نمی دانم در این سیاره چند مُلک همچون ایران ما بهشت مجوزهاست؟ می خواهید کار کنید (فرق نمی کند در بخش دولتی باشد یا خصوصی) باید از الک اخذ تاییدیه بگذرید، می خواهید درس بخوانید باید تایید شوید، می خواهید نشریه تاسیس کنید بی مجوز باید خوابش را ببینید، حیرت آور اینکه حتا تولید هم به مجوز نیاز دارد برای مثال کسی که می خواهد مرغداری بزند باید مجوز بگیرد. در همه ی جهان سرمایه گذار را در هوا می زنند اما اینجا پیش پای کسی که به سرش زده پول بی زبان اش را به جای اینکه نزول دهد برای تولید سرمایه گذاری می کند هزار سنگ می اندازند. ارباب مجوز هم آدم های معرکه ای هستند برای مثال آن مامور معذوری که باید برای شخصی مجوز کار صادر یا صلاحیت اش را برای امری تایید کند خود یک صدم وی صلاحیت ندارد! در واقع اوضاع شده مصداق بارز این ترانه ی زیبا که داریوش اقبالی خوانده است:
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان- طوق زرین همه بر گردن خر می بینم!
با مزه است اگر به ارباب مجوز بده ها و صلاحیت تعیین کن ها گیر بدهید این چه مسخره بازی و دکان بازاری است راه انداخته اید و برای مثال کسی که می خواهد مرغداری بزند، کارگاه سنگ بلوک زنی راه بیندازد و غیره چرا باید مجوز بگیرد بله وقتی موسسه ای تاسیس شد اداراتی مثل بهداشت باید بروند تایید کنند که کار جایی لنگ نمی زند یا فلان کارخانه ی مواد غذایی استاندارد است اما مجوز برای چه؟ پاسخ با مزه و البته مضحک شان اینه: ممکن است بازار اشباح شود ما به اندازه ی نیاز جامعه و بازار مثلن مجوز تولید فلان ماده ی غذایی را صادر می کنیم! کسی هم نیست به این جماعت بیکار که کارشان گذاشتن در کار دیگران است بگوید در همه ی جهان بازار خودش خودش را تنظیم می کند برای مثال وقتی کسی نشریه ای تاسیس می کند اگر این نشریه خواننده داشت می ماند و اگر نداشت از بی پولی ورشکست شده از بازار فرهنگی حذف می شود به همین راحتی شما را چکار؟! همین قاعده درباره ی مرغداری و یا هر فعالیت تجاری-اقتصادی دیگر هم صدق می کند.
این ابزار تایید صلاحیت، دادن مجوز و نظام کنترلی، خود شده وسیله ای برای کنترل شهروندان تا اگر مثلن دانشجویی جیک زد بگویند یادت باشه مدیونی ها از سر دولتی تایید ماست که درس می خوانی حتا در دانشگاه آزاد با شهریه ی میلیونی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان