گوگل و خلیج فارس و ما و یک دنیا



دو روز قبل یکی از دوستان اس ام اسی فرستاد و از جعل نام «خلیج فارس» این بار توسط «گوگل» خبر داد در آن پیامک آدرس پتیشنی که باید لااقل یک میلیون نفر به اعتراض، امضایش کنند هم بود شاید اینگونه گوگل خطایش را جبران کند. بعد از این اس ام اس، از طرف دوستان دیگر هم به طور پیاپی پیامک های مشابه ای برایم فرستاده شد. اول آدرس پتیشن را می گذارم بعد دو کلمه ای در این ارتباط می نویسم.

www.petitiononline.com/sos02082/petitionhtml

این اولین بار نیست که نام «خلیج فارس» جعل می شود. این اتفاق بارها افتاده است اعراب منطقه که سال هاست به زعم خود مُهر رسمیت به عنوان مجعول «خلیج عربی» زده اند. اما آنچه حایز اهمیت است شیطنت مراجع و محافل بین المللی غیر عربی است که ظاهرن می خواهند ایرانیت ما ایرانیان را تست کنند! یک روز مجله «نشنال جغرافیک»، یک روز فلان موسسه اروپایی نقشه برداری و امروز هم بزرگترین موتور جستجوی اینترنتی جهان لابد فردا هم ...!
به راستی چرا اعراب اصرار دارند این دریا را به نامی که نامش نیست بخوانند و ما هم همواره کوشیده ایم نام اصیل و واقعی اش را حفظ کنیم؟ آیا همه ی این جدل ها فقط بر سر یک واژه ی فارس و یا عربی است؟ به نظر می رسد مساله فراتر از این حرف هاست. چگونه خوانده شدن نام مهمترین دریای خاورمیانه مقدمه مالکیت و استیلای بر آن است. اعراب منطقه هنوز دل های شان انباشته از عقده های پیشین است. آخرین حسرتی که برای شان به عقده ای ماندگار شد «ژندارمی» ایران در منطقه بود. وقتی در 1971بریتانیایی ها از این منطقه رفتند خلای قدرت، توسط «ایران ما» پر شد. ایران هم به مسوولیت هایش آشنا و هم وظایف اش را به درستی انجام داد.
تصور کنید اگر امروز یکی از کشورهای نفت خیز منطقه دچار مشکلی شوند که سلطان نشین عمان سی و پنج سال پیش شده بود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا برای فرو نشاندن آتش بحران اصلن کشور قدرتمندی در منطقه هست که بتواند با دخالتش بحران را فروبنشاند و یا نه طبق روال معمول شده در سال های اخیر قوای آمریکایی و احتمالن ناتویی ها به کشور بحران زده سرازیر خواهند شد؟ اما در روزگار «قدرت اول منطقه بودن ایران»، وقتی بریتانیای استعمارگر بعد از چند قرن استیلای نظامی – سیاسی بر این منطقه از جهان، جور و پلاس اش را جمع کرد و رفت ایران چون حایز شرایط لازم بود جهان آنروز را متقاعد کرد که قادر است نقش قدرت اول و ژندارم منطقه شدن را بازی کند وقتی هم بحران عمان پیش آمد و چریک های مارکسیست «ظفار» مسقط پایتخت عمان را محاصره کردند ایران بدون دخالت قدرت های فرا منطقه ای به دعوت دولت آن کشور وارد عمل شد و هنوز که هنوز است شاهدیم عمان از امن ترین کشورهای منطقه و به تبع از دوستان دایمی ایران است.
آیا همین که یک کشور عربی با بحرانی مواجه می شود و از بین بیست دولت عربی کسی توان حل بحران را ندارد و زیر چشم «برادر بزرگتر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس» کشوری غیر عربی، آنهم ایران اهورایی که همواره مورد حسد اعراب بوده وارد عمل شده و اوضاع را بخوبی سامان می دهد نباید در دل همین عربستان سعودی که عاشق وجهه برادر بزرگتر بودن در منطقه است و یا عراق و یا حتا مصر عقده ای ماندگار به وجود آید؟
قدرت اول یک منطقه، یک قاره و حتا کل جهان شدن فقط در گروی توانمندی نظامی کشورها نیست. اگر چنین بود شوروی که توان نظامی اش کمتر از آمریکا نبود چرا نه فقط نتوانست ابرقدرتی اش را حفظ کند بلکه از حفظ موجودیت اش هم عاجز ماند و در نهایت فروپاشید آنهمه موشک های بالستیک هسته ای، ده ها هزار تانک، ناوهای هواپیمابر،هزاران هواپیمای پیشرفته، زیردریایی های اتمی و... هیچکدام نتوانست این تقدیر محتوم را تغییر دهد. توانمندی نظامی، قدرت آفرین و یکی از شروط لازم اقتدار است. اما مولفه های دیگری هم هست که در صورت فقدان شان، کشورها نه تنها نمی توانند به صرف توانمندی نظامی شان سری بین سرها درآورند بلکه بر عکس حتا ممکن است نتوانند مانع پاره شدن شیرازه حاکمیت ملی شان شوند. اگر قدرت نظامی با مشروعیت داخلی، برقراری روابط هوشمندانه با کشورهای جهان بالاخص ایجاد ارتباط با ممالک و محافل ذی نفوذ دنیا، برخورداری از یک اقتصاد سالم و شکوفا و رشد یافته و مولفه های استراتژیک دیگر توام نشود همانطور که اشاره شد قدرت اول بودن نه تنها به خواب و خیال می ماند بلکه بعید هم نیست تقدیری همچون سرنوشت شوروی برای اینگونه کشورها رقم بخورد. از یاد نبریم یوگسلاوی تا همین دهه هشتاد.م بلحاظ نظامی قدرت چهارم اروپا بود اما اکنون حتا نامی از آن بر نقشه های جغرافیا باقی نمانده است.
همه اینها را گفتم تا به اینجا برسم که اگر پتیشن فوق را نه فقط یک میلیون که ده میلیون نفر هم امضا کنند شاید گوگل غلط کرده اش را جبران کند همچون «نشنال ژیوگرافیک»، اما باز دو روز بعد در جای دیگری و از نقطه ای که کسی فکرش را نمی کند باز این زمزمه شوم توجه ها را به خود جلب خواهد کرد چون این گونه شیطنت ها معلول علت های دیگرند و ما مدام در حال جدال با معلول ها و نه علل مشکلات مان هستیم.
امروز دولتی بر ایران حاکم است که مدعی است همه مشکلات ایران را حل و فصل کرده و لابد بالغ بر هفتاد و سه میلیون ایرانی غرق رفاه، سربلندی، خوشبختی، آسایش، آرامش روح و روان و البته با شکم هایی سیر خوش و خرم زندگی می کنند لذا تازه ترین برنامه رییس این دولت به گفته خودش «تغییر و اصلاح مدیریت جهان» است! همان رییس دولتی که وقتی به استان خراسان رضوی سفر می کند از یاد می برد که رییس جمهور همه ی ایران است لذا مطرح کردن این حرف که کاری خواهد کرد تا آنجا بلحاظ صنعتی در کشور اول شود آنهم از زبان رییس جمهور کشوری با سی استان نامتعارف است. این همان دولتی است که «سخنگوی چند شغله اش» در نخستین گفتگوی رسانه ای امسال خود هرگونه تغییر مدیریتی در دولت را «دروغ سیزده» نامیده و انتشار چنین شایعاتی را ناشی از شیطنت استکبار جهانی خواند اما کمتر از دو روز بعد همه با حیرت خبر رفتن وزرای مهمترین وزارتخانه های اقتصادی و سیاسی را از منابع رسمی شنیدند! گرچه چنین شاهکارهایی مسبوق به سابقه است. مگر قضیه آوردن «نفت سر سفره مردم» و بعد تکذیب موضوع از بیخ و بن، یادمان رفته است و یا مصاحبه انتخاباتی «معجزه هزاره سوم» با شبکه دوم سیما که درباره برخورد با جوانان بر سر پوشش با صراحت هر چه تمام تر چنین برخوردهایی را در صورت پیروزی اش در انتخابات تکذیب و هرگونه فشار بر جوانان را به خاطر پوشش شان، توهین به شان دولت و ملت خواند می توانید به آرشیو برنامه های سیما و شبکه دو بروید و گفت و گوی ایشان با آقای حیدری را که در تاریخ ثبت شده است ببینید البته آن شب ده ها میلیون ایرانی برنامه فوق را دیده اند. اگر بخواهیم موارد این چنین را لیست کنیم باید فهرست نامه ای سی جلدی منتشر نماییم که در هر جلدش فهرست مربوط به یکسال باشد!

خب به قول آقای رییس جمهور (که در همان مصاحبه معروف انتخاباتی با شبکه دو این جمله را چندبار تکرار کرده بود) «اینه؟ شان مردم ما اینه ؟» آخر چرا و چگونه به اینجا رسیده ایم؟ اصلن با خودمان اندیشیده ایم سالهاست به خاطر لبنان و فلسطین و اخیرن هم عراق هزینه های کلان می پردازیم و مدام تحت فشار هستیم اما همین کشورها دست در دست برادران عرب شان حتا به تمامیت ارضی مان چشم دوخته اند مگر فلسطینی ها دوش به دوش برادران عراقی شان با ما نجنگیدند مگر همین دو سال قبل وقتی صدام اعدام شد در غزه عکس این خصم به درک رفته میهن مان توسط حماسی ها به درودیوار شهر آویزان نشد؟ این چه خطوط قرمزی است که ما را واداشته هستی مان جلوی چشمان مان ذبح شود اما نتوانیم دم برآوریم؟
واقعن دوستانی که پتیشن اعتراضی به گوگل را با نیت عشق به ایران اهورایی درست کرده و هزاران نفری که تاکنون آنرا امضا کرده اند (که به احتمال قریب به یقین تا چند روز آینده تعداد امضاها حتا از مرز یک میلیون هم فراتر خواهد رفت) تصور می کنند مشکل ما با چنین واکنش هایی حل می شود؟ نه دوستان اشتباه نکنید شما ناله بیمار را می شنوید و آبی در گلویش می ریزید اما از یاد می برید این آخ ها ناشی از درد ناشی از یک بیماری است. باید آنرا درمان کنید تا دگر نه دردی باشد و نه آخی .
تا وقتی بیماری هست، درد و ناله هم خواهد بود. بیندیشیم و در فکر یافتن علت و العلل دردهای این ملک اهورایی باشیم تا سپس بتوانیم برای درمان قطعی و حتمی اش کاری انجام دهیم در غیر اینصورت ممکن است همیشه کار به همین آخ گفتن ها ختم نشود بلکه بیمار از دست برود بیماری که همه ما بافتی از پیکره ی آنیم بنابراین بیاییم تا نمرده و نمرده ایم برای خودمان هم که شده کاری کنیم. دردهای ما بی شک، بی درمان نیست این ماییم که بی سروسامانیم اگر اساس کارمان بر پایه هایی استوار بنا شود گوگل، نشنال ژیوگرافیک ، اعراب، شورای امنیت، فیفا، اتحادیه آفریقا، 1+5، یاهو وهمه و همه ی جهان جرات تعرض و حتا جسارت به کیان مان را نخواهند داشت. فرا خواهد رسید روزی که باز وقتی نام ایران در جهان طنین انداز شود همه به احترام برخواسته کلاه از سر بر دارند این چنین نخواهد شد مگر خودمان بخواهیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با سپاس از ابراز دیدگاه تان