پروژه تمامیت خواهان؛ عبور از احمدی نژاد









ریاست لاریجانی بر قوه مقننه در راستای اتخاذ تاکتیک تازه و زیرکانه جناح تمامیت خواه موسوم به اصولگرایان است تاکتیکی که باید آنرا پروژه عبور از احمدی نژاد خواند. طی سه سال گذشته دولت نهم چنان بد مستی هایی کرده که علی الظاهر جناح متبوع اش هم به این نتیجه رسیده است تنها راه دوام شان در قدرت، کنارگذاشتن احمدی نژاد و تعرفه پدیده ای جدید است تا شاید باز بتوانند افکار عمومی را به جایی که می پسندند ببرند و حاکمیت مطلق شان را تداوم بخشند.
بزرگان و استراتژیست های این جناح مدتی است که از گرانی، سومدیریت و اخیرن حتا از مدعیات بی وجه و وهن آلود مذهبی احمدی نژاد انتقاد می کنند. انتقاداتی که نمی تواند عاری از معنا و مفهوم سیاسی باشد. اینگونه که پیداست با توجه به عملکرد نامطلوب دولت نهم در همه زمینه ها و مواجه کردن کشور با انواع بحران های کوچک و بزرگ، با فرا رسیدن آخرین سال ریاست جمهوری «معجزه هزاره سوم»، همه کسانی که دست در دست هم این دولت را روی کار آوردند درصدند با یک جا خالی دادن تاکتیکی که باید آنرا شعبده ای سیاسی - تبلیغاتی خواند مسوولیت همه گرفتاری های کشور را بر دوش رییس این دولت مستعجل انداخته و خود را از همه معضلات موجود مبرا سازند.
این جناح در گام بعدی مهره های جایگزین را تعرفه خواهد کرد. در واقع تمامیت خواهان می دانند مخالفان و منتقدان حاکمیت از رسانه های آزاد و فراگیر برخوردار نیستند تا بتوانند اذهان عمومی را نسبت به پشت و روی صحنه سیاست آگاه کنند لذا شرایط را برای صحنه سازی جدید شان مهیا می بینند. مخالفان از هرگونه ابزار کارآمدی محروم اند تا بدان وسیله به مردم بگویند مسوولیت کارنامه غیر قابل قبول دولت نهم و همچنین مجلس هفتم بر دوش کلیه کسانی است که اینها را بر سر کار آورده و با همه توان حمایت شان کردند.
شرایط موجود نه به یک فرد و یا حتا یک تیم اجرایی، بلکه به کلیت جناح تمامیت خواه باز می گردد. متاسفانه آزادیخواهان از تریبون هایی که باید این حقایق را به گوش جامعه برسانند محروم اند لذا شرایط مناسبی برای سیاسی کاری حاکمان فراهم شده است. بی شک حامیان اصولگرای همین دولت بزودی خط پر رنگی بر روی نام احمدی نژاد کشیده و همزمان حدادعادل، قالیباف،رضایی و چه بسا لاریجانی را به افکار عمومی قالب خواهند کرد.
از آنجایی که هر روز فشار اجتماعی ناشی از مشکلات کمرشکن اقتصادی بیشتر می شود تمامیت خواهان با ابزارهای تبلیغاتی شان این امکان را دارند تا در یکسال آینده تیغ تیز انتقادات را بیش از پیش به گلوی دولت نهم نزدیک تر کنند. به گمان من در ماه های آینده موجی از انتقادات در زمینه های مختلف از «معجزه هزاره سوم» به راه افتاده و از هر سو عملکرد دولت نهم زیر سووال برده می شود. البته این انتقادات نه از سوی مخالفان نظام که توسط همان کسانی در بوق خواهد شد که خود مسبب بوجود آمدن شرایط موجود هستند حتا گناه شان در بعضی موارد بمراتب بیشتر از «معجزه هزار سوم» است.
اما همانطور که اشاره شد در نبود رسانه های آزاد این فرافکنان هر کذبی را به خورد افکار عمومی خواهند داد. از هم اکنون هم شاهدیم دولتمردان حذف شده از دولت نهم، شبه روشنفکران جناح تمامیت خواه همچون افروغ،خوش چهره و غیره، و علاوه بر اینها طیف های دیگر جناح موسوم به اصولگرا از قالیبافی ها گرفته تا روحانیت سنتی و سایت وابسته به محسن رضایی گوی سبقت را در انتقاد به عملکرد دولت، از یکدیگر و حتا مخالفان ربوده اند. این پروژه اگر در یکسال آینده با موفقیت پیش رود جناح تمامیت خواه در نبود آزادی بیان و سکوت و انزوای مخالفان داخلی و همچنین هیاهوسالاری موجود در رسانه های حکومتی موفق خواهد شد از احمدی نژاد با سلامت عبور ، و گنجشکی دیگر را با بزک کردن بجای قناری به ملت ایران قالب کند!
در این میان برخی از اصلاح طلبان حکومتی و اعتدالگرایان دقیقا همسو با این استراتژی خطرناک حرکت می کنند. آنان نیز همه هم و غم شان را به دولت و شخص احمدی نژاد معطوف کرده اند انگار که کلید حل همه مشکلات ، مسایل و مصایب مبتلابه جامعه به همین شخص و تیم اش بازمی گردد.
اگر پروژه عبور از احمدی نژاد با موفقیت به اجرا درآید بدان معناست که اوضاع فعلی نه تنها به سمت بهبود پیش نخواهد رفت که بمراتب سرعت سیر نزولی اوضاع کشور به انتهای ناکجاآباد بیشتر خواهد شد. ملت ایران باید بدانند احمدی نژاد یعنی کلیت اصولگرایان، یعنی لاریجانی،قالیباف،رضایی،حدادعادل،مهدوی کنی،افروغ،خوش چهره،باهنر،مرتضی نبوی،عسکراولادی و الا آخر، در یک کلام احمدی نژاد یعنی همه کسانی که او را بر سرکار آورده و حمایت اش کردند اگر خوب بوده افتخارش به همه ایشان بازمی گردد و اگر بد بود مسوولیت اش به گردن همه است . اگر امروز مشکلات ریز و درشت کشور به اسم مستعار دولت نهم و مجلس هفتم تبدیل شده است باید این معنا نیز برای جامعه جا بیفتد که اوضاع فعلی را فقط حاصل عملکرد این دولت و آن مجلس ندانند. این دولت و آن مجلس، بر آمده از جناحی است که بزرگانش چنین سناریویی را برای میهن اهورایی مان نوشته اند. اگر می خواهیم از وضعیت فعلی نجات یابیم و دوباره لااقل به نقطه صفر اصلاحات بازگردیم تا شاید آب رفته بجوی بازگردد راهش نه فقط عبور از احمدی نژاد و تیم اش، بلکه گذار از کلیت حاکمیت موجود برآمده از جناح موسوم به اصولگرایان است.
مردم و بالاخص طبقات فقیر و زیر خط فقر باید این حقیقت را دریابند اگر امروز دنیایی با ما سر جنگ دارد، اگر با قطعنامه های رنگارنگ شورای امنیت مواجه ایم که بر همه شوون زندگی مان تاثیر گذاشته و می تواند وضعیت اقتصادی،سیاسی واجتماعی ایران را بدتر از پیش نماید، اگر وضعیت معیشتی مردم فلاکت بار است،اگر در کوچه و خیابان با فشار روز افزون ماموران مواجه اید، اگر در جشن عروسی فرزندان تان مدام دل تان می لرزد که مبادا بریزند،ببندند و بگیرند، اگر کابوس اعتیاد ، بیکاری ، فساد و فحشای نسل جوان رهای تان نمی کند، اگر کشور در زمستان با قحطی گاز ، در بهار با کمبود آب و در تابستان با بی برقی مواجه است و الخ، علت را باید در ریشه ها جستجو کنید. باید آن بسیج پنهان و عیان سه سال قبل را بیاد آورید که چطور کم شانس ترین کاندیدا را بر کرسی صدارت نشاندند و چگونه همه معمرین جناح اصولگرا با همه آبرو و حیثیت شان به حمایت از وی پرداختند. باید به یاد آورید که مجلس هفتم با کارنامه ضعیف اش چگونه و طی چه فرایندی روی کار آمد و چطور فلان چهره عالیرتبه به صراحت اعلام کرد نمایندگان مجلس هفتم منتخب امام عصر هستند! مردم ایران نباید فراموش کند چه دست هایی، همه کار کردند تا اصلاحات به ثمر ننشیند و این تنها شانس اصلاح حاکمیت به شکست کشانده شود.
اگر درست به قضایا بنگریم با یک حساب دو- دوتا چهارتا درمی یابیم که اتفاقن همین آقای رییس جمهور کمترین سهم را در بوجود آوردن وضعیت نابسامان موجود داشته است. زیرا رساندن کشور به نقطه ای که اکنون در آن دست و پا می زنیم پروژه ای است که از قتل های زنجیره ای، سرکوب 18تیر، فراری دادن سرمایه گذاران خارجی، ناکام گذاشتن خاتمی در سیاست تنش زدایی و ارتباط با آمریکا، زدن و کنار گذاشتن مهره های کارآمد دولت سابق همچون نوری، تاج زاده،حجاریان،مهاجرانی ،کرباسچی و بسیاری دیگر، رد کردن بیش از صدو پنجاه مصوبه مجلس ششم توسط شورای نگهبان که اگر به قانون تبدیل و بصورت مطلوب اجرا می شد امروز کشورمان سیمایی دیگر داشت و به راه انداختن بلواها و غایله سازی های مختلف که خود خاتمی از آن تحت عنوان «هر نه روز یک بحران» یاد کرد آغاز شد. لذا همه کسانی که اجازه ندادند دولت برآمده از آرای 22میلیونی ملت ایران لااقل بخشی از مطالبات ملت را برآورده سازد بعنوان استارت زنندگان پروژه روی کار آوردن دولت نهم و مجلس هفتم مسوولند. از آن چماق بدست آشوب طلب متحجر ( که بعدها فیلم ساز شد!) و همدستانش که ماموریت داشتند امنیت موجود در دوران خاتمی را به چالش بکشند گرفته تا باندی که در تلویزیون کوشید ماجرای کنفرانس برلین را وارونه به مردم نشان داده و آزادیخواهان را بدنام کند و یا دست های مریی و نامریی که حجاریان را جلوی ساختمان شورای شهر تهران نیمه کش کردند همه و همه در آنچه که امروز وضعیت اسفناک و بحرانی می خوانیمش سهیم هستند.
مگر صداوسیمای لاریجانی کم چوب لای چرخ اصلاحات گذاشت؟ مگر همین جناب سردار دکتر قالیباف از امضا کنندگان نامه تهدید آمیز به خاتمی نبود؟ مگر اغلب تریبون های ایمه جمعه به بلندگویی جهت نابودی اصلاحات تبدیل نشده بود؟ مگر دستگاه قضایی با برخورد با روزنامه نگاران،دانشجویان ، فعالان سیاسی طرفدار دولت وقت و مدیران موفق دولتی عملن در راستای کلید زدن همین پروژه حرکت نکرد؟ و در نهایت شورای نگهبان با رد صلاحیت گسترده بسیاری از کاندیداها در انتخابات مجلس هفتم بر شقیقه اصلاحات تیر خلاص نزد؟ حال چرا باید خیال کنیم احمدی نژاد همین طور از در غیب و یا خواب فلان پیر زن که در خواب دید باید به این مرد زحمت کش رای بدهد بیرون آمد؟!
احمدی نژاد بلحاظ نوع تبلیغات و پیشینه سیاسی اش علی القاعده می بایست کمترین رای را می آورد اما چه شد که توانست بر کرسی صدارت بنشیند؟ حزب پادگانی، روحانیت سنتی، گروههای فشار،چهره های خوش آب و رنگ مانند افروغ ، خوش چهره ، محبیان و غیره و ذالک در بوجود آوردن این وضعیت چه نقشی داشتند؟
بنظر می رسد کشورمان در حساس ترین دوران حیات یکصدساله اخیر خود قرار دارد و در صورت تداوم شرایط موجود معلوم نیست عاقبت این ملک اهورایی به کجاها می انجامد. برای مثال آنقدر بیچاره شدیم که نیمچه کشوری همچون امارات برای مان خط و نشان می کشد و به تمامیت ارضی مان طمع می ورزد، متحدی مثل سوریه که سالها میلیاردها دلار به پایش ریختیم بی اذن و حتا مشورت جمهوری اسلامی در ترکیه با اسراییل مذاکره می کند و تردید نکنید اگر اسراییل گولان(جولان) را بازپس دهد سوریه برای اسراییل دوستی به مراتب نزدیکتر از مصر خواهد شد، گروه های مسلح قومی در چهارگوشه مملکت بر تحرکات خود افزوده اند ، مشکلات معیشتی حتا کمر طبقه متوسط را تا کرده است اوضاع و احوال طبقات زیر خط فقر که دیگر جای خود دارد و دهها مشکل و معضل دیگر که برشمردن شان نمک پاشیدن بر زخم های ماست.
بنابراین معتقدم در این شرایط سکوت کردن و عدم روشن گری، خیانتی مسلم به ملک ، ملت ، تاریخ و آیندگان است. جناحی که همه ارکان قدرت را در اختیار دارد و وضعیت موجود محصول حاکمیت اوست بجای اینکه مسوولیت عملکردش را بپذیرد و محترمانه کنار برود با مرد رندی خود را به دو طیف حامیان و منتقدان دولت نهم تقسیم کرده است تا اکنون که همه دریافته اند سیاست های حکومتی این جناح تا چه میزان مضر بوده است بتواند با آدرس غلط دادن، همه گرفتاری ها را به دوش یکی از مقصران یعنی مجموعه دولت نهم بیندازد تا در گام بعدی، از خلای موجود رسانه ای استفاده، برای این دولت (که از آستین خودش بیرون آمده است) آلترناتیوی از درون جناح موسوم به اصولگرایان بتراشد.
از دید اینان عرصه سیاست ایران ملک طلق خودشان است و هیچ نحله و تفکر دیگری خارج از این چارچوب در ایران نیست (و اصلن اجازه ندارد باشد) تا بتواند در صورتی که مردم اینان (حاکمان فعلی) را نخواهند بطور قانونی و بدون تنش روی کار آمده کشور را اداره کند. اینها می خواهند صحنه را بگونه ای بیارایند تا به مردم بالاخص طبقات عوام بباوراند اگر از وضعیت موجود ناراضی هستید باکی نیست اصلن حق دارید، خود ما هم ناراضی هستیم! مگر آدم خدوم و کارآمد در بین اصولگرایان کم است احمدی نژاد هم، که از آسمان نازل نشده، ما به شما انواع شخصیت های خدوم را معرفی می کنیم از همه جنس اش هم داریم سردار،دکتر، مهندس که همین حالا در شهرداری ، مجلس و جاهای مختلف در حال خدمتگزاری هستند . از قضا در یکی- دو سال اخیر هم که دیدید آب این خادمان اصولگرا با دولت نهم در یک جوب نرفت لذا به هر کدام که دل تان خواست رای بدهید تا کشور را برای تان گلستان کنند همچنان که حداد عادل، محمد رضا باهنر و رفقا در مجلس هفتم شاهکار کردند! یا همین دکتر خوش کلام با آن بر و روی جذابش ( لاریجانی ) که صداو سیما را از فرش به عرش رساند و اخیرن هم که دیدید چه مذاکرات موفقی با سولانا داشت و چطور یک شکلات داد و دُر غلطان گرفت اما خب این احمدی نژاد نگذاشت دکتر به معضل هسته ای خاتمه دهد! و یا همین سردار دکتر قالیباف که خودتان می بینید چطور تهران را پاریس اسلامی کرده است! بنابراین ملت شریف و همیشه در صحنه ایران اگر فکر می کنید احمدی نژاد و تیم اش خوب عمل نکرده اند بسیار خوب اینکه دیگر دلخوری ندارد، کنار می روند شما هم به هر یک از عزیزان نامبرده، که خواستید رای بدهید تازه حاج محسن رضایی و چندین شیر مرد اصولگرای دیگر هم هستند بالاخره دمکراسی همین است دیگر، کدام ملت به اندازه شما مردم همیشه در صحنه ایران قدرت انتخاب، از بین اینهمه شخصیت نازنین را دارد و الخ!
اینها که برشمردم باور کنید خواب، خیال و اوهام نیست. اینها چکیده برون داد دستگاه تبلیغاتی اصولگرایان است که در ماههای منتهی به انتخابات آتی ریاست جمهوری بطور گسترده به جامعه القا خواهد شد. حالا باید دید بزرگان چه تصمیمی خواهند گرفت اگر اشتباهات و سیاست های غلط موجود، در ماههای آتی چنان بحران ساز شد که قابل جمع کردن نباشد امکان دارد بدون تعارف به «معجزه هزاره سوم» امر شود از کاندیدا شدن خودداری کند در آنصورت افراد مختلف وابسته به این جناح که از برخی های شان نام بردم وارد صحنه شده و از قضا شعارها و برنامه های به ظاهر متفاوتی ارایه خواهند کرد تا افکار عمومی به این باور رسانده شود که برای برون رفت از بحران های فعلی، راه حل های مختلفی هست و هر یک از کاندیداها، نسخه مختص به خود را در جیب دارد. به احتمال قریب به یقین فصل مشترک همه کاندیداهای از فیلتر گذشته ی ریاست جمهوری حملات کوبنده به دولت نهم و شکستن همه کاسه کوزه ها بر سر رییس این دولت خواهد بود، بطوریکه هم دل پرخون توده مردم کمی خنک شود و هم از این طریق بتوانند اگر نه موجی گسترده اما حداقل تحرکی در جامعه ایجاد کنند که لااقل بتوانند جمعیتی بالای بیست میلیون نفر را پای صندوق های رای بکشانند.
اگر این پروژه به ترتیبی که گفته شد به سرانجام برسد بدون تعارف باید بگویم همه گرفتاریهای موجود اعم از مشکلات فزاینده با جامعه جهانی، معضلات مختلف اجتماعی، فشار روز افزون به مردم کوچه و بازار، اوضاع کمرشکن اقتصادی، عدم پاسخگویی حاکمیت به مردم (مثل حالا که کسی نمی گوید چه بر سر 115 میلیارد دلار از درآمد نفتی آمد پولی که به گفته یک نماینده مجلس و نه یک مخالف نظام از سرنوشتش اطلاعی در دست نیست!) و همه آنچه که امروز گریبانگیر ملک اهورایی مان شده است نه تنها حل و فصل نخواهد شد بلکه با وضعیتی بمراتب بدتر از آنچه اکنون شاهدش هستیم روبه رو خواهیم شد.
در چنین شرایطی همه آزادیخواهان علیرغم عدم برخورداری از رسانه های فراگیر، با همین امکانات بسیار محدود و یا حتا اگر شده با گفت و گوی سینه به سینه باید اذهان عمومی را روشن کنند باید برای مردم حقایقی که از روز هم روشن تر است بارها بازگو شود. نباید به بخاطر اینکه حقایق تلخ موجود در کشور ملموس، و مردم متوجه همه مسایل هستند از بازگویی شان امتناع کرد. تاریخ نشان می دهد عوام را می توان با فنون مختلف تبلیغاتی بارها و بارها فریفت و به آنان صراط ظهر را اوج شب نمایاند. البته حاکمیت هم از تلاش های روشنگرانه روشنفکران ، فعالان سیاسی و اجتماعی غافل نخواهد شد. اینگونه که پیداست قدرتمداران فعلی عزم شان برای ماندن در قدرت آنهم بدون هیچ شریک و همراهی جزم است. راه این ماندگاری مطلقه در قدرت هم از عملی کردن پروژه ای که درباره اش توضیح دادم می گذرد لذا امکان برخورد گسترده تر با روزنامه نگاران، فعالان سیاسی، دانشجویان و سرکوب هرگونه حرکت اعتراضی وجود دارد. آزادیخواهانی که در این مسیر گام برمی دارند باید هرگونه خطری را انتظار بکشند اما چه باک، مگر همواره مدعی نبوده و نیستیم «چو ایران نباشد تن من مباد»، خب مگر مجازاتی فراتر از ستاندن جان انسان وجود دارد؟ این جان هم که بالاخره یک روز یا بر اثر بیماری، تصادف رانندگی،غرق شدن در دریا و هزار جور حادثه دیگر از تن بیرون خواهد رفت . بنابراین اگر بی پروا حقایق را با مردم در میان گذاشتن، عاشق میهن بودن ، کوشش جهت تنویر افکار عمومی و تلاش برای اینکه جلوی ضرر افزونتر گرفته شده بلکه منفعتی نصیب این سرزمین اهورایی شود پاداشش زندان و یا حتا ستاندن جان است چه باک! این شما اینهم جان ما، بگیریدش که اتفاقن خلاص مان می کنید از دیدن و لمس کردن اینهمه بدبختی ، گرفتاری و مصیبت که روح و روان مان را هر لحظه می خراشد. ده ها بار در خود می میریم و باز زنده می شویم بطوریکه مرگ و زندگی هر دو بی معنا شده و رنگ باخته اند برای مان. انسان می کوشد زنده بماند تا بتواند آنگونه که دوست دارد سعادتمندانه زندگی کند اما اغلب ما مردمان این دیار، بگونه ای زندگی می کنیم تا فقط چند صباحی بیشتر زنده بمانیم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با سپاس از ابراز دیدگاه تان