جمهوري ايالات متحده آمريكا تكيه خواهد زد. اكنون نيز با توجه به نظرسنجي ها، گمانه زني پيروزي اوباماي كنيايي الاصل چندان دشوار نيست. اما بايد ديد رفتن راديكال هاي جمهوريخواه چه تاثيري بر فضاي داخلي كشورمان خواهد گذاشت.

بنظر مي رسد اوباما پس از تكيه زدن بر كرسي رياست جمهوري، در عرصه داخلي كشورش پيش و بيش از همه، انرژي اش را به مهار بحران جاري اقتصادي معطوف خواهد كرد. اما در سياست خارجي، وضعيت عراق و افغانستان، حل و فصل دايمي منازعه اعراب و اسراييل و مساله ايران در صدر برنامه هاي هاي سياست خارجي دمكرات ها قرار خواهند گرفت. بعيد مي دانم در اولين گام ها، اوباما بالافاصله بطور رسمي سياست «تغيير رژيم» را از دور خارج كند زيرا براي فشار بر تماميت خواهان حاكم بر ايران هنوز به چماق به يادگار مانده از دوران حاكميت نيوكان ها نيازمند است. البته اوباما بر عكس بوش، خط و نشان كشي هاي گفتاري بي عمل، عليه حكومت ايران را كنار خواهد گذاشت. در عوض بطور عملي در زمينه تغيير سياست هاي حاكم بر كشورمان كوشش هاي جديتري بعمل خواهد آورد. حزب دمكرات در چهار حوزه با حكومت ايران، بدون تعارف و رودواسي رودررو مي شود كه عبارتند از: مداخله در عراق و افغانستان، سنگ اندازي در برقراري صلح دايمي در خاورميانه، ادامه غني سازي اورانيوم و مهمتر از همه نقض حقوق بشر.

حزب دمكرات بجاي اينكه سربازان آمريكايي را در عراق و افغانستان نگه دارد، مي كوشد با تقويت بنيه هاي اقتصادي و نظامي اين كشورها از يكسو، و جلوگيري از مداخله ي مخرب برخي از دولت ها به هدفي كه بوش از راه نظامي گري نتوانست بدان دست يابد از طريق ديپلماسي نايل آيد يعني برقراري ثبات و تداوم دمكراسي نوپا در اين دو كشور. حزب دمكرات بطور تاريخي از حمايت يهوديان آمريكا برخوردار بوده و در دوران حاكميت دمكرات ها، همواره موقعيت اسراييل تحكيم شده است از اينرو اوباما و خانم ليوني رهبر جديد حزب كاديما كه عنقريب به نخست وزيري اسراييل خواهد رسيد كار نيمه تمام كلينتون و رابين را به اتمام خواهند رساند. شواهد موجود حاكي از اين واقعيت است كه عزم و اراده ي كافي جهت برقراري صلح دايمي، بين همه ي طرفين، بيش از هر زمان ديگري وجود دارد. و اما در ماجراي اتمي ايران بي گمان، اوباما سياستي بمراتب سفت و سخت تر نسبت به دولت بوش در پيش مي گيرد با اين تفاوت كه بوش از همراهي همه جانبه ي اروپا و حتا متحدين منطقه اي اش محروم بود اما اوباما يك ائتلاف جديد و گسترده تر جهاني عليه ايران شكل خواهد داد. سوظني كه درباره ي جنگ طلبي بوش همواره وجود داشت درباره ي اوباما به هيچ وجوه وجود ندارد. لذا در صورت لزوم، دست وي براي استفاده از برگ حمله نظامي، بمراتب از جرج بوش بازتر است. تاكيد چندباره ي وي درباره ي اينكه گزينه ي نظامي روي ميز باقي مي ماند زمينه سازي براي زماني است كه ديگر چاره اي جز استفاده از اين گزينه متصور نباشد. همانگونه كه اسراييل دوستي، از سياست هاي لايتغير حزب دمكرات آمريكاست اشاعه ي دمكراسي و حقوق بشر را نيز بايد جز سياست هاي دايمي حزب دمكرات به حساب آورد. به گذشته نگاه كنيد كندي، كارتر و كلينتون در بدو روي كار آمدن شان، در عرصه سياست خارجي، اولين مساله اي را كه پيش كشيده و بر آن اصرار ورزيدند بحث حقوق بشر بوده است.

اگر از اين پنجره به وقايع پيش رو بنگريم گمان مي كنم شادي و شعف تماميت خواهان حاكم، بخاطر رفتن بوش و احتمال بر سر كار آمدن اوباما چندان دوامي نخواهد داشت. عجيب اينكه سياستمدار زيركي همچون علي لاريجاني هم بدون توجه به سوابق تاريخي، كه بدان اشاره كردم و همچنين شرايط موجود، به پيروزي اوباما خوشبينانه مي نگرد!

اخيرن به همراه شوراي مركزي خانه احزاب گيلان در ملاقاتي كه با يكي از مقام هاي عالي نظام داشتم با مرور وقايع هفتاد سال گذشته، همانگونه كه در ابتداي اين نوشتار اشاره شد، از وي درباره انتخابات آمريكا سوال كردم، و پرسيدم قبول دارد هرگاه دمكرات ها بر سركار مي آيند فضاي سياسي اينجا نيز باز مي شود والخ، ابتدا انگار كه چنين فرضيه اي برايش تازگي داشت تاملي كرد اما وقتي به رفرنس هاي تاريخي اشاره كردم، گفت: اين تاثير پذيري را مي توان اينگونه توجيه كرد كه هرگاه آنجا آدم هاي معتدل سركار مي آيند اينجا نيز معتدل ها امكان بيشتري براي فعاليت مي يابند و هر وقت جمهوريخواهان مي آيند و شعارهاي آنچناني مي دهند در اينجا نيز طرف گارد مي گيردو... (نقل به مضمون).

با عنايت به آنچه گفته شد اگر در هفته هاي منتهي به انتخابات آمريكا اتفاق تازه اي نيفتد و اوباما به پيروزي دست يابد بايد منتظر تغييرات جدي در سياست گذاري هاي كلان داخل ايران بود. روي كار آمدن اوباما از تنش هاي كاذب مي كاهد در عوض بر فشارهاي موثر خواهد افزود. بنابراين «تصميم گيرندگان نهايي» در ايران بطور قطع بازي تازه اي در پيش مي گيرند. به گمان من اصلاح طلبان بايد اين فرصت را غنيمت بشمارند زيرا فضاي كشور بخاطر اقتضائات موجود هرگز آنقدر گشوده نخواهد شد كه مخالفان و جريان هايي كه با كليت نظام مساله دارند بتوانند وارد بازي شده، مثلن براي انتخابات آتي رياست جمهوري كانديدايي معرفي كنند. اما گشايش اين فضا در حدي خواهد بود كه اصلاح طلبان بتوانند باز پا به صحنه اي كه از آن اخراج شدند بگذارند. اگر اصلاح طلبان اين واقعيت را درك كنند كه صدور جواز حضورشان در قدرت توسط حكومت نه براي دلبستگي حاكمان به دمكراسي، بلكه بخاطر تغيير معادلات جهاني و از سر ناچاري است بنابراين بايد سقف مطالبات خود را بالاتر ببرند.

كساني كه مدافع سرسخت كانديداتوري آقاي خاتمي هستند در مواجهه با اين پرسش و ابهام، مبني بر اينكه با فرض رييس جمهور شدن خاتمي و تكرار داستان «هرنه روز يك بحران» چه تدبيري در آستين دارند از پاسخ دادن طفره رفته و ورود خاتمي به عرصه قدرت را نه براي انجام كاري فراتر از آنچه كه در آن هشت سال انجام داد بلكه بخاطر توقف خرابي هاي ببار آمده در دوران حاكميت تماميت خواهان مي دانند. گويا از ياد مي برند همان كندروي ها، ملاحظات بي مورد و مهمتر از همه، عقب ماندن از جامعه و مطالباتش، ازجمله عوامل روي كار آمدن جريان موسوم به اصولگرايان بوده است. اما در شرايط موجود و با فرض عقب نشيني حاكميت، چرا بايد خاتمي را به ميدان آورده تا فقط جلوي ادامه خرابي ها را بگيرد؟ اگر حاكميت تحت فشار، حاضر به پذيرش بازگشت اصلاح طلبان شود بعيد نيست به بيشتر از اينها نيز تن در دهد. بر اين اساس چرا كانديدايي را وارد عرصه نكنيم كه ضمن انجام ماموريتي كه قرار است خاتمي انجام دهد آن كار بزرگتر، يعني نهادينه كردن دمكراسي را، يكبار و براي هميشه به سرانجام نرساند؟ كانديدايي كه بتواند در دوران صدارتش، ما را از تونل صد و دو ساله ي گذار به دمكراسي، براي هميشه عبور دهد. بطوريكه ديگر چشم به آنسوي آب ها ندوزيم كه دمكرات رييس جمهور خواهد شد يا جمهوريخواه. مگر مردم فرانسه، ژاپن، اسپانيا، يا چرا راه دور برويم همين هند و تركيه در نزديكي ما، چنين دغدغه هايي دارند؟

در پايان ماحصل بحث را در چند جمله خلاصه مي كنم. اوباما چهارم نوامبر رييس جمهور آمريكا خواهد شد، معادلات جهاني تغيير خواهد كرد، حاكميت در ايران بناچار دوباره به فضاي باز سياسي تن در خواهد داد. بنابراين باز فرصت گرانبهايي براي در مسير قرار دادن قطار از ريل خارج شده ي اصلاحات بوجود مي آيد. از اينرو چرا دنبال كانديدايي برويم كه خود و اطرافيانش تاكنون هيچ طرح و برنامه ي مشخصي براي حركت رو به جلوي قطار دمكراسي ارايه نداده فقط مي خواهند آنرا بر ريل قرار دهند؟ چرا كانديدايي در قواره ي عبداله نوري را مطرح نكنيم كه هم جلوي خرابي هاي خانه خراب كنندگان را بگيرد و هم ميهن اهورايي مان را از تونل طويل و تاريك گذار به دمكراسي، براي هميشه عبور دهد. اينها چراهايي است كه بايد بدان پاسخ داده شود بحث بر سر اشخاص نيست اگر خاتمي هم چنين هدفي در سر دارد و مهمتر اينكه برنامه ي مشخصي جهت نيل بدين هدف، چه بهتر، اتفاقن از امثال نوري بمراتب شناخته شده تر است و شانس راي آوري اش نيز بمراتب بيشتر، بنابراين از نوري گرفته تا حاميانش از وي حمايت خواهند كرد. اما در غير اين صورت، هنوز هم دير نشده، در اينكه با آمدن دمكرات ها و تغيير معادلات، حاكميت سياستي ديگر در پيش گرفته و دوران جولان راديكال ها و تماميت خواهان نيز بسر خواهد رسيد شك نكنيد و به گزينه هايي، بجز خاتمي هم بينديشيد. ما از جمله كشورهايي هستيم كه بيشترين گاه را در تونل دوران گذار به دمكراسي سپري كرده ايم. اسپانيا هفت-هشت ساله از دوران گذار، گذر كرد. اما ما صدو دو سال است كه هنوز در حال گذار هستيم آيا بس نيست؟ آيا اهدافي در حد «متوقف كردن خرابكاري» خانه خراب كنندگان، كوته بيني و مصداق بارز فرصت سوزي نيست؟ گذشته از شرايط جهاني و انتخابات آمريكا، جامعه خواهان تحول است، خواست جامعه جهت تغيير وضعيت موجود را غنيمت شمرده و از آن براي نيل به دمكراسي پايدار و غير قابل بازگشت استفاده كنيم. باور كنيم امروز همان فردايي ست كه منتظرش بوديم.

*روي تيتر كليك كنيد: پیروزی باراک اوباما در آیوا، و آنچه که به نفع ماست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با سپاس از ابراز دیدگاه تان