



نمی دانم با چه زبانی باید به کاربدستان حاضر حالی کرد که موقتی هستید درست است که امروز دنیا به کام تان و امور بر سرانگشت شمایان می چرخد اما صاحب این ملک اهورایی نیستید. کسی به شما جواز نداده تا ذره ای از حاکمیت ملی عقب نشینی کنید و یا کوتاه بیایید. اسم دریای غران جنوب این سرزمین اهورایی هم خلیج فارس است نه دوستی، برادری و یا هیچ چیز دیگر.
ما با امارات، فاحشه خانه خاورمیانه، چه برادری داریم با یک «کشورک» سی و هفت ساله با دوونیم میلیون نفر جمعیت که دو سومش غیر بومی اند چه دوستی و مودتی می توانیم داشته باشیم؟ ما چگونه می توانیم طمع ورزان به تمامیت ارضی مان را دوست یا حتا برادر خطاب کنیم؟
اصلن در مرام دولتمردان فعلی معیار دوستی و دشمنی چیست؟ شما کشوری را که نه همسایه ماست، نه تمامیت ارضی مان را تهدید کرده و می کند مدام تهدید به «محو کردن» می کنید لابد استدلال تان اینست که اسراییل (اگرچه با ایران و ایرانی کاری ندارد حتا اگر چراغ سبز نشانش دهیم با سر به طرف مان می آید) دشمن فلسطینی های بعضن مسلمان است و چون ما هم مسلمانیم باید بر اساس مرام مسلمانی هوای هم کیشان مان را داشته باشیم لذا باید همه ی هوش و حواس مان را به دعوایی که ارتباطی به ما ندارد معطوف کنیم، میلیاردها دلار هزینه، و دشمنی قدرت های جهانی را به جان بخریم، تحریم شویم، پاکستان و هند اجازه داشتن بمب اتمی داشته اما برای ما حتا حق غنی سازی اورانیوم هم قایل نباشند چرا که محو کشوری پذیرفته شده در جامعه جهانی و عضو سازمان ملل را در سر می پرورانیم، رییس جمهور برگزیده ی فلسطینی ها سالی سه بار با نخست وزیر اسراییل ملاقات ، و دو طرف سال هاست(کل اعراب و همچنین فلسطینی ها) یکدیگر را به رسمیت شناخته اند اما ما بر اساس اصل اصیل کاسه داغتر از آش شدن کوتاه بیا نیستیم! استدلال مان هم اینست که حق مظلوم آنهم مظلوم مسلمان، پایمال شده و ما موظفیم اگر شده تا سر حد چشم پوشی از دار و ندارمان حمایت شان کنیم.
اما براستی این استدلال صادقانه و اصلن محلی از اعراب دارد؟ نه! بدون تعارف این حرف کذب محض است تا کی می خواهیم سر خودمان کلاه بگذاریم؟ مگر مسلمان با مسلمان فرق می کند؟ مگر خون مسلمان فلسطینی که لااقل دویست میلیون عرب و بیست کشور عربی حامی شان هستند از خون دیگر مسلمانان رنگین تر است. شما چرا روسیه را که استقلال چچن مسلمان را سلب و هزاران چچنی را به خاک و خون کشید تهدید به محو و هدم نمی کنید حتا این کشور را (که در طول دویست سال اخیر بزرگترین صدمات را به منافع ملی مان وارد کرده است) نزدیکترین متحد و دوست خود می خوانید وقتی هم ولادیمیر پوتین به تهران می آید سر از پا نشناخته به استقبالش می روید در طول مذاکرات هم حتا یکبار به روس ها تذکر نمی دهید که به مسلمان کشی در قفقاز خاتمه دهد. جالب است کشمیر نیز مسلمان است و طبق توافقنامه سه جانبه بین هند ،مسلمانان و بریتانیا هر نقطه از شبه قاره هندوستان که مسلمانان دارای اکثریت اند باید از هند جدا شده و پاکستان را تشکیل دهند. اما هند شصت سال است که بخش وسیعی از کشمیر را اشغال و هزاران نفر را در این مدت کشته و یا دربه در کرده است آیا تاکنون شنیده اید دولت ایران براساس همان مرام مسلمانی یکبار سفیر هند را احضار و نسبت به مسلمان کشی در آنجا، مراتب اعتراض خود را ابلاغ کند؟ اینکار را که نمی کند هیچ، درصدد است گاز هم به هند بت پرستِ مسلمان کش صادر کند!
این شد دو کشور مسلمان کش که نه تنها درصدد محوشان نیستیم بلکه دوستان و متحدان مان هستند. جالب است با مسلمان کش های دیگر هم ارتباط حسنه ای داریم حتا از برخی حکومت های مسلمان کش به انحای مختلف حمایت هم می کنیم. جای دوری نرویم همه ی ناظران بیطرف بین المللی خبر از قتل عام گسترده ی مردم «مسلمان» دارفور توسط شبه نظامیان عرب تحت حمایت دولت مستبد عمرالبشیر داده اند این جنایت که هنوز بگونه ای ادامه دارد وجدان جامعه جهانی را جریحه دار کرده است در حال حاضر مردم دارفور که بالغ بر نود و پنج درصدشان مسلمانند در وضعیت اسفناکی بسر می برند اگر تا چندی قبل توسط شبه نظامیان تحت کنترل و مورد حمایت خارطوم قتل عام می شدند اکنون گرسنگی و بیماری بلای جان شان شده است. انصاف دهید دولت ایران که حمایت از مسلمانان را محور و مدار سیاست خارجی خود خوانده و در سه دهه ی اخیر شعار اصلی اش حمایت از مظلومان بوده چرا نه تنها تشری به حکومت نظامی البشیر نزده است بلکه سودان نزدیکترین متحد جمهوری اسلامی در آفریقاست!
باور کنید برای خودم هم عجیب است که چگونه ما نسبت به قتل ، کشتار و تجاوز به مسلمانان در بسیاری از نقاط جهان واکنشی نشان نمی دهیم که هیچ، بلکه با متجاوزین عهد اخوت بسته و یا با ایشان همدلی هم می کنیم. همین کوزووی مسلمان در بالکان مثال خوبی است. نود درصد مردم کوزوو مسلمانند خوی جنایت پیشه صرب ها نیز بر کسی پوشیده نیست در تمام سال هایی که مردم کوزوو در حال مبارزه برای استقلال و رهایی از شر صرب های مسیحی ارتودکس بودند ما نه تنها حتا در کلام حمایتی از مسلمانان آلبانیایی تبار نکردیم که بر عکس استقلال این کشور از صربستان باعث اخم دولتمردان حاکم بر ایران شد!
دولت ایران که حاضر است هر کاری انجام دهد تا اسراییلی نباشد و آنقدر دراینباره تبلیغ کرده که کودکان ایرانی با رویای هدم اسراییل از خواب برمی خیزند چرا یکبار اشغال قره باغ و همچنین بیست درصد از خاک آذربایجان مسلمان توسط ارمنستان مسیحی را محکوم نمی کند و حتا روابط نزدیکتری با ارمنی ها دارد؟ دولت ایران که فلسطین و لبنان را جزیی از منافع ملی خود تعریف کرده و حاضر است هرگونه هزینه ای برای این منافع خود تعریف کرده بپردازد چرا به چین کمونیست خدانشناس هشدار نمی دهد از مسلمان آزاری در ترکستان شرقی دست بردارد؟ نه تنها هشداری نمی دهد بلکه دروازه های کشور را بر روی کالاهای چینی می گشاید! آیا این پاداش مسلمان کشی کمونیست های حاکم بر چین است؟
من بی تعارف منافع ملی را در چارچوب همین مرز و بوم می بینم و همچون بسیاری از میهن پرستان معتقدم تنها معیار دوستی و دشمنی ما باید منافع ملی خودمان باشد اگر هم در بالا به مصادیقی اشاره کردم دلیلش رد استدلال دولتمردان برای اسراییل ستیزی پر هزینه شان بود. بی تردید اگر ارتباط با هند،روسیه،چین،ارمنستان و صربستان به نفع ایران ماست نباید بخاطر مسایل عقیدتی از منافع ملی مان عدول کنیم.
جالب است در دوره نظام پادشاهی، اعراب چنان درگیر اسراییل بودند که به هیچ رو نمی توانستند به دشمن دیگری بیندیشند و یا به خود جرات دهند به تمامیت ارضی کشوری در حد و اندازه ایران جسارت نمایند اسراییل هم حاضر بود به دو کشور مسلمان غیر عرب منطقه (ایران و ترکیه) هر باجی بدهد تا لااقل در کنار اعراب قرار نگیرند. از طرفی جدال اعراب با اسراییل چنان رمق شان را برید که ایران توانست در عمل به «ژندارم خلیج فارس» تبدیل شود دولت وقت هر چند استقلال بحرین که سیصد سال قبل از ایران جدا شده بود را پذیرفت اما حاکمیت خود را بر پنجاه درصد خلیج فارس تثبیت کرد. حتا یک سرباز خارجی در منطقه حضور نداشت و این ایران بود که هرگونه خلای امنیتی و نظامی را پر می کرد. وقتی عمان با بحران مواجه شد نه ناتو به منطقه آمد نه سربازی از ینگه دنیا به منطقه گسیل شد بلکه ایران خواباندن فتنه و برقراری آرامش را برعهده گرفت.
همین اقتدار بود که صدام حسین بزرگترین گردن کش خاورمیانه را به الجزایر کشاند تا در مقابل شاه زانوی ادب زمین زده و با خفت قرارداد موسوم به 1975 را امضا کند. همان قراردادی که ما بعدها بخاطر صیانت از آن سال ها جنگیدیم و هزینه های کمرشکن مادی و معنوی پرداخت کردیم تازه هنوز نتوانستیم شرایط را به آنروزی که شاه و صدام با هم ملاقات کردند بازگردانیم زیرا همین سه ماه قبل جلال طالبانی با وقاحت کوشید مشروعیت این قرارداد را مورد تردید قرار دهد. در آن زمان دعوای اعراب و اسراییل باعث شده بود ایران از هر دو طرف باج بگیرد.
این شرایط بعدها بر عکس شد از آنروزی که در تهران ندای «نابودی رژیم صهیونیستی» سر داده شد در واقع اعراب از بزرگترین مناقشه تاریخی شان فارغ شدند زیرا این ایران بود که پا برهنه وسط دعوا پرید . در واقع گریبان دشمن خود را از دست دشمن اش رها ساخت! اکنون ما بودیم که در خط مقدم جبهه با دشمنی که دشمنِ دشمن ما بود می جنگیدیم. جنگی که برای ما هزینه بردار و برای اعراب فراغت بار بود. فراغتی که باعث شد اعراب رمقی یافته بخود آیند و جرات کنند شورای همکاری تاسیس و یا در نشست های اتحادیه عرب نه فقط نام مجعول برای خلیج فارس بسازند بلکه با وقاحت از ایران بخواهند به «اشغال جزایر» پایان دهد.
نمی دانم این چگونه سیاستی است که به یاری رقیب مان بشتابیم، نقش او را داوطلبانه بدون کمترین منفعتی بر عهده بگیریم تا حدی که خیالش از دشمن اش راحت شود و بتواند تمامیت ارضی و منافع ملی مان را مورد تعدی قرار دهد!
ما کم دلیل برای دشمنی با اعراب نداریم مگر «قادسیه دوم» را از یاد برده ایم؟ مگر محمره کردن خرمشهر، قتل و تجاوز به هم میهنان مرزنشین در پنج استان غربی فراموش شدنی است؟ مگر می شود اینهمه مجروح شیمیایی را دید و نادیده گرفت؟ با همه اینها باز نمی دانیم دشمن واقعی مان کیست؟
ما چگونه امارات را دوست می خوانیم در حالی که به خاک مان چشم دوخته است اگر هم در سی و یک شهریور یکی از همین سال ها، هوای براه انداختن قادسیه سوم به سر شیوخ شکم چرانِ زنباره عرب نیفتاده برای اینست که می دانند که نمی توانند چنین غلطی کنند. حال چگونه دولتمردان ما خلیج فارس را خلیج دوستی، و اعراب را برادر می خوانند؟
باز به صدر این نوشتار باز می گردم و معتقدم یکبار برای همیشه دولتمردان تعریف شان از منافع ملی را به روشنی و بی رودرواسی مطرح و سپس آن تعریف را به رفراندوم بگذارند در اینصورت ناسیونالیست های ایرانی که یک وجب از خاک این سرزمین اهورایی را با غزه،لبنان،چچن،کشمیر،ترکستان، آران و شروان عوض نمی کنند تکلیف خود را خواهند دانست. بد نیست برخی بدانند «چو ایران نباشد تن من مباد» برای ما شعر و شعار نیست. حاکمیت امانتی است در دست حاکمان فعلی ، آنان موظف اند از منافع واقعی این سرزمین باستانی و ملتش، تا وقتی بر کرسی قدرت تکیه زده اند و همه امکانات در مصادره ایشان است محافظت کنند. اگر هم احساس می کنند توان «محو» جایی را دارند این توان که متکی به مال و جان مردم این سرزمین است باید بر علیه دشمنان واقعی این آب و خاک بکار رود و لاغیر.
+ نگارش در تاریخ جمعه سیزدهم اردیبهشت 1387 از alianjomrooz
GetBC(182);
2 نظر
ایهالناس مسلمان کشییکیاز سرگرمیهای جدید برای کشورها و دولتهای مسلمان و غیره مسلمان شده. جالب اینجاست که دوستان عزیز آقای احمدی خره،چین و شوروی، قبل از شمارش آرای انتخابات به ایشون تبریک گفتند. کشور چین و شوروی یک ساعت بعد از انتخابات به آنترینژاد تبریک گفتند تو نگو اینها با هم یه قرارهایی دارند و آنهم سرگرمی هست که هر ستاشون دوست دارند و آن هم، مسلمان کشی. در ارومجی چین و در چچنیا شوروی و در ایران عزیز دولتها همه مشغول مسلمان کشیهستند.احمدینژاد ممکن که خایهٔ امریکا و انگلیس را نمیمالد ولی خوب خایهٔ چین و شوروی را ما چ میکند. هینماز جمعه داد میزنم مرگ بر یهودی و صهیونیست تو نگو پولدارترین ادمهایی که شوروی را اداره میکنند یهودی هستند. هر هفته میرم نماز جمعه داد میزنم مرگ بر امریکا و مرگ بر انگلیس تو نگو مسلمان کشهای اصلی، چین، شوروی و همین رئیس جمهور قلابی خودمون آقای احمقی خره جنایتکار هستند.
پاسخحذف«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»