چندی قبل در راستای ملاقات شورای مرکزی خانه احزاب استان گیلان با نخبه گان و شخصیت های برجسته کشور، با سیدمحمدخاتمی رییس جمهور اصلاحات ملاقات کردیم. چند روزی بود که سید بخاطر فشارها و «پا بر زمین کوبیدن» های اصحاب قدرت و با به میدان آمدن میرحسین موسوی، از عرصه ی انتخابات کنار کشیده بود. من هنوز معتقد بودم شخص «اصلح» برای ریاست جمهوری در شرایط موجود عبدالله نوری است. به خاتمی انتقادات بسیاری داشتم که دوستان خانه احزاب کاملن از آْن مطلع بودند لذا از من خواستند، بر زبان نیاورم آنچه را که در دل دارم، تا دل آرزده نشود این سیدخندان که هنوز محبوب قلوب ده ها میلیون ایرانی است. انتظار دیدار سید، دقایقی بیش به طول نینجامید و رییس جمهور اصلاحات ما را به حضور پذیرفت. برخوردش بگونه ای بود انگار چندمین، و نه اولین بار است که به دیدارش می رویم. همه سخن گفتند با مقدمه ای توام با تمجید و تعریف از وی، به گواه آنان که حضور داشتند بی مقدمه فقط دو پرسش مطرح کردم و لب به دندان گزیدم تا نگویم آنچه در دل و ذهن قلیان می کرد، تا دل آزرده نشود سید. شاید اگر بخواهم تمام آنچه در دل و ذهن انباشته بود و بر زبان نیاوردم را در چند جمله بگویم، اینگونه باید خلاصه کنم جناب خاتمی شما همواره از شکست اصلاحات گفتید آیا کندروی های شما و اصلاح طلبان حکومتی این تقدیر را برای اصلاحات رقم زد یا تندروی بخشی از هواداران اصلاحات؟ اگر تندروی ها چنین کرد این تندروان چه کسانی بودند؟ مگر چقدر قدرت داشتند؟ اصلن چکار می توانستند بکنند؟ اگر تندروان جبهه تمامیت خواهی فجایعی همچون قتل های زنجیره ای، 18تیرماه 1378 ، یا ترور حجاریان مشاور سیاسی جنابعالی و هر «نه روز یک بحران» را آفریدند «تندروهای اصلاح طلب» کدام حوزه و مدرسه را به حال و روز کوی دانشگاه درآوردند؟ کدام قتل زنجیره ای را رقم زدند؟ کدام تیوریسین جبهه ی تمامیت خواهی را ترور کردند؟ و قس علی هذا. جناب خاتمی، ای محبوب ده ها میلیون ها ایرانی، چگونه انتخاباتی را که از ابتدا همه وجوه اش را ناراست می دانستید برگزار کردید همان انتخابات مجلس هفتم را عرض می کنم؟ جناب خاتمی عزیز، زنان و جوانان بخصوص دانشجویان دو ستون اقتدار شما و حتا رای آوری تان بودند، برای شان چه کردید؟ وقتی مجلس ششم در اختیار اصلاح طلبان بود نمی توانستید چهار وزیر زن بکار گمارید؟ آیا پاداش حمایت های دانشجویان از شما و اصلاحات، که هزینه های گزافی برایش دادند، آن بود که در آخرین روز دانشجوی دوران صدارت تان، در واکنش به اعتراضات شان، حتا اگر در عین به حق بودن، شاید بعضن خارج از دایره ی ادب ابراز شد آن واکنش را نشان داده، بر سرشان فریاد زنید و خود را وامدار قدرت و نه ملت معرفی کنید؟ جناب خاتمی چرا کاندیدا شدید؟ چرا منصرف شدید؟ چرا نمی گویید به ملت، گفتنی ها را، دقیقن مانند دوران صدارت تان، که بارها وعده ی گفتن حقایق را داده بودید اما افسوس خلف وعده کردید. اینها و بسیاری پرسش های دیگر، همان ها بود که بر دلم سنگینی می کرد اما در حضور سید، به همان دلیل پیش گفته بر زبان نیاوردم. بعد از آن جلسه، با خود اندیشیدم، دیگر نباید تخم مرغ های مان را در سبد خاتمی بگذاریم. از همین رو در انتخابات منفعل شدم. تا اینکه سازمان دانش آموختگان ایران، که افتخار عضویتش را دارم، جریان مطالبه محور حامی برنامه های مهدی کروبی (ستاد شهروندآزاد) را تشکیل داد و شیخ اصلاحات هم گردن نهاد به همکاری با تحول خواهان و پذیرش مطالبات شان، تا امروز هم شاهدیم چگونه جانانه بر عهدش استوار ایستاده است. از موسوی حمایت نکردیم. زیرا اصلاح طلبی اصولگرایانه اش ما را به یاد «جامعه مدنی مدینه النبی» خاتمی می انداخت. همیشه تابلوها، مفاهیم و شعارهای گنگ، مبهم و تعریف نشده، وسیله ای در دست سیاستمداران هستند تا وقتی بر خر مراد سوار شدند و از ایشان تحقق وعده ها را طلب کردیم، بگویند منظورمان، نه آنی بود که شما گمان می کردید، بلکه همینی ست که اکنون در حال تحقق و پیشبردش هستیم! ما باور نداشته و نداریم که بتوان دو مرام سیاسی اصلاح طلبی و اصولگرایی را با هم در هم آمیخت. یکی محافظه کار است و بخاطر مطلوب شمردن وضع موجود بر حفظ اش اصرار داشته و در راستای آن می کوشد، اصلاح طلبی اما، وضعیت موجود را چون نامطلوب است بر نمی تابد و خواهان اصلاح و حتا تغییر آنست. هر چند درجه و عیار اصلاح طلبی اصلاح طلبان متفاوت است. همین ها باعث شد پس از ملاقات با رییس جمهور اصلاحات، ضمن درج گزارشی که روابط عمومی خانه احزاب گیلان تهیه کرده بود به علاوه چند عکس جمعی در وبلاگ شیر خفته، عکسی که ملاحظه می کنید را درج نکنم. عصبانی بودم از سید، برای همه ی آنچه که در این نوشتار بدان اشاره کردم و برای بسیاری موارد دیگر، که بدان نپرداختم. اما اکنون به کوری چشمان دشمنان آزادی، اصلاح طلبی و تحول خواهی، با افتخار عکس دو نفره ام با رییس جمهور محبوب اصلاحات را در وبلاگ ام منتشر می کنم. اگر با میرحسین موسوی منتخب میلیون ها ایرانی هم، عکسی به یادگار داشتم اکنون در همین صفحه ملاحظه اش می کردید. موسوی در شرایط موجود، لیدر بی چون و چرای اصلاح طلبان، تحول خواهان و آزادی خواهان داخل ایران است، البته تا آن گاه که، به وعده اش مبنی بر ایستادگی روی عهد و پیمانش با ملت عمل کند. امروز باید دشمنان آزادی بدانند ما علی الحساب، تا گذار از این تونل تیره و تار تمامیت خواهی، همه ی پرسش های ذهن آزار، عصبانیت ها، دلخوری ها، انتقادات و همه و همه ی اختلافات را به بایگانی سپرده ایم. ما همانی را آرزومندیم و برای تحقق اش می کوشیم که ملت ایران می خواهند، آزادی، توسعه ی همه جانبه و در یک کلام سرافرازی این میهن اهورایی را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان