بسیاری از اقتصاددانان جهان معتقدند افزایش بهای نفت در ماه های اخیر، ارتباطی به رشد اقتصادی برخی از کشورهای جهان (چین، هند و کشورهای جنوب شرقی آسیا) و همچنین افزایش مصرف انرژی ندارد. در واقع باید علت را در زد و بندهای مافیای نفتی جهان جستجو و این افزایش انفجاری قیمت ها را تصنعی خواند. افزایش ناموجهی که تاثیرات محسوسی بر وضعیت اقتصادی بسیاری از کشورهای جهان بر جای گذاشته است.
تلاطم حاصل از افزایش بهای نفت طی یکی – دو سال اخیر بیش از همه گریبان ممالک در حال توسعه را گرفته است. لذا اتفاقاتی نظیر افزایش انواع کالاها بالاخص مواد غذایی چندان عجیب و نامترقبه نبوده و از مدت ها قبل اقتصاددانان هشدار داده بودند که در صورت ادامه سیر صعودی بهای نفت باید منتظر عوارض ناشی از آن نیز بود.
شکی نیست که وضعیت آشفته موجود یک عارضه ی بین المللی است اما نه بدان معنا که تصور کنیم اکنون 197 کشور جهان در بحران بسر برده و یا شصت – هفتاد درصد مردم شان زیر خط فقر زندگی می کنند.
از قدیم مثالی هست که می گوید:«همواره طناب از جای نازکش پاره می شود» این مَثَل درباره کشورهای ضعیف جهان مصادق می یابد. هرگاه اقتصاد جهان بر مدار رشد قرار می گیرد کمترین بهره و در صورت بروز هرگونه بحرانی در عرصه ی بین المللی، بیشترین ضرر متوجه کشورهای موسوم به ضعفای جهان می شود.
کشورهایی مانند بنگلادش،اتیوپی،سومالی،زیمبابوه،برمه و چندین کشور دیگر از مصادیق بارز ضعفای جهان هستند. جالب است بدانید ساختار حکومتی در اغلب کشورهای ضعیف جهان استبدادی است. گویا در دل سیاه زمستان باید برف سنگین بر بام های کوچک اینها قیف ، و در عوض آنان که بام شان بیش است، از به دوش کشیدن سنگینی برف فارغ شوند مگر نه اینکه «دارندگی برازندگی است.» بالاخره عقل و درایت یک جاهایی به درد می خورد.
از بحث مصادیق که بگذریم بد نیست نظری به میهن اهورایی مان ایران بیندازیم. در حال حاضر ایران هم پای ضعیف ترین ممالک در معرض آسیب پذیری ناشی از بحران اقتصادی موجود در جهان است . این در حالی است که ایران را به علت های گوناگون نمی توان در رده ی ضعفای جهان قرار داد. زیرا با هیچ متر و معیاری ایران قسمت نازک طناب در حال پاره شدن به حساب نمی آید. بنگلادش،زیمبابوه،سومالی،دومینیکن،برمه و غیره، کجا و ایران اهورایی ما کجا؟
ما دارای دومین ذخایر گاز جهان هستیم، کشورمان از منابع سرشار نفتی برخوردار است، ایران با وسعت 1648195 کیلومتر مربعی اش از همه گونه پتانسیل خدادادی برای توسعه برخوردار است، کمتر کشور جهان سومی به اندازه ایران دارای نیروی متخصص و کارآمد است علاوه بر اینها طبق برآوردهای غیر رسمی ولی قابل استناد، فقط سرمایه ایرانیان خارج از کشور بالغ برهشتصدمیلیارددلاراست،بنابراین افغانستان،تاجیکستان،بنگلادش،سومالی،زیمبابو،تانزانیا،بولیوی و غیره و ذالک حتا با ایران قابل قیاس نیستند.
بحران هایی که هر از گاهی در جهان شیوع و پس از چندی بر طرف می شود اگر نگوییم کمترین اثر لااقل باید اثرات بسیار ناچیزی بر شوون زندگی مردم این دیار بگذارد. در حال حاضر که بحران کمبود موادغذایی ده ها کشور ضعیف جهان را بی رمق کرده است اغلب ممالک نفت خیز جهان موفق شدند خود را از خطرات این بحران در امان نگه دارند. عربستان،امارات،اندونزی،روسیه و... مثال های خوبی هستند. ما هم اگر می خواهیم خود را با جایی مقایسه کنیم می بایست سرمان را سر هم اندازه های خود بگذاریم وگرنه خود را با اتیوپی مقایسه کردن یا دلخوش داشتن به اینکه تورم در کشورمان از تورم لجام گسیخته ی زیمبابوه وضعیت بسیار بهتری دارد از اساس بی مبناست.
گذشته از این، سال هاست اقتصاددانان دلسوز میهن مان، به دولت های سابق و لاحق توصیه می کنند از افزایش بهای نفت کمال بهره برداری را بنمایند. بارها گفته شد بجای پرداختن به مسایل حاشیه ای و تنش زا، برای چند سالی هم که شده سر در لاک خود فرو بریم و با ممالک توسعه یافته جهان از در دوستی درآییم و بیش از این حیثیت و آبروی مان را صرف امور بی فایده ای که کمترین ارتباطی به «منافع ملی»مان ندارد نکنیم. تنش زدایی و ایجاد فضایی توام با اطمینان و آرامش در سیاست خارجی مان باعث جلب سرمایه گذاری های خارجی و همچنین جلوگیری از خروج بی رویه سرمایه های داخلی شده و کشورمان تحت انواع فشارها و تحریم ها قرار نمی گرفت.
اگر امروز چین،هند،کره جنوبی،ژاپن،کشورهای عضو آ سه آن و همچنین برخی از ممالک آمریکای جنوبی مانند شیلی،برزیل و آرژانتین سری میان سرها دارند و دیگر به سختی می توان از این کشورها تحت عنوان «جهان سومی» یاد کرد برای نیک اندیشی و بکار گیری اندیشه های نیک حاکمان شان بوده است.
متاسفانه حاکمان کشورما نسبت به دیدگاه های کارشناسانه متخصصین آلرژی دارند! برای نمونه هنوز نامه پنجاه اقتصاددان به دولت که درباره تصمیمات و اقدامات مخاطره آمیز هشدار، و با ارایه راهکارهای علمی و قابل تحقق، حتا برای بهبود اوضاع اعلام آمادگی کرده بودند را از یاد نبرده ایم.
مگر در سال های اخیر دلسوزان کم به دولت و مجلس هفتم (که از جمله ضعیف ترین مجالس در صدسال اخیر بوده است) گفتند بی حساب و کتاب از صندوق ذخیره ارزی برداشت نکنید؟ اما انذارشان مبنی بر اینکه درآمد سرشار نفتی در امور اقتصادی مولد سرمایه گذاری شود، نه تنها شنیده نشد بلکه بر عکس به منتقدان انگ هم صدایی با دشمن زدند. بالاخره هم یک نفر در این کشور پیدا نشد تا از حضرات بپرسد کدام دشمن؟ آخر چرا باید فلان و بهمان جا با ما دشمنی داشته باشند؟ لابد برای اینکه می خواهیم جهان را غرق عدالت ، و ریشه ظلم و زورگویی را از بیخ و بن بخشکانیم؟ بی تردید چنین ادعایی ، محلی از اعراب ندارد زیرا وضعیت کشور خودمان بگونه ای است که بطور حتم مخالفان می توانند به رخ مان بکشند در کشوری که فساد اداری و بروکراسی کمر مردم را شکسته،عدالت کیمیایی ناپیداست، فقر، تبعیض ، فحشا ،اعتیاد، طلاق و ده ها عارضه ی اجتماعی و اقتصادی بیداد می کند چطور مدیرانش می توانند مدعی برقراری قسط و عدل در جهان بوده و دم از «مدیریت جهانی» بزنند؟!
اگر از دوم خرداد 1376 به بعد، تمامیت خواهان به خواست و اراده اکثریت مردم ایران گردن نهاده، اجازه می دادند دولت اصلاحات پروژه ی تنش زدایی بین المللی اش را با موفقیت پیش ببرد و در سایه توفیق این سیاست سرمایه های خارجی به کشورمان سرازیر شود اکنون شاهد این همه معضل ریز و درشت نبودیم، اگر بجای اینکه پول بی زبان ملت صرف واردات بی رویه شود در توانمند سازی صنعت بی رمق کشورمان سرمایه گذاری می شد امروز با بحران کارگری مواجه نبودیم، اگر با توجه به افزایش جهشی بهای نفت به سراغ کشاورزی رفته یکبار برای همیشه به اوضاع این بخش سامان می دادیم و مشکلاتی که پیش روی کشاورزی سنتی مان قرار دارد را به کمک پول فراوانی که در اختیار داشتیم بر طرف می کردیم اکنون افزایش جهانی بهای مواد غذایی ما را دچار بحران و تلاطم نمی کرد.
هرگاه چنین مباحثی توسط میهن پرستان ایرانی مطرح، بالافاصله انگ وابستگی به آنسوی مرزها به پیشانی شان زده می شود. چقدر در همین یکی – دو سال اخیر گفته شد روش اقتصادی دولت نهم ویرانگر است و در صورت تداوم، بحران زا خواهد شد؟ این نگرانی ها تا جایی ادامه یافت که برخی از مدیران ارشد هم نتوانستند به همکاری شان با دولت ادامه دهند. رییس جمهور هم بجای آنکه به حل و فصل مشکلات بپردازد همچون همیشه به فرافکنی روی آورد تازگی هم به سبک ژورنالیست ها به افشاگری علاقمند شده است غافل از اینکه کار دولت افشاگری و ایجاد هیاهوهای کاذب و حتا غیر کاذب نیست حتا برخورد با مافیای اقتصادی و غیر اقتصادی هم ارتباطی به دولت ندارد زیرا چنین وظیفه ای را قانون اساسی بر عهده قوه قضاییه گذاشته است.

در یک کلام باید بی رودربایستی عرض کنم همانگونه که کارشناسان پیش بینی می کردند و بارها هشدار هم دادند بحران می رود که سراپای اقتصاد ما را در بر گیرد اگر تا چند ماه قبل شاخص خط فقر چهارصدهزار تومان بود اکنون خانواده هایی که زیر ششصدهزار تومان درآمد دارند زیر خط فقر محسوب می شود. نرخ رسمی تورم نوزده درصد، اما بسیاری از اقتصاددانان از نرخ بیست و یک تا بیست و چهار درصدی سخن می گویند. اگر وضعیت به این منوال پیش رود و حامیان دولت نیز به حمایت های شان از سیاست های جاری ادامه دهند به ضرس قاطع درباره مشکلات مبتلابه جامعه فقط می توان گفت «این تازه از نتایج سحر است!»
من نه یک اقتصاددان بلکه مفسر سیاسی هستم کار مفسران هم پیشگویی نیست بلکه دریافت اطلاعات،دسته بندی اخبار و سپس بررسی و تحلیل وقایع است. اما بمرور تحلیل گران شامه تیزی پیدا می کنند و بر اساس تجارب گذشته می توانند دورنمایی از آینده را ترسیم نمایند. بر همین اساس از آنجایی که حمایت حامیان دولت از سیاست های رییس جمهوری اسلامی نه تنها کاهش نیافته بلکه هر روز رو به گسترش است گمان می کنم دولت و شخص رییس جمهور نه تنها اشتباهات پیشین را اصلاح نخواهند کرد بلکه باز مثل گذشته و حتا بیش از پیش خواهد کوشید نابسامانی ها را به گردن این و آن بیندازد از آنجایی که ایشان و همکاران شان عملکردشان را بسیار مثبت ارزیابی می کنند لذا تداوم سیاست های جاری محتمل بنظر می رسد. لذا اگر تا پایان تابستان 1387 تورم بالای شصت درصد، نود درصد مردم را به قعر فقر فرو برد نباید تعجب کرد.
در عرصه سیاست خارجی هم اوضاع به هیچ روی به کام حاکمان نیست اکنون نزدیکترین متحدان جمهوری اسلامی هم در عراق، ایران را یکی از عوامل بحران در کشورشان می دانند و در روزهای اخیر دولتمردان عراقی مواضع تندی علیه جمهوری اسلامی اتخاذ کردند در کشوری مانند لبنان هم که سال هاست مشغول سرمایه گذاری مادی و معنوی هستیم و بابتش متحمل زیان های بسیاری شدیم چنان جو منفی علیه ایران وجود دارد بطوریکه جناح حاکم بر آن کشور حتا خواستار اخراج سفیر جمهوری اسلامی از بیروت شده و سمت و سوی حملات و جنگ روانی از سوریه متوجه ایران شده است. ایالات متحده هم می کوشد هر بحرانی را در عراق،افغانستان،لبنان و فلسطین با ربط و بی ربط، با دلایل مستند یا بدون استنادات محکمه پسند به جمهوری اسلامی منتسب کند این مساله می تواند به بهانه موجهی جهت تهاجمی گسترده علیه ایران تبدیل شود.
تمامیت خواهان که اسم بی مسمای اصولگرایان برخود نهاده اند در دوران خاتمی از طرفی همه ی توش و توان شان را برای جلوگیری از موفقیت اصلاحات بکار می بستند از سویی در رسانه های پر تعداد شان می کوشیدند این ذهنیت را در جامعه بالاخص طبقات فرودست جامعه بوجود آورند که توسعه سیاسی،حقوق بشر،آزادی و دمکراسی اموری فانتزی و زاید محسوب می شوند ادعای شان هم این بود که اگر ما دولت و مجلس را در دست بگیریم کرکره ی امورات فانتزی «وارداتی» را پایین خواهیم کشید ولی در عوض شما را غرق در رفاه و عدالت خواهیم کرد بگونه ای که از یک کیلومتری بوی نفت سفره های تان مشام هر رهگذری را قلقلک دهد!
اکنون اردیبهشت ماه 1387 در آستانه ورود به چهارمین سال روی کار آمدن دولت نهم هستیم دولتی که همه ارکان قدرت را پشت سر داشته و دارد. البته کرکره توسعه سیاسی و آزادی های اجتماعی پایین کشیده شده است این واقعیت حاکی از موفقیت فوق العاده مدیران سیاسی،انتظامی و فرهنگی است مگر نه اینکه تمامیت خواهان در پاسخ به وااسلامای هواداران شان، نوید برچیدن بساط آزادی های فوق را داده بودند؟ از این رو باید نشان درجه یک افتخار به گردن وزرای کشور،ارشاد،خارجه و... انداخت که توانستند وعده های تمامیت خواهان به حداکثر پانزده درصد از مردم ایران را تحقق بخشند. اما نکته بسیار مهم اینست که در بخش دیگر یعنی ساماندهی اوضاع اقتصادی و بهبود معیشت مردم تنها کاری که انجام گرفت فرافکنی و مشکلات را به این و آن نسبت دادن بوده است. «معجزه هزاره سوم» بدون استنادات قابل اعتنا، مدام انگشت اتهام را بسوی دولت های پیشین نشانه می رود این در حالی است که طبق قانون اساسی دولت ها، بدون تایید عالی ترین مقام کشور امکان انجام هیچ کاری ندارد بنابراین چگونه دکتر احمدی نژاد که خود را پس از محمد علی رجایی ولایت پذیرترین رییس جمهوری اسلامی می داند این چنین بی پروا با زیر سووال بردن دولت های قبلی، خواسته و یا ناخواسته عملکرد رهبر جمهوری اسلامی را به چالش می کشد؟
بنظر می رسد احمدی نژاد و کلیه تمامیت خواهان موسوم به اصولگرا سه راه پیش رو دارند: الف- همه مشکلات موجود در جامعه را از بیخ و بن انکار کنند و همانگونه که مدعی مدیریت جهانی هستند و بارها از ایران بعنوان آزادترین کشور جهان یاد کرده اند ناپرهیزی را کنار بگذارند و با یک بلوف دیگر مدعی شوند ایران من حیث المجموع پیشرفته ترین کشور جهان است و اگر «دی هشت» متشکل از هشت کشور پیشرفته جهان، از ایران جهت عضویت در کلوپ شان دعوت بعمل نیاورده طبق معمول استکبار جهانی در حال عنادورزی است. ب- راه دیگر اینست که وجود مشکلات را پذیرفته و قبول کنند اوضاع اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جامعه نابسامان است. بیش از نیمی از مردم زیر خط تعریف شده فقر روزگار می گذرانند و مسوولیت همه ی کاستی ها را بگردن بگیرند بنابراین یا شرافتمندانه کنار روند و یا در فرصت باقیمانده از همه ی دلسوزان برای مشارکت در اداره کشور دعوت و با مشورت متخصصین عمل کنند پس از اتمام دوره شان نیز داوطلبانه خود را بازنشسته و اجازه دهند برای یک دوره هم که شده همان معاندانی که از نظر ایشان همواره سیاه نمایی کرده اند کشور را اداره کنند 3- و را سوم اینکه مشکلات و نابسامانی های موجود را پذیرفته اما زیربار مسوولیت وضع موجود نروند. برای توجیه وضعیت موجود باز مثل عادت مالوف، انگشت اشاره را بسوی مخالفان،معاندان،دشمنان داخلی و خارجی و از همه مهمتر دولت های پیشین نشانه روند. مهمترین پیامد اتخاذ روش سوم بروز تناقض در ولایت پذیری اصولگرایان است زیرا همانگونه که گفته شد دولت های پیشین بدون اذن مقام رهبری قادر به اتخاذ هیچگونه تصمیمی نبودند و متهم کردن دولت های پیشین به کم کاری ، باندبازی و یا حتا خیانت می تواند معنایی معارض با اصل ولایت پذیری اصولگرایان داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان