
انتخابات این دوره اگر نگوییم بی نظیر، اما مِن حیث المجموع کم نظیر بوده است . اولین ویژگی ممتاز این انتخابات بحث کاندیداتوری است اول بگذارید تکلیف مان را با این واژه روشن کنیم. همه جای جهان چه در دمکراسی ها یا حتا در نظام های دیکتاتوری، وقتی قرار است انتخاباتی برگزار شود در هر سطحی از انجمن های شهر تا پارلمان و یا ریاست جمهوری ، کسانی که شناسنامه در دست گرفته به مکان مورد نظر رفته و فرم ثبت نام پر می کنند اصطلاحا کاندیدا خوانده و نامزد محسوب می شوند. البته در کشورهای مختلف قوانین متفاوت، ولی همسویی وجود دارد. مثلا در قوانین انتخاباتی برخی از کشورها آمده کسی که می خواهد برای انجمن شهر کاندیدا شود می بایست هزار امضا از شهروندان حوزه انتخابیه اش جمع کند تا ثابت شود از حسن شهرت برخوردار است، دارای مدرک تحصیلی لیسانس یا بالاتر بوده و سو پیشینه هم نداشته باشد. حال این فرد اگر وارد محل ثبت نام شد و برای مثال طومار هزار امضایی یا مدرک تحصیلی اش را ارایه نداد اصلا به وی فرم مخصوص ثبت نام داده نمی شود. اما پس از اینکه مدارک چک شد فرم مخصوص به متقاضی داده می شود وقتی هم که فرم پر، و به متصدی مربوطه داده شد متقاضی از همان لحظه بلحاظ حقوقی یک کاندیدا محسوب می شود.
اما در میهن ما تازه وقتی مدارک مثبته مانند مدرک تحصیلی و غیره ارایه شد و حتا پس از اعلام نظر مراجع چهارگانه، طرف تازه یک «ثبت نام کننده» و نه نامزد به حساب می آید. مراجع چهارگانه هم که حکومتی هستند و نظرات شان اتفاقا مبتنی بر یک دو- دوتا چهار تا، و بررسی های شان کمیتی است یعنی اداره ثبت احوال یا دادگستری نمی آیند روی ورقه استعلام درباره «میزان» التزام کاندیداها، ببخشید متقاضی، نظر دهند. یک جمله می نویسند که این شخص سو پیشینه کیفری دارد یا ندارد یا ثبت احوال گواهی می دهد نام و نام خانوادگی و شناسنامه اش جعلی و یا حقیقی است و الخ. اگر متقاضی از گردنه مراجع چهارگانه گذشت از متقاضی به ثبت نام کننده ارتقا می یابد. البته این تازه اول ماجراست زیرا هنوز بررسی کیفی باقی است این همان پروسه ای است که یا ثبت نام کننده را به یک ردصلاحیت شده تبدیل و تنزل داده و یا به مرتبه ی یک کاندیدا ترفیع و جواز ورودش را به کارزار انتخاباتی صادر خواهد کرد.
جالب است در قوانین اساسی و جاری جمهوری اسلامی به صراحت درباره اینکه کاندیداها باید حایز چه شرایطی باشند سخن رفته است استعلام از مراجع چهارگانه و همچنین ارایه مدارک لازم مثل شناسنامه ، مدرک تحصیلی و غیره، عملا خواسته قانون را تامین می کند. برای مثال در قانون آمده است کاندیدا باید به اسلام و قانون اساسی التزام داشته و یا عضو گروه های معاند نظام نباشد و...، خب وقتی وزارت اطلاعات به عنوان یکی از مراجع چهارگانه رسما نامه می زند که فلان متقاضی هرگز عضو گروه محاربی نبوده و فعالیت براندازانه نداشته است بر اساس اصل مسلم برائت فرض بر این گذاشته می شود که لابد طرف به این نظام التزام عملی دارد وگرنه در طول زندگی از سی الی هفتاد و پنج ساله اش(سن کاندیداتوری در این رنج است) مرتکب عمل براندازانه ای می شد. اما نه! این استدلال خلاف دیدگاه لایتغیر استصوابیون است.
استصوابیون معتقدند پدیده های غیر کمی را هم می توان با معیارهای کمیت سنج مورد سنجش قرار داد مثلا مهربانی ، کینه و بسیاری از عواطف و احساسات منفی و مثبت از نقطه نظر امثال احمد جنتی قابل ارزیابی کمی است یعنی می شود گفت علی انجم روز سه کیلو یا دو عدد و یا یک دستگاه یا حتا پنج متر مهربان یا نامسلمان ، بد و یا خوب است! آری اینگونه است که افراد عمری مسجد رفته و نماز خوانده را به عدم التزام به اسلام متهم می کنند یا جانباز جبهه رفته را ناملتزم به نظام می خوانند و یا به فلان «خط امامی» انگ ضد ولایت فقیه می زنند آب هم از آب تکان نمی خورد! این اتفاق فقط در کارگاه نیت سنجی و قلب نگاری استصوابیون احتمال وقوع دارد کارگاهی که می توان میزان و اندازه ی پدیده های غیر قابل سنجش را در آن سنجید.
از همین روست که می گویم در میهن ما بر عکس اغلب ممالک جهان، رسیدن به نقطه ی کاندیداتوری تابع فرایند پیچیده ای است.

بهر حال این انتخابات با آن رسوم معمول که دیگر طی سالیان روال مند شد مثل بررسی کمی کیفی جات!، و همچنین تبصره هایی مثل نمونه ذکر شده در بالا، استارت خورد. این انتخابات از بعضی جهات همچون برخی از مسابقات ورزشی است در فوتبال، بوکس و یا شمشیربازی حتا اگر بازی فرمایشی و از پیش تعیین شده هم باشد بالاخره طرف از پیش برنده که نمی تواند یکه و تنها وارد مثلا رینگ بوکس شود باید یک حریف مافنگی پیش رویش باشد تا پس از مشت مال حسابی داور دست برنده را بالا ببرد. در این انتخابات بخشی از بازی گردانان معتقد بودند نباید ریسک کرد درست است که مسابقه، برای آنکه بتوان بر آن مسابقه نام نهاد به ناچار باید دو سو داشته باشد اما صدور جواز ورود برای اصلاح طلبان حتا از نوع پر و بال شکسته شان، به صلاح نیست چون مردم ما ملت ناشناخته ای هستند کار است دیگر یهو دیدید همین حریف مافنگی چنان مورد حمایت و تشویق قرار گرفت که بازی از پیش باخته را برد! آنان معتقد بودند حال که اصولگرایان با موفقیت توانستند تقسیم به دو شده و خود را به عنوان تندرو و کندرو به جامعه بشناسانند دیگر چرا باید «شاخ» تراشید. همین اصولگرایان باصطلاح تند و کند شده برای بازی و مسابقه شدن مسابقه کفایت می کنند. بهر جهت امثال قالیباف با درگیر شدن و مرزبندی با «معجزه هزاره سوم» ، لاریجانی با استعفا دادن از دبیری شورای عالی امنیت ملی ، رضایی با توقیف سایت تابناک اش (هر چند از دل آن بازتاب، سایتی دیگر با همان رنگ و رخساره تابیدن گرفت) و یا فراتر از اینها انتقادات تند و تیز امثال خوش چهره و افروغ که ملتهبانه دولت و دولتیان را از صدر تا ذیل کوبیدند انقدر که جامعه باور کند فضای سیاسی جامعه سرد و خاموش و تک صدایی نیست و باز، بازی دو سویه است که در یک سویش تندروان دل آشوب کن و در سوی دیگر میدان میانه رو های عاقله مرد یا عاقله زن ایستاده اند بنابراین باز امکان انتخاب هست باز ماییم(ملت) که سرنوشت مان را مثل همیشه به دست خویش تعیین می کنیم.
اینگونه و بر اساس همین محاسبه بود که تبصره هایی همچون «آنان که می دانند رد صلاحیت می شوند ثبت نام هم نکنند» شکل گرفت. اینان خیال شان از اینکه انتخابات تک صدایی نیست راحت بود و احتمالا به این نتیجه رسیده بودند که باصطلاح منتقدان اصولگرای دولت نقش شان را هنرمندان ایفا کرده اند. اما عده دیگری از مسوولان معتقد بودند باید به میزان مشارکت مردم هم اندیشید اگر این پروژه تقسیم به دو شدن ناتمام مانده و در باور لااقل شصت درصد از جامعه نگنجد که فضا دو قطبی و یک قطب موافق دولت و قطبی دیگر که باز آنها نیز اصولگرا هستند مخالف دولتند ممکن است فاجعه بدی رخ دهد. امروز روزی است که نظام بیش از هر زمان دیگری به مشارکت و صف های طویل جلوی حوزه های اخذ رای نیاز دارد قطعنامه ها پی در پی صادر می شوند لذا نباید ریسک کرد. همین اختلاف دیدگاه بود که باعث شد ته مانده ی اصلاح طلبان «حکومتی» که بسیار عاشق حکومتی ماندن هستند و همچنین طیف موسوم به اعتدالیون دور و بر رفسنجانی خود را به در و دیوار زدند تا شاید نقش حریف از پیش مغلوب مفلوک را به آنها اعطا کنند. بد نیست در اینجا گریزی به خاطراتم بزنم سالها قبل در اوان جوانی گاهی در «پارک شهر» رشت با پیر مردی خوش سخن و دنیا دیده به گفتگو می نشستم و او ساعت ها از خاطرات تلخ و شیرین اش می گفت یکبار از رفتن سر صحنه فیلمبرداری یک فیلم سینمایی خاطره ای تعریف کرد و از شور و اشتیاق وصف ناپذیر سیاهی لشکرها در پشت درب استودیوها گفت که چگونه به هر دری می زدند شاید دل تهیه کننده و کارگردان به رحم آمده اجازه دهند برای چند فریم نقش چوب خور فردین یا بهروز وثوقی را ایفا کنند. حقیقتش تلاش امثال کروبی و بقیه اصلاح طلبان مُصر به حکومتی ماندن، مرا به یاد آن از همه جا رانده هایی که اوج خواسته ها و آرزوهایشان فقط حضور در فیلم بود حتا برای چند ثانیه و در نقش چوب خور نقش اول می اندازد!
دیروز که به اخبار خبرگزاری ها نگاه می کردم به خصوص سایت های وابسته به اصلاح طلبان حکومتی ، بیش از هر چیز آه و فغان امثال مجید انصاری ، منتجب نیا و برخی دیگر از مشابه های اینان توجه ام را جلب کرد. اینها چنان از روند برگزاری انتخابات، شمارش آرا و تقلب ها انتقاد کرده و حتا خواستار بازشماری فلان و بهمان صندوق می شدند که ماندم متحیر!
آخر مگر مجیدآقا یا حاج رسول جدا باورشان شده بود که شانس بازی دارند، آنهم به عنوان بازیگر نقش اول ؟ که حالا چون سهم شان فقط چوب خوری آنهم برای چند ثانیه بوده چنین ضجه می زنند؟ کدام اعتراض؟ کدام بازشماریی؟ شوخی می کنید؟ چرا خود را به گنگی و گیجی می زنید؟ آقا، اصلا نمی خواهند اجازه دهند نقشی در صحنه ی سیاسی و تصمیم گیری داشته باشید اگر باز تکلیف تان نامشخص است ربطی به نظام یا حتا مخالفان نظام ندارد شما گیر داده اید که همواره وسط بخوابید تا همیشه از الطاف دوسویه ی لحاف برخوردار باشید.
نه دوستان اینبار این تو بمیری از آن تو بمیری ها نبود و نیست اگر شما حاضر نیستید حقیقت را بپذیرید چه دخلی به دیگران دارد اتفاقا وضعیت کاملا روشن و مشخص است در یکسو جبهه ایران گرایی و دمکراسی خواهی قراردارد و راه ناهموار ، پرهزینه و دشوار رسیدن به همه آرزوهای دیرینه یک ملت ، در سوی دیگر ذوب شدن در قدرت با همه معایب و البته منافع اش. کلی زحمت کشیدند حاکمیت را تراش دادند تا به فرمی که می پسندند برسد حال خیال کردید اجازه می دهند دوباره وارد شده سیستم شان را دچار اعوجاج کنید؟!
از هارت و پورت این افراد خنده ام می گیرد البته گریه ام هم می گیرد که چرا و چگونه لااقل چند سال از عمرم در سفینه ای هدر رفت که سکاندارش چنین نوابغی بودند! گرچه معتقدم امثال رفسنجانی، خاتمی و حتا کروبی مطلب را گرفته اند وگرنه چرا خبری از سه تفنگ دار نیست؟ هنوز فریادهای کارگزارانی ها در جلسات ائتلاف اصلاح طلبان در گوشم زنگ می زند که چگونه به در و دیوار می زدند تا لیست بدهیم و «مشارکت» داشته باشیم لابد فکر می کردند قبای چوب خور مفلوک برازنده ی قامت شان است حالا کجا هستند؟ اکنون که در و دیوار حتا محافظه کارانی همچون منتجب نیا و انصاری از برگزاری انتخابات انتقاد می کنند چرا به محاق رفته اند؟ چرا همانگونه که بر سر همفکران شان فریاد می زدند تا لیست بدهند امروز به برگزار کنندگان با فریاد که نه، لااقل با صدایی لرزان نمی گویند این دیگر چه آش شوری است؟ ما از بنز سواران ، ماکسیما نشینان ، ساکنان جمشیدیه و الهیه که نمی توانیم توقع داد زدن داشته باشیم این دانشجویان ، روزنامه نگاران و کارگران هستند که خانه های شان را دیوار به دیوار زندان بنا کرده اند. دوستان «اصلاح طلب حکومتی» آنهم از نوع پک و پولدار که نمی آیند کاری کنند تا فردا بجای آرمیدن روی تخت خواب خوش خواب یک شب پیش حاج خانم بالایی شب دیگر خدمت حاج خانم پایینی(که پیوند با هر دو حلال بوده است فکر بد نکنیدها!) سر از جایی در آورند که عبدالله نوری همانجا استخوان پوکاند و امیر انتظام اول میان سالی را به آخر پیری رساند و الخ.
بله از اصل مطلب دور نشوم. بد نیست انصاری ها ، منتجب ها و غیره و ذالک ها خیلی جدی موضوع را نگیرند حرص و جوش مجانی نخورند و حرف های رایگان هم نزنند آقا یکبار دیدید سکته کردیدها!
خیلی دلم می خواهد بدانم در سر کروبی چه می گذرد باز نامه می نویسد؟ نه! نامه که نه، حتا حرفی ، سخنی و کلامی بر زبان می آورد؟ تا همین دو- سه هفته قبل شده بود مرد اول 30/20، همان برنامه ای که باید تیغ برهنه علیه اصلاح طلبی و آزادیخواهی اش نامید. دوست دارم بدانم اعوان و انصار رفسنجانی به چه می اندیشند؟ نه! اینکه دیگر پرسیدن ندارد، خب معلوم است به مرحله دوم انتخابات می اندیشند آخر یک پلان دیگر از مشت مال شدن سیاهی لشکر مفلوک توسط نقش اول فیلم باقی مانده است!
يك توجيح احمقانه اين گروه را وادار به شركت در انتخابات كرد : "انتخابات رياست جمهوري"
پاسخحذفيعني فكر مي كنند آقا ، انتخابات سال 88 را گذاشته براي اصلاح طلبان ! چه ساده لوحانه است. فكر مي كني خاتمي 88 بتواند راي بياورد ؟يا حتي اين شيخ ساده لوح كه گويي حتي "گل يا پوچ" را نمي داند !!