دیروز با عبداله نوری و یا به تعبییر صحیح تر شخصیت ممنوعه ی صحنه ی سیاسی کشورمان ملاقات کردیم، هدف من از نوشتن این سطور خبررسانی نیست زیرا دوستان گزارش کاملی پیرامون این نشست ارایه خواهند کرد. با اشاره به این نشست قصد دارم چند نکته ی درخور تامل را مطرح کنم. یکی از نکات جالب توجه برای من، اعتماد به نفس عبداله نوری و واقف بودن به توانایی های خویش بود. وی بدون تعارف آمادگی خود را برای احراز مسوولیت سنگین ریاست جمهوری اعلام و تاکید کرد بهتر از همه ی رقبای همفکر و ناهمفکر از عهده ی اینکار سترگ یعنی اداره ی کشور با همه ی مشکلات و مصایب موجود بر خواهد آمد و مانند بسیاری دیگر، حرفی هم از«احساس تکلیف» و این قبیل مسایل عوامفریبانه به میان نیاورد. البته اعلام آمادگی نوری با چند اما و اگر توام بود که شاید مجاز به بازگویی شان در اینجا نباشم. مهمترین اما و اگرهای قابل گفتن، عدم اتحاد و اتفاق نظر اصلاح طلبان پشت سر وی و از سویی بی معرفتی اصلاح طلبان سنتی در واکنش به احتمال کاندیداتوریش بود. نوری به نکته ای اشاره کرد که چند روز قبل و پیش از ملاقات با وی، در مقاله ی «رابین هودیزم سیاسی» عینا بر آن انگشت گذاشتم، آنهم ردصلاحیت شدن نوری پیش از موعد مقرر، نه توسط شورای نگهبان بلکه به وسیله ی برخی از اصلاح طلبان است! اصلاح طلبانی که نسبت به پیروزی خاتمی کمترین تردیدی نداشته و آنقدر از این مساله مطمعن اند که خود را از ارایه ی هر گونه برنامه، و حتا طرح شعاری انتخاباتی بی نیاز می بینند. جدا هم نمی دانم دوستان اصلاح طلب سنتی این همه اعتماد به خویش را، از چه گاه و، از کجا یافته اند؟ مگر نه اینکه هنوز دو سال مانده به پایان دوران ریاست جمهوری «سیدخندان»، چنان کفیرشان برای اداره ی کشور، به ته ی دیگ خورده بود که تیوریسین های شان از «مرگ اصلاحات» و یا «خروج از حاکمیت» سخن می راندند؟ حالا چه اتفاقی افتاده که چنین برای ورود به هرم قدرت بی تابند، مگر نه اینکه اوضاع کشور بمراتب وخیم تر از پنج - شش سال قبل شده است. نکته ی حیرت انگیزتر اینکه خاتمی را، بی چون و چرا تایید صلاحیت شده پنداشته، گویا از یاد برده اند ایشان در دوره ای که شخص دوم کشور بود از نگاه برخی صاحب منصبان فاقد صلاحیت بحساب می آمد و اگر دخالت صاحب منصبان ارشدتر نبود چه بسا شانسی برای ادامه ی کار نمی یافت. نکند باز به ضرب و زور حُکم و حَکم می خواهند تایید صلاحیت کاندیدای شان را بگیرند؟ در اینصورت رییس جمهوری، آنهم شخصی با خصوصیات خاتمی، اگر وام دارهم شود، خدا می داند که می تواند حتا در حد همان دو دوره ی پر انتقاد قبل، فروغی داشته و یا اساسا نبوغی از وی ساطع خواهد شد؟ گذشته از این، همانگونه که اشاره شد دو سال مانده به پایان دوره ی دوم ریاست جمهوری ایشان، چنان امور کشورداری قفل شده بود که زمزمه ی خروج از حاکمیت اینجا و آنجا به گوش می رسید.از شخص خاتمی که بگذریم رفتار هواداران وی در خور تامل، و از جهتی با مزه و شاید هم بی مزه است! بعضی از ایشان مثل آقای مرتضی حاجی ظاهرا چنان دلتنگ بازگشت به مناصب سابق اند که انگار بینایی شان شرطی شده، به تعبیری فقط آنچه را می پسندند می بینند! ایشان اخیرا با کلی صغرا و کبرا چیدن کوشید ثابت کند خاتمی باید و لازم است که بیاید، اگر بیاید آرایش آنقدر با رقبای تمامیت خواه فاصله خواهد داشت که در صورت تقلب هم، باز ما پیروز خواهیم شد و الخ. اما نکته ی جالب در سخنان وی اشاره به اسامی دیگر کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان همچون روحانی،کروبی،عارف،نجفی و... بود و البته اعتقاد داشت این آقایان به صلاح نیست بیایند، آن نکته درخور تامل هم این بود که مدیرعامل بنیاد باران، هیچ اسمی از عبداله نوری نبرد گویا این نام ممنوعه است! شاید با خود اندیشید اگر حتا اسمی از وی ببرد کاندیدای رویایی و همیشه پیروزش رد صلاحیت خواهد شد! انصافا طی دو- سه ماه اخیر نام نوری کمرنگ تر از عارف و یا مثلا نجفی در افواه و محافل سیاسی و رسانه ای مطرح بوده است؟ اصلا حزب و گروه که هیچ، حتا گعده ای دوستانه حمایت خود را از کاندیداتوری بعضی از شخصیت های فوق الذکر اعلام کرده اند که حاجی اسامی همه را بعنوان کاندیدای بالقوه ردیف، اما حتا ابا دارد از «شیخ» نامی ببرد، براستی این امر اتفاقی و صرفا ناشی از نسیان آنی آقای حاجی است؟ گمان نمی کنم چنین باشد زیرا به یاد جلسه ی روز پنجشنبه با نوری می افتم که می گفت: به لحاظ قانونی هیچ دلیل موجهی برای رد صلاحیت کردنم وجود ندارد و فعلا این «رفقای سابق و رقبای» لاحق و هواداران شان هستند که برگه ی ردصلاحیتم را صادر کرده اند! از همین رو تازه می فهمم چرا امثال مرتضی حاجی از ردیف کردن نام نوری حتا در آخر صف کاندیداهای اصلاح طلب ابا دارند. وقتی اعتماد به نفس و قاطعیت نوری را به یاد می آورم رمز این راز بوضوح آشکار می شود، این قاطعیت و اعتماد به نفس دقیقا همان پاشنه آشیل کاندیدای مورد نظر اصلاح طلبان سنتی و یا بقول خودشان «پیشرو» است. بی شک آنان نوری، خصوصیات و توانمندی هایش، همچنین خصوصیات و ویژگی های نامزد تعرفه شده ی خویش را نیک می شناسند. بنابراین آگاهند کاندیدای مورد نظرشان، آن صفاتی که لازمه ی شخصیت یک رییس جمهور است را ندارد خصوصا در مقطع خاص کنونی، و جهت عبور از تونل تنگ ، تاریک و پرمخاطره ی پیش رو، همان ویژگی هایی که نوری به قدر کفایت از آن برخوردار است. نمی دانم این پست و منصب چیست که برخی برای در آغوش گرفتن شاهد مقصود، به مرض کوربینی و کرشنوایی هم دچار می شوند. عجیب است، چنان برای به تن کردن رخت دامادی جهت به وصال رسیدن با عروس هزار داماد قدرت سر از پا نمی شناسند گویا از یاد برده اند این عروس هرجایی، به اندازه ی همه زیبایی ها و شیرینی هایش، بی وفاست. بخدا نمی ارزد باور بفرمایید! قربانی کردن و ندیدن منافع این میهن گرفتار، در ازای چند صباح هم آغوشی با الهه ی رعنای قدرت، معامله ای است که هر سوداگری پس از انجامش، عاقبت درمی یابد، تا چه حد زیان کار بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با سپاس از ابراز دیدگاه تان