امروز 18 تیر ماه 1388 است، دهمین سالروز واقعه ای که حرمت دانشگاه، دانش و دانشجو مورد هتک قرار گرفت. گزارش گونه ای در اینباره و پیامدهای جاری اش می نگارم، بی هیچ تفسیری.
روزنامه «سلام» به مدیریت «موسوی خویینی ها»، همراه و همفکر سیاسی «محمدخاتمی» رییس جمهور وقت و همچنین هم حزبی اش در تشکل «مجمع روحانیون مبارز تهران»، بخاطر افشای نامه ی سعید اسلامی (امامی) به نماینده گان مجلس پنجم، بر خلاف انتظار توقیف شد. این واقعه، پیش از توقیف های به قول «میرحسین موسوی» فله ای مطبوعات بوقوع پیوست. از آنجایی که موسوی خویینی ها از وزنه های سیاسی وقت کشور بود، توقیف روزنامه اش، که روزگاری سیدمحمدخاتمی نیز با تحریریه اش همکاری می کرد دور از ذهن بنظر می رسید.
نامه ی افشا شده ی معاون اسبق وزارت اطلاعات به مجلس پنجم، پیرامون لزوم اصلاح قانون مطبوعات، و جهت محدودتر کردن آزادی نیم بند رسانه های کشور بود. ظاهرن این مقام زیرک امنیتی، به فراست دریافته بود، بلای جان فساد، استبداد، بخور و ببر، فعالیت های اقتصادی نهادها و سازمان های حکومتی و الخ، همین مطبوعات آزاد است، بگذریم! او مُرانده شده است، اما دوستانی چون «خسرو خوبان» دارد تکیه زده بر کرسی مجلس که به اعتراف خودش «زمانی یک پا قاتل بوده است»! بنابراین جدی جدی بهتر است بگذرم از «حاج سعید»، آنچه کرد، و ماجراهایی که به مُرانده شدنش انجامید.
«سلام» که توقیف شد، ده ها تن از دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران دست به تجمع محدودی زدند. تجمعی که شرکت کننده گانش ده ها تن باشند، نمی توان بر آن، غیرمحدود نام نهاد، همچون تجمعاتی که هم اکنون، در دهمین سالروز فاجعه ی 18 تیرماه، در تهران جریان دارد، فقط اینرا می دانم که آن ده ها تن ده سال قبل را، باید چندبار بر ده ضرب کرد تا تعداد تجمع کننده گان امروز و اینروزها را حدس زد، از این هم بگذریم، زیرا قرارنیست اتفاقاتی که امروز یعنی 18 تیرماه 1388 در تهران و شاید چند شهر دیگر میهن مان جریان دارد را گزارش کنم. اکنون که در حال نگارش این گزارش به مناسبت دهمین سالروز 18 تیرماه 1378 هستم، از رسانه های شنیداری-اینترنتی خبردار شدم در برخی از نقاط پایتخت تجمعاتی برپاست.
آری می گفتم، دانشجویان تجمع کردند و به خوابگاه رفتند، برای چه؟ خب از نام خواب گاه پیداست برای اینکه بخوابند و یا شاید هم، برای اینکه امتحانات پایان ترم در پیش بود، درس بخوانند و سپس دمی بیاسایند.
یک فلاش بک: روزنامه سلام با شکایت سعیدامامی توقیف نشد. زیرا او 18 تیرماه 1378 یک متهم بدنام قلمداد می شد، حتا روزنامه کیهان، تحت سلطه «حسین بازجو»، عامل صهیونیست ها معرفی اش کرده بود. از این گذشته، اصلن نبود تا بتواند واکنشی نشان داده، شکایت کند و یا ....، واکنش را اینها نشان دادند، به این عکس سیاه و سفید بنگرید، خوب نگاه کنید، اینها بودند که از «سلام» شکایت کردند، قیافه های شان آشنا نیست؟ چرا، دقت کنید، چندبار از چپ به راست، و از راست به چپ بنگریدشان، به وسطی ها نگاه کنید. آره، اطمینان دارم، این تقریبن ناشناسان آنروز برای جامعه را، امروز خوب می شناسید، عموم مردم هم اگر تصویر فوق را ببینند، لااقل یکی از آنها را خواهند شناخت. روزنامه ی سلام کار عجیب و غریبی نکرده بود. اگر هر روزنامه و رسانه ای در جهان چنین سند مهمی در اختیار داشت، آنهم مرتبط با سرنوشت رسانه ها، در انتشارش لحظه ای تردید به خود راه نمی داد. اما قبلن که اشاره کردم رسانه های آزاد دشمن و خصم چه ها هستند. بنابراین طبیعی ست کسانی که منافع شان با آزادی مطبوعات و رسانه ها به خطر می افتد، یا خود بطور مستقیم به میدان می آیند و یا نوچه های شان را به عرصه ی کارزار گسیل می دارند. گاه افرادی از دل همین کارزارها، در جناح شان از درجه داری، با چندین پله صعود به ژنرالی می رسند.
به این تصویر به دقت بنگرید شاکیان روزنامه سلام، همانان که شکایت شان به توقیف روزنامه انجامید و توقیف روزنامه، آنهم بخاطر کاری که بر اساس وظیفه اش باید انجام می داد، باعث تجمع محدود همان ده ها دانشجو شد و شبانگاه خشونت ورزان «خشم شب» زدند به کوی دانشگاه، بر دانشجویان آن رفت که حتا توصیف اش هم سخت است. چند روز کشور غرق بحران بود، دقیقن مثل همین روزها، اما آنروزها اصلاح طلبان دولت را در اختیار داشتند و اعتباری نزد ملت و جوانان، که با استفاده از آن توانستند دانشجویان را به دانشگاه بازگردانند. اما آنان که بیرون ماندند بشدت سرکوب شدند، احکامی سنگین برای دانشجویان صادر شد بسیار سنگین، احکامی که باید برای تحدید و تهدید کننده گان آزادی مطبوعات، قاتلان قتل های زنجیره ای، آفریننده گان «هر نه روز یک بحران» برای فعالیت های اصلاح گرانه ی دولت وقت و برای انصار خشونت که اینروزها «لباس شخصی ها» خوانده می شوند صادر می شد. اما گاه، کار دنیا، دنیاگرایان و پرستنده گان قدرت بر عکس است. امروز اما اصلاح طلبان در قدرت نیستند تتمه اعتبارشان را هم، برای به خانه و خوابگاه فرستادن مردم و دانشجویان هزینه نمی کنند چون آزموده را آزمودن خطاست یکبار چنین کردند و عاقبت شدند محرک اغتشاش!
عکس هایی گذاشته ام، از آن «تیر»ی که عزت شهید را، غرق به خون کرد، تا «تیر»ی که ندا را از ایران گرفت تا صدایی از این ملت به گوش نرسد. عزت ابراهیم نژاد، و فراوان ناپدید شده گان، زندان رفته ها و تبعید شده گان به جنبش دانشجویی عزت بخشیدند. همچنانکه ندا آقا سلطان، ده ها چون او و صدها دربند، در هفته های اخیر، منادی جنبش آزادیخواهی ملت ایران شدند.
فقط یک پاراگراف برای نتیجه گیری و تمام: مقامی امنیتی نامه ی توصیه آمیزی جهت تحدید مطبوعات به نمایندگان مجلس می نویسد، سال بعد که مجلس پنجم «اصلاح قانون مطبوعات» را در دستور کار قرار داد آن مقام سابق، از سوی همه ی جناح ها بخصوص هم جناحی های خودش، مجرمی «وابسته» و خطرناک معرفی شده بود، چرا؟ چون گفتند سردسته ی خودسرهای «قتل های زنجیره ای» بوده است، روزنامه ای، نامه ی سردسته ی خودسرهای «قتل های زنجیره ای» به نمایندگان مجلس را منتشر می کند تا به جامعه نشان دهد نمایندگان به توصیه ی متهمی که مورد نکوهش حتا همفکرانش قرار گرفته، عمل می کنند، چهار نفری که در تصویر سیاه و سفید ملاحظه می کنید از روزنامه فوق شکایت کردند، آن روزنامه توقیف می شود، تعدادی از دانشجویان تجمعی اعتراض آمیز برگزار می کنند که بر طبق اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی از حقوق مسلم شهروندان شمرده شده است، به کوی دانشگاه حمله می شود و واقعه ای اسفبار رقم می خورد که به فاجعه ی 18 تیرماه 78 شهرت یافت. فاجعه ای که امروز بعد از دهسال، هنوز از اذهان زدوده نشده است.
آنان که در مرکز تهران، میدان هفت تیر، کریمخان، ونک، ولیعصر، امیرآباد و... ساکن اند، گوش تیز کنند، آیا صداهایی نمی شنوند؟ باز به آن تصویر سیاه و سفید بنگرید، به نهیب «تیر» گوش کنید، بیندیشد و ببینید.
بیندیشید به از تیر تا تیر، از نعره ی مهیب صفیر گلوله، که جوانان وطن را در خون غلطانده است و نا خودآگاه به یا آن تصنیف می اندازدمان که : از خون جوانان وطن لاله دمیده.... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان