حدود پنج ماه قبل كه باراك اوباما در ايالت آيوا رقيب درون حزبي اش را پشت گذاشت در مقاله اي به ارزيابي فضاي سياسي ايالات متحده و «آنچه كه به نفع ماست» پرداختم. در مقاله مورد اشاره، پيروزي اوباما بر كلينتون را گمانه زني كرده بودم. اكنون نيز معتقدم به درازا كشيدن رقابت بين دو كانديداي دمكرات و روي آنتن بودن شان، تاكتيكي كارساز از سوي استراتژيست هاي حزب دمكرات بوده است. زيرا در چند ماهه اخير توجه مردم آمريكا به اوباما و كلينتون جلب شد. حال اگر اوباما هيلاري كلينتون را به عنوان معاونش برگزيند شانس موفقيت دمكرات ها باز هم افزايش خواهد يافت.
اكنون امريكا و جهان با دو كانديدا براي رقابت نهايي مواجه است جان مك كين از حزب جمهوريخواهان و باراك اوباما از حزب دمكرات. نتيجه انتخابات در ايالات متحده همواره بر سياست جهاني تاثيرگذار بوده است.مصداق بارز اين تاثيرگذاري كشور خودمان است . اين نكته را بارها در نوشتارهاي متعدد، مورد اشاره قرار دادم كه پس از جنگ جهاني دوم هرگاه دمكرات ها در آمريكا برسركار آمدند فضاي سياسي ايران تلطيف شد و هر گاه جمهوريخواهان بر مصدر قدرت قرار گرفتند چه در دوران شكوفايي روابط دو كشور و چه در سه دهه اخير يعني دوران خصومت، فضاي سياسي ايران نيز دستخوش تغيير شده و حاكميت همه پنجره ها را مسدود نمود. بنابراين انتخابات آتي رياست جمهوري در تنها ابرقدرت جهان براي بسياري از كشورها از جمله ايران مي تواند حساس و حتا سرنوشت ساز باشد.
تكليف حزب جمهوريخواه با جمهوري اسلامي تا حد زيادي روشن است در صورت پيروزي جان مك كين سياست هاي سفت و سخت جورج بوش ادامه خواهد يافت. چه بسا با توجه به تازه نفس بودن دولت جديد جمهوريخواهان، آمريكا به ناپرهيزي هايي عليه ايران دست بزند. در حال حاضر حزب جمهوريخواه وضعيت مناسبي ندارد زيرا بوش نتوانسته است وضعيت اقتصادي آمريكا را سامان دهد گذشته از اين در سياست خارجي نيز عليرغم موفقيت هاي بسيار هنوز در نقطه اي نيست كه بتواند مدعي شود در اين حوزه كارنامه درخشاني داشته است علت اين امر وضعيت مبهم منطقه خاورميانه است.
خاورميانه در چند دهه ي اخير پاشنه ي آشيل هيات حاكمه ايالات متحده بوده است جايي كه هنوز مشكلات تاريخي حل نشده ي بسياري وجود دارد. خاورميانه آنقدر براي جهان بالاخص آمريكا و اروپا اهميت دارد كه هرگونه فعل و انفعالي در اين نقطه از جهان مي تواند بر سرنوشت كشورهاي قدرتمند جهان تاثيرگذار باشد. در حال حاضر منازعه نيم قرنه اعراب و اسراييل عليرغم گام هاي بلند برداشته شده، بطور كامل حل و فصل نشده است،هنوز در بغداد صداي بمب گوش ها را مي خراشد،دولت افغانستان همچنان به حمايت نظامي ناتو محتاج است و اگر فقط چهل و هشت ساعت همه قواي بين المللي از اين كشور خارج شوند دولت كرزاي از هم مي پاشد، علاوه بر همه اينها يك استخوان لاي زخم ديگري بنام ايران هم هست كه دولت آمريكا كمترين توفيقي براي مداواي اين زخم كهنه شده بدست نياورده است. اكنون كه بوش مي رود تا كليد كاخ سفيد را به جانشين اش تحويل دهد مهمترين دغدغه سياست خارجي آمريكا همين زخم كهنه محسوب مي شود. مشكل آمريكا و ايران داراي ابعاد گسترده اي است برخي گمان مي كنند اگر فردا جمهوري اسلامي دست از غني سازي اورانيوم بردارد صحرا گلستان شده همه يخ هاي موجود فيمابين ايران و آمريكا آب مي شوند. در حالي كه مساله فراتر از اينهاست از ياد نبريم آمريكايي ها سه دهه از بازار ايران محروم اند در اين سه دهه روسيه،چين،ژاپن و اتحاديه اروپا بجاي آمريكا اين بازار غني را قبضه كردند.
آمريكا ايران را يكي از عوامل بي ثباتي در خاورميانه مي داند. علاوه بر اينها حكومت ايران ايديولوژيك است و اين از ديدگاه غربي ها با استانداردهاي جهان درهزاره سوم سنخيتي ندارد. آمريكايي ها معتقدند ماموريت بزرگ استقرار دمكراسي و ترويج حقوق بشر در جهان به آنان سپرده شده است. اين اعتقادي است كه همه آمريكايي ها اعم از جمهوريخواه و دمكرات بدان معتقدند فقط در روش جهت حصول به مقصود، اختلاف نظر دارند.
از طرفي همانگونه كه گفتيم حكومت ايران غير عرفي و بر پايه ايديولوژي خاصي تشكيل شده است لذا در اداره جامعه، حتا اگر دولتمردان بخواهند نمي تواند همه استانداردهاي مرسوم و پذيرفته شده جهاني را رعايت كنند. اگر روزگاري چنين شود ديگر جمهوري اسلامي از محتوا تهي خواهد شد. بنابراين يا بايد ارزش هاي جهاني تغيير كند و يا رژيم ايران از اصول خود چشم پوشي نمايد اين هر دو اتفاق دور از ذهن بنظر مي رسد. لذا بحران در روابط «ايران اسلامي» با جهان غرب تا زماني كه چنين فضايي حاكم است كم يا زياد وجود خواهد داشت.
به اين نكات اشاره كردم تا بتوانم درباره اقدامات احتمالي دولت بوش در ماه هاي منتهي به اتمام دوران رياست جمهوري اش نظرم را مطرح كنم. با توجه به ريشه اي بودن اختلافات ايران و آمريكا هرگونه مصالحه، آنهم در كمتر از چندماه بعيد بنظر مي رسد. از طرفي اين گمان كه بوش سياست سكون در پيش گرفته و دست به هيچ اقدامي نخواهد زد هم اشتباه است. اگر امروز جمهوريخواهان براي پيروزي در انتخابات شانس بيشتري نسبت به دمكرات ها مي داشتند شايد چنين مي شد يعني بوش حاضر نبود با دست زدن به ريسك هاي خطرناك احتمال پيروزي حزبش را كاهش دهد. اما اكنون كه بر اساس نظرسنجي ها وضعيت اوباما از مك كين بمراتب بهتر است جمهوريخواهان بايد دست به اقداماتي بزنند تا شايد بتوانند نتيجه انتخابات را به نفع خود تغيير دهند. در ماه هاي آينده دولت بوش همه كوشش اش را به ترميم وضعيت اقتصادي كشورش و همچنين اتخاذ اقدامات شديد عليه ايران معطوف خواهد كرد. اگر دولت آمريكا بتواند از اين دو اقدام در سياست داخلي و خارجي اش حتا بطور نسبي نتيجه بگيرد پيروزي مك كين در انتخابات تضمين و ورق به نفع جمهوريخواهان برخواهد گشت.
در مقاله اي(تضمين امنيتي) به اين نكته اشاره كردم كه اگر دولتمردان ايران تصور كنند چون در سال آخر رياست جمهوري بوش هستيم لذا ابتكار عمل با ايشان خواهد بود و آمريكا قادر به انجام هيچ حركت جدي نيست تا چه حد در خطا بسر مي برند. در يك جمله بايد عرض كنم آمريكا طي سه ماه آينده به اقداماتي عليه حكومت ايران دست خواهد زد اقداماتي كه طي هفت سال گذشته و حتا سه دهه اخيربي سابقه خواهد بود. اقداماتي كه جمهوريخواهان بتوانند از آن بعنوان يك پيروزي بزرگ در سياست خارجي شان ياد كنند بلكه براي دوره اي ديگر در قدرت باقي بمانند.
اما اگر اوباما به پيروزي برسد چه خواهد شد؟ برخي از خوش خيالان گمان مي كنند رييس جمهور دمكرات ايالات متحده سياست چماق را كنار گذاشته و به روي ايران آغوش خواهد گشود غافل از اينكه بخشي از اختلافات ايران و آمريكا به روند صلح خاورميانه بازمي گردد روندي كه براي دمكرات ها بمراتب بيشتر از جمهوريخواهان اهميت دارد. حزب دمكرات نسبت به حزب جمهوريخواه به لابي يهوديان نزديكتر ، و اسراييل همواره دمكرات ها را به جمهوريخواهان ترجيح داده است. همين سه روز قبل وقتي اوباما بعنوان كانديداي دمكرات ها انتخاب شد به اولين جايي كه رفت ايپك(لابي يهوديان آمريكا) بود. اوباما در بين يهوديان، بوضوح از اسراييل حمايت كرد و اورشليم را پايتخت ابدي آن كشور خواند و به دشمنان اسراييل از جمله ايران به تندي هشدار داد. چند روز قبل تر اوباما به صراحت اعلام كرد حمله نظامي به ايران روي ميز باقي خواهد ماند و باز پيشتر گفته چندي قبلش مبني بر مذاكره با ايران اينگونه تصحيح كرد:« با ايران گفت و گو خواهم كرد نه با احمدي نژاد!» وي تاكيد نمود: «تنش زدايي در روابط ايران و آمريكا به نتيجه انتخابات رياست جمهوري ايران در سال آينده بستگي دارد اگر تندروها(اصولگرايان)در قدرت بمانند راه بر هرگونه گفت و گو بسته خواهد بود.» اعلام اين مواضع در كنار موضع گيري بي سابقه هيلاري كلينتون بر ضد ايران همه و همه حاكي از اين واقعيت است كه در صورت به قدرت رسيدن دمكرات ها جناح حاكم بر كشورمان نه تنها از زير بار فشارهاي بين المللي نمي رهد بلكه بسياري از كشورها كه اكنون با آمريكاي جمهوريخواه اختلاف سليقه دارند و آنگونه كه لازم است در جهت سياست هاي ايالات متحده حركت نمي كنند به احتمال زياد با آمريكاي تحت حاكميت دمكرات ها دست دوستي داده و دوشادوش اين ابرقدرت حركت خواهند كرد.
بنابراين صحنه اي پيش روي اصولگرايان تماميت خواه حاكم بر ايران صحنه اي است كه بايد آنرا بازي باخت - باخت ناميد. شعاركانديداي اصلي اصولگرايان (لاريجاني) در انتخابات رياست جمهوري دوره نهم اين بود كه بازي ايران و غرب را به برد- برد تبديل خواهد كرد. وي مدعي شده بود مرواريد داده دُرغلطتان مي گيرد اما او نه در مقام رييس جمهور بلكه در مقام مذاكره كننده اصلي ايران با غرب چنان ناموفق عمل كرد كه نتوانست حتا براي دوره ي چهارساله در سمت دبيرشوراي عالي امنيت ملي دوام آورد حاصل كار او و دولت نهم صدور قطعنامه هاي پياپي عليه ميهن مان بود و اگر در پرونده هسته اي گشايشي حاصل نشود از اين ماجرا بوي ناخوشايندي به مشام مي رسد.
اكنون دولتي در ايران بر سركار است كه محور سياست خارجي اش «محو اسراييل» و اساس سياست داخلي اش بستن همه درها و پايين كشيدن كركره فضاي باز سياسي و همچنين محدوديت هر چه بيشتر آزادي اجتماعي است. اين نقطه مقابل سياست اوباما و دمكرات ها است. در دوران دمكرات ها به احتمال زياد بحران موجود بين اعراب و اسراييل خاتمه خواهد يافت اما ده به يك به نفع اسراييل. هر كشوري هم بخواهد در اين روند اخلالي بوجود آورد با عكس العمل تند آمريكا مواجه خواهد شد. لذا يا كلاه دمكرات ها و دولت ايران درهم خواهد رفت و يا يكي از طرفين مي بايد از شعارهاي سنتي اش دست بكشد. در حوزه داخلي احتمالن دمكرات ها سياست «تغيير رژيم» درباره ايران را كنار خواهند گذاشت اما با شدت و جديتي بيشتر از دوره كلينتون، سياست«ارتقاي دمكراسي» را احيا و دنبال مي كنند.
دمكرات ها در چهل سال گذشته، هرگاه به قدرت رسيدند اولين سنگي كه پيش پاي حاكميت هاي برسركار ايران انداختند بحث حقوق بشر و فضاي باز سياسي بازبوده است. از كندي ، كارتر تا كلينتون سياست آمريكاي تحت حاكميت دمكرات ها در قبال مسايل داخلي ايران همين بوده است. جالب تر اينكه حاكميت هاي وقت نيز همواره نسبت به سياست فوق انعطاف نشان داده اند. انعطافي كه اگر نشان داده نشود ممكن است سياست ارتقاي دمكراسي دمكرات ها خطرات بمراتب افزونتري نسبت به سياست تغيير رژيم جمهوريخواهان براي حاكميت به همراه داشته باشد. در يكسال آينده دو انتخابات در مشرق ميانه و باختر دور جهان برگزار مي شود اگر عقلاي قوم حساسيت ها و شرايط خطير موجود را درك كنند بطور قطع همانگونه كه راه به قدرت رسيدن اصولگرايان را هموار كردند از اريكه قدرت به زير مي كشانندشان. گاهي براي نجات يك كشتي چاره اي جز تغيير كشتيبان و حتا تغيير تاكتيكي مسيرنيست. در غير اين صورت پيروزي هر كدام از دو حزب دمكرات و يا جمهوريخواه در آمريكا براي حاكميت ايران حكم بازي باخت- باخت را خواهد داشت. البته سايه خطر تا آخرين روز رياست جمهوري جورج دبليو بوش بر سر ايران خواهد بود و با كاهش بخت پيروزي جان مك كين در انتخابات رياست جمهوري آمريكا، اين خطر ممكن است هر روز ابعاد گسترده تري پيدا كند. بنابراين اگر قرار است فردا از سر اجبارانعطافي نشان داده شود بهتر است همين امروز كه برگ هايي در آستين هست چاره اي انديشيده شود يك بوكسور حرفه اي وسط ميدان شانس برد اش بمراتب بيشتر از زماني است كه گوشه رينگ گير افتاده است.
اكنون امريكا و جهان با دو كانديدا براي رقابت نهايي مواجه است جان مك كين از حزب جمهوريخواهان و باراك اوباما از حزب دمكرات. نتيجه انتخابات در ايالات متحده همواره بر سياست جهاني تاثيرگذار بوده است.مصداق بارز اين تاثيرگذاري كشور خودمان است . اين نكته را بارها در نوشتارهاي متعدد، مورد اشاره قرار دادم كه پس از جنگ جهاني دوم هرگاه دمكرات ها در آمريكا برسركار آمدند فضاي سياسي ايران تلطيف شد و هر گاه جمهوريخواهان بر مصدر قدرت قرار گرفتند چه در دوران شكوفايي روابط دو كشور و چه در سه دهه اخير يعني دوران خصومت، فضاي سياسي ايران نيز دستخوش تغيير شده و حاكميت همه پنجره ها را مسدود نمود. بنابراين انتخابات آتي رياست جمهوري در تنها ابرقدرت جهان براي بسياري از كشورها از جمله ايران مي تواند حساس و حتا سرنوشت ساز باشد.
تكليف حزب جمهوريخواه با جمهوري اسلامي تا حد زيادي روشن است در صورت پيروزي جان مك كين سياست هاي سفت و سخت جورج بوش ادامه خواهد يافت. چه بسا با توجه به تازه نفس بودن دولت جديد جمهوريخواهان، آمريكا به ناپرهيزي هايي عليه ايران دست بزند. در حال حاضر حزب جمهوريخواه وضعيت مناسبي ندارد زيرا بوش نتوانسته است وضعيت اقتصادي آمريكا را سامان دهد گذشته از اين در سياست خارجي نيز عليرغم موفقيت هاي بسيار هنوز در نقطه اي نيست كه بتواند مدعي شود در اين حوزه كارنامه درخشاني داشته است علت اين امر وضعيت مبهم منطقه خاورميانه است.
خاورميانه در چند دهه ي اخير پاشنه ي آشيل هيات حاكمه ايالات متحده بوده است جايي كه هنوز مشكلات تاريخي حل نشده ي بسياري وجود دارد. خاورميانه آنقدر براي جهان بالاخص آمريكا و اروپا اهميت دارد كه هرگونه فعل و انفعالي در اين نقطه از جهان مي تواند بر سرنوشت كشورهاي قدرتمند جهان تاثيرگذار باشد. در حال حاضر منازعه نيم قرنه اعراب و اسراييل عليرغم گام هاي بلند برداشته شده، بطور كامل حل و فصل نشده است،هنوز در بغداد صداي بمب گوش ها را مي خراشد،دولت افغانستان همچنان به حمايت نظامي ناتو محتاج است و اگر فقط چهل و هشت ساعت همه قواي بين المللي از اين كشور خارج شوند دولت كرزاي از هم مي پاشد، علاوه بر همه اينها يك استخوان لاي زخم ديگري بنام ايران هم هست كه دولت آمريكا كمترين توفيقي براي مداواي اين زخم كهنه شده بدست نياورده است. اكنون كه بوش مي رود تا كليد كاخ سفيد را به جانشين اش تحويل دهد مهمترين دغدغه سياست خارجي آمريكا همين زخم كهنه محسوب مي شود. مشكل آمريكا و ايران داراي ابعاد گسترده اي است برخي گمان مي كنند اگر فردا جمهوري اسلامي دست از غني سازي اورانيوم بردارد صحرا گلستان شده همه يخ هاي موجود فيمابين ايران و آمريكا آب مي شوند. در حالي كه مساله فراتر از اينهاست از ياد نبريم آمريكايي ها سه دهه از بازار ايران محروم اند در اين سه دهه روسيه،چين،ژاپن و اتحاديه اروپا بجاي آمريكا اين بازار غني را قبضه كردند.
آمريكا ايران را يكي از عوامل بي ثباتي در خاورميانه مي داند. علاوه بر اينها حكومت ايران ايديولوژيك است و اين از ديدگاه غربي ها با استانداردهاي جهان درهزاره سوم سنخيتي ندارد. آمريكايي ها معتقدند ماموريت بزرگ استقرار دمكراسي و ترويج حقوق بشر در جهان به آنان سپرده شده است. اين اعتقادي است كه همه آمريكايي ها اعم از جمهوريخواه و دمكرات بدان معتقدند فقط در روش جهت حصول به مقصود، اختلاف نظر دارند.
از طرفي همانگونه كه گفتيم حكومت ايران غير عرفي و بر پايه ايديولوژي خاصي تشكيل شده است لذا در اداره جامعه، حتا اگر دولتمردان بخواهند نمي تواند همه استانداردهاي مرسوم و پذيرفته شده جهاني را رعايت كنند. اگر روزگاري چنين شود ديگر جمهوري اسلامي از محتوا تهي خواهد شد. بنابراين يا بايد ارزش هاي جهاني تغيير كند و يا رژيم ايران از اصول خود چشم پوشي نمايد اين هر دو اتفاق دور از ذهن بنظر مي رسد. لذا بحران در روابط «ايران اسلامي» با جهان غرب تا زماني كه چنين فضايي حاكم است كم يا زياد وجود خواهد داشت.
به اين نكات اشاره كردم تا بتوانم درباره اقدامات احتمالي دولت بوش در ماه هاي منتهي به اتمام دوران رياست جمهوري اش نظرم را مطرح كنم. با توجه به ريشه اي بودن اختلافات ايران و آمريكا هرگونه مصالحه، آنهم در كمتر از چندماه بعيد بنظر مي رسد. از طرفي اين گمان كه بوش سياست سكون در پيش گرفته و دست به هيچ اقدامي نخواهد زد هم اشتباه است. اگر امروز جمهوريخواهان براي پيروزي در انتخابات شانس بيشتري نسبت به دمكرات ها مي داشتند شايد چنين مي شد يعني بوش حاضر نبود با دست زدن به ريسك هاي خطرناك احتمال پيروزي حزبش را كاهش دهد. اما اكنون كه بر اساس نظرسنجي ها وضعيت اوباما از مك كين بمراتب بهتر است جمهوريخواهان بايد دست به اقداماتي بزنند تا شايد بتوانند نتيجه انتخابات را به نفع خود تغيير دهند. در ماه هاي آينده دولت بوش همه كوشش اش را به ترميم وضعيت اقتصادي كشورش و همچنين اتخاذ اقدامات شديد عليه ايران معطوف خواهد كرد. اگر دولت آمريكا بتواند از اين دو اقدام در سياست داخلي و خارجي اش حتا بطور نسبي نتيجه بگيرد پيروزي مك كين در انتخابات تضمين و ورق به نفع جمهوريخواهان برخواهد گشت.
در مقاله اي(تضمين امنيتي) به اين نكته اشاره كردم كه اگر دولتمردان ايران تصور كنند چون در سال آخر رياست جمهوري بوش هستيم لذا ابتكار عمل با ايشان خواهد بود و آمريكا قادر به انجام هيچ حركت جدي نيست تا چه حد در خطا بسر مي برند. در يك جمله بايد عرض كنم آمريكا طي سه ماه آينده به اقداماتي عليه حكومت ايران دست خواهد زد اقداماتي كه طي هفت سال گذشته و حتا سه دهه اخيربي سابقه خواهد بود. اقداماتي كه جمهوريخواهان بتوانند از آن بعنوان يك پيروزي بزرگ در سياست خارجي شان ياد كنند بلكه براي دوره اي ديگر در قدرت باقي بمانند.
اما اگر اوباما به پيروزي برسد چه خواهد شد؟ برخي از خوش خيالان گمان مي كنند رييس جمهور دمكرات ايالات متحده سياست چماق را كنار گذاشته و به روي ايران آغوش خواهد گشود غافل از اينكه بخشي از اختلافات ايران و آمريكا به روند صلح خاورميانه بازمي گردد روندي كه براي دمكرات ها بمراتب بيشتر از جمهوريخواهان اهميت دارد. حزب دمكرات نسبت به حزب جمهوريخواه به لابي يهوديان نزديكتر ، و اسراييل همواره دمكرات ها را به جمهوريخواهان ترجيح داده است. همين سه روز قبل وقتي اوباما بعنوان كانديداي دمكرات ها انتخاب شد به اولين جايي كه رفت ايپك(لابي يهوديان آمريكا) بود. اوباما در بين يهوديان، بوضوح از اسراييل حمايت كرد و اورشليم را پايتخت ابدي آن كشور خواند و به دشمنان اسراييل از جمله ايران به تندي هشدار داد. چند روز قبل تر اوباما به صراحت اعلام كرد حمله نظامي به ايران روي ميز باقي خواهد ماند و باز پيشتر گفته چندي قبلش مبني بر مذاكره با ايران اينگونه تصحيح كرد:« با ايران گفت و گو خواهم كرد نه با احمدي نژاد!» وي تاكيد نمود: «تنش زدايي در روابط ايران و آمريكا به نتيجه انتخابات رياست جمهوري ايران در سال آينده بستگي دارد اگر تندروها(اصولگرايان)در قدرت بمانند راه بر هرگونه گفت و گو بسته خواهد بود.» اعلام اين مواضع در كنار موضع گيري بي سابقه هيلاري كلينتون بر ضد ايران همه و همه حاكي از اين واقعيت است كه در صورت به قدرت رسيدن دمكرات ها جناح حاكم بر كشورمان نه تنها از زير بار فشارهاي بين المللي نمي رهد بلكه بسياري از كشورها كه اكنون با آمريكاي جمهوريخواه اختلاف سليقه دارند و آنگونه كه لازم است در جهت سياست هاي ايالات متحده حركت نمي كنند به احتمال زياد با آمريكاي تحت حاكميت دمكرات ها دست دوستي داده و دوشادوش اين ابرقدرت حركت خواهند كرد.
بنابراين صحنه اي پيش روي اصولگرايان تماميت خواه حاكم بر ايران صحنه اي است كه بايد آنرا بازي باخت - باخت ناميد. شعاركانديداي اصلي اصولگرايان (لاريجاني) در انتخابات رياست جمهوري دوره نهم اين بود كه بازي ايران و غرب را به برد- برد تبديل خواهد كرد. وي مدعي شده بود مرواريد داده دُرغلطتان مي گيرد اما او نه در مقام رييس جمهور بلكه در مقام مذاكره كننده اصلي ايران با غرب چنان ناموفق عمل كرد كه نتوانست حتا براي دوره ي چهارساله در سمت دبيرشوراي عالي امنيت ملي دوام آورد حاصل كار او و دولت نهم صدور قطعنامه هاي پياپي عليه ميهن مان بود و اگر در پرونده هسته اي گشايشي حاصل نشود از اين ماجرا بوي ناخوشايندي به مشام مي رسد.
اكنون دولتي در ايران بر سركار است كه محور سياست خارجي اش «محو اسراييل» و اساس سياست داخلي اش بستن همه درها و پايين كشيدن كركره فضاي باز سياسي و همچنين محدوديت هر چه بيشتر آزادي اجتماعي است. اين نقطه مقابل سياست اوباما و دمكرات ها است. در دوران دمكرات ها به احتمال زياد بحران موجود بين اعراب و اسراييل خاتمه خواهد يافت اما ده به يك به نفع اسراييل. هر كشوري هم بخواهد در اين روند اخلالي بوجود آورد با عكس العمل تند آمريكا مواجه خواهد شد. لذا يا كلاه دمكرات ها و دولت ايران درهم خواهد رفت و يا يكي از طرفين مي بايد از شعارهاي سنتي اش دست بكشد. در حوزه داخلي احتمالن دمكرات ها سياست «تغيير رژيم» درباره ايران را كنار خواهند گذاشت اما با شدت و جديتي بيشتر از دوره كلينتون، سياست«ارتقاي دمكراسي» را احيا و دنبال مي كنند.
دمكرات ها در چهل سال گذشته، هرگاه به قدرت رسيدند اولين سنگي كه پيش پاي حاكميت هاي برسركار ايران انداختند بحث حقوق بشر و فضاي باز سياسي بازبوده است. از كندي ، كارتر تا كلينتون سياست آمريكاي تحت حاكميت دمكرات ها در قبال مسايل داخلي ايران همين بوده است. جالب تر اينكه حاكميت هاي وقت نيز همواره نسبت به سياست فوق انعطاف نشان داده اند. انعطافي كه اگر نشان داده نشود ممكن است سياست ارتقاي دمكراسي دمكرات ها خطرات بمراتب افزونتري نسبت به سياست تغيير رژيم جمهوريخواهان براي حاكميت به همراه داشته باشد. در يكسال آينده دو انتخابات در مشرق ميانه و باختر دور جهان برگزار مي شود اگر عقلاي قوم حساسيت ها و شرايط خطير موجود را درك كنند بطور قطع همانگونه كه راه به قدرت رسيدن اصولگرايان را هموار كردند از اريكه قدرت به زير مي كشانندشان. گاهي براي نجات يك كشتي چاره اي جز تغيير كشتيبان و حتا تغيير تاكتيكي مسيرنيست. در غير اين صورت پيروزي هر كدام از دو حزب دمكرات و يا جمهوريخواه در آمريكا براي حاكميت ايران حكم بازي باخت- باخت را خواهد داشت. البته سايه خطر تا آخرين روز رياست جمهوري جورج دبليو بوش بر سر ايران خواهد بود و با كاهش بخت پيروزي جان مك كين در انتخابات رياست جمهوري آمريكا، اين خطر ممكن است هر روز ابعاد گسترده تري پيدا كند. بنابراين اگر قرار است فردا از سر اجبارانعطافي نشان داده شود بهتر است همين امروز كه برگ هايي در آستين هست چاره اي انديشيده شود يك بوكسور حرفه اي وسط ميدان شانس برد اش بمراتب بيشتر از زماني است كه گوشه رينگ گير افتاده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان