شمارش معکوس از صفر به صفر؟


جناح چند پاره شده ی موسوم به اصولگرایان با رد صلاحیت شدن بسیاری از نامداران جناح رقیب همچنین عدم ثبت نام بسیارانی دیگر، قاعدتا می بایست بابت انتخابات پیش روی مجلس هشتم خیالی آسوده می داشت اما عملا در نگرانی مفرط و تشویش خیال بسر می برد. چهره های برجسته و لیدرهای جناح حاکم حال که نمی توانند خورشید حقیقت را خاموش و یا حتا با تکه ابری سیاه خورشید خانوم را محجبه کنند ، می کوشند لااقل با زدن عینک وارنه نما به چشمان مردم حقایق غیر قابل انکار را آنگونه که دوست می دارند جلوه دهند. برای نمونه چند روز قبل یکی از همین لیدرهای ارشد و مجلس نشین جناح حاکم کلی آسمان و ریسمان بهم بافت تا اثبات کند مردم کوچکترین مشکل و یا گرفتاریی ندارند و تنها مشکل شان در ماه های اخیر قطع شدن گاز بود که آنهم بحمدالله وصل شده است!
اگر در ارتباط با مسایل تاریخی، سیاست خارجی، قواعد حاکم بر پشت صحنه قدرت و ... بتوان به مردم برای مدتی هم که شده، دروغ گفت و بخشی از آنان را فریفت. اما قلب برخی از واقعیت ها که مردم با گوشت و پوست و استخوان خود احساس می کنند به سادگی و حتا به سختی هم ممکن نیست از جمله گرانی و تورم، بیکاری، عدم انطباق دستمزدها با خرج کرد اغلب حقوق بگیران، معضلات اجتماعی و غیره. زیرا این مسایل نه فقط پیش روی جامعه قرار دارند بلکه بسیاری از مردم در اعماق وجودشان دردهای حاصله از چنین مشکلاتی را احساس می کنند.
در حال حاضر مشکلات معیشتی آنقدر حاد است که مسوولین دولتی البته از نوع غیر سیاسی، بر آن اذعان دارند. همین چند روز قبل طهماسب مظاهری رییس کل بانک مرکزی از افزایش لجام گسیخته ی تورم و عدم آمادگی دولت برای مقابله با آن، به شدت ابراز نگرانی کرد ظاهرا دولت خود را برای تورم 8 درصدی آماده اما در عمل با تورم بالای 20درصد(در خوشبینانه ترین حالت) مواجه شده است. سرمایه گذاری و ورود سرمایه از خارج علی رغم ادعای مسوولان دولتی به پایین ترین سطح خود رسیده و در عوض خروج سرمایه از کشور چنان گسترده است که احتمالا دولت هم آمار دقیقی از آن ندارد دقیقا مانند درآمد بی همانند نفت در دو-سه سال اخیر که هرگز رقم درستش اعلام نگردید زیرا هر یک از مسوولین عدد و رقمی را اعلام می کنند ارقامی که که تفاوت شان نجومی است!
دولت نهم و مجلس هفتم در شرایطی روی کار آمدند که کشور به دریایی از منابع مالی دسترسی یافت ، علاوه بر فروش نفت ۷۰ تا ۱۰۰ دلاری، نزدیک به شانزده میلیارد دلار نیز دولت قبلی در صندوق ذخیره ارزی برای شان ارثیه بجا گذاشت. علی القاعده اگر چنین امکاناتی در اختیار هر دولت و مجلسی قرار می گرفت امروز ملت ایران لااقل بلحاظ وضعیت معیشتی می بایست دوران بی نظیر و خوشی را تجربه می کرد نه اینکه مدام صدای جیرجیر شکسته شدن استخوانش زیر بار مشکلات، همچون ترانه ای غم انگیز در گوش اش زمزمه شود.
جالب تر اینکه ابعاد همین ماجرای قطع شدن گاز در آنهم اوج زمستان، با زیان های هنوز برآورد نشده ی جانی و مالی اش برای مردم روشن نشده است همان مشکلی که آقای حداد عادل ناعادلانه مدعی است تنها گرفتاری مردم در ماه های اخیر بوده است! واقعا چه کسی می داند برای چه کشوری که دارنده ی دومین ذخایر گاز جهان است باید در بدترین موقعیت زمانی با قطعی گاز مواجه شود؟! آیا شکستن همه ی کاسه کوزه ها بر سر کشور همسایه مبنی بر اینکه شیر گاز را بست رنگی از حقیقت دارد؟ اصلا کشوری که دارای دومین ذخایر گاز جهان است برای چه باید وارد کننده ی گاز از همسایه باشد؟! هر چند اینگونه سووالات را پاسخی نخواهد بود مگر هرگز کسی به این پرسش پاسخ داد که چرا ما با دارا بودن چهارمین ذخایر نفتی جهان ، می باید وارد کننده بنزین باشیم؟ بی شک به آن سووال دیگر و ده ها سووال چون اینها پاسخی مستدل و قانع کننده نخواهند داد.
در هر حال، شرایط فعلی من حیث المجموع پیچیده است بطوریکه چهره های برجسته ی جناح حاکم ناچارند جهت تنفس به مجرای تنفسی شان فشار مضاعفی وارد کنند به تعبیری از هر سو در تنگنا قرار گرفته اند. نارضایتی در لایه های اجتماعی چنان گسترده است که دیگر بعید است عینک هم جواب دهد شاید باید چشم های تیزبینان را از حدقه درآورند تا هر آنچه در حد مفارغت از بیان عیان است را نبینند!
از همین رو نگرانی امثال، باهنر، حدادعادل و دیگران امری طبیعی است. آنان واهمه دارند از همین فهرست نصف و نیمه و عملا درب و داغان شده ی اصلاح طلبان و چهره های مستقل در شهرستان ها که اغلب گرایشات اصلاح طلبانه دارند شکست بخورند بطوریکه خاطرات تلخ دوم خرداد ۷۶ و انتخابات سال های پس از آن ، مجددا برای شان تداعی شود. این بازی برای جناحین سیاسی اعم از اصلاح طلب و اصولگرا در تهران معنایی عمیق تر می یابد در واقع اتفاقی که روز 24 اسفند 86 در تهران رخ خواهد داد از هر حیث نامش بازی بزرگان است حتا حال که کمتر بزرگی در گود هست. بی شک هر که برنده ی انتخابات در پایتخت باشد بر اساس تجربیات ادوار پیشین، سرنخ مجلس در دستش خواهد بود.
البته اصلاح طلبان بلحاظ کسب کرسی های پارلمان به بازی از پیش باخته ای وارد شده اند آنان می آیند تا نشان دهند هستند تا نام شان از جغرافیای سیاسی کشور پاک نشود. اما تمامیت خواهان آمده اند تا آنچه را که دارند حفظ کنند. در واقع یک طرف، پای میز قماری نشسته بی آنکه نگران باختن باشد زیرا چیزی برای باخت ندارد اما در سوی دیگر قمابازی با دلهره بر سر همه هستی اش بازی خواهد کرد. شاید آرامش موجود در اردوگاه اصلاح طلبان و تنش و دلهره ی زایدالوصف در صف اصولگرایان، در همین مساله نهفته است. آرامشی که باعث شده اصلاح طلبان با کمترین تفرق نسبت به ادوار پیشین وارد گود شوند در حالی که انشعاب و چند دستگی در اردوگاه سیاسی جناح حاکم حتا قابل کتمان هم نیست به طوریکه دیگر مدت هاست خودشان هم تلاشی برای لاپوشانی اختلافات فیمابین نمی کنند.
در این میان حلقه ی مفقوده، جو موجود در جامعه است جوی که به شدت سرد است. در حالی که دو هفته به روز موعود زمان مانده است بسیاری از لایه های اجتماعی در برابر چنین مساله ای شانه بالا انداخته و از کنارش بی تفاوت عبور می کنند. البته در همین شرایط هم اصولگرایان به خاطر نکاتی که برشمردم و بسیاری از مسایل که در این نوشتار بدان اشاره نشد حق دارند در دلهره بسر ببرند.
اصلاح طلبان را می توان از پیش پیروز اعلام کرد نه برای آنکه فردای پس از انتخابات صاحب اکثر کرسی های مجلس اند بلکه به خاطر اینکه با گرفتن تایید صلاحیت بخشی از نامزدهای شان، بالاخره نام شان اگر نه در حد یک ابر شهر لااقل در اندازه ی دهکده ای در نقشه ی جغرافیای سیاسی باقی ماند و مگر نه اینکه پیروزی، رسیدن به همان هدفی است که هر کس از پیش برای خود معلوم کرده است؟ بنابراین تا این مرحله و حتا پس از گذر از این گردنه، جناح پیاده از قطار قدرت، با رسیدن به هدف تعیین شده در این مقطع از حیات سیاسی اش ، می تواند مدعی پیروزی شود. اما در طرف مقابل حتا اگر کمترین خدشه ای به آنچه که امروز دارد وارد شود به این معناست که بالاخره حنابندان اصولگرایان نیز به پایان رسیده و شمارش معکوس برای شان آغاز شده است.
تازه این در صورتی است که شرایط در 24 اسفند همچون امروز یعنی 8 اسفند باشد اما اگر فقط بخشی از لایه های اجتماعی بی تفاوت به مساله ی انتخابات از لاک خود بدر آمده و ناگهان بر آن شوند که تمام جمعه موعود را در منزل بسر نبرند وضعیت اصولگرایان از آنچه که هست و پیش بینی می شود بسیار بدتر خواهد شد . در صورت وقوع چنین اتفاقی شمارش معکوس برای ایشان از ده به صفر خوانده نشده بلکه از صفر به صفر خواهد بود. یعنی از فردای بعد از انتخابات دولت اصولگرا نیز علاوه بر مجلس هفتم باید به فکر چگونگی انتقال قدرت به رقیب باشد و تمامت خواهان باید فکر تداوم دولت اصولگرا برای دوره ای دیگر را حتا با رییس جمهوری غیر از «معجزه هزاره سوم»، از سر بدر کنند.
البته این اتفاق زمانی خواهد افتاد که اصلاح طلبان بتوانند لااقل بخشی از مردم را مجاب کنند که نارضایتی متراکم شان از وضع موجود را، اینبار به جای اعتصاب، تجمع و غیره با حضور پای صندوق های رای بروز دهند آنوقت شمارش معکوس از صفر به صفر شنیدنی و نتایجش بسیار دیدنی خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با سپاس از ابراز دیدگاه تان