از بدو روی کار آمدن دولت نهم مهمترین شعار این دولت و رییس اش مبارزه با «مافیای اقتصادی»بود. احمدی نژاد کوشید از این شعار مستمسکی برای کوبیدن رقبای درون حکومتی اش بسازد و موفق هم شد به حیثیت رقبايش خدشه هاي جبران ناپذیري وارد کند اما در نهايت از این آتش آبی برای وی و طيف متبوع اش گرم نشد. اکنون موضوع فساد ریشه دار در همه ارکان حکومتی، نقل محافل و مجالس در همه سطوح اجتماعي است. دولت نهم با همان انگيزه اي كه بدان اشاره كردم این پروژه را استارت زد اما سرنخ موجي كه در جامعه در حال شكل گيري است ديگر در اختيار دولت و يا رييس جمهوري اسلامي نيست.
در شرایط فعلی مردم ایران علیرغم درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت زير فشارهاي كمرشكن معیشتی قرار دارند. سروساماندهي به وضعيت معیشتي مردم همان شعار محوري تماميت خواهان انحصارطلب بود اصولگرایان قرار بود بيايند در حالی که کرکره ي توسعه سیاسی را پایین می کشند، آزادی های اجتماعی و فرهنگی را محدود می کنند اما در عوض به اوضاع اقتصادی كشور سروسامان بدهند. آنان مبارزه با «فقر،فساد و تبعيض» را محور برنامه های خود قرار دادند. اما نتیجه عکس شعاري كه دادند از آب درآمد. آنان سال ها به اصلاح طلبان سركوفت زدند كه به حواشي؟! همچون حقوق بشر،دمكراسي،توسعه سياسي،آزادي هاي اجتماعي و... چسبيده اند و از معيشت مردم غافل شده اند.
اما اكنون حتا دوستان و خودي هاي حاكميت به فقر و فساد و از همه بدتر تبعیض موجود در جامعه اذعان دارند. اين بمعناي پايان پروژه مبارزه با فقر،فساد و تبعيض آنهم از نوع شعاري اش مي باشد.
اكنون ملت ايران به فساد اقتصادي رخنه كرده در اركان حاكميت، به اينكه فلان موسسه با انگيزه آموزش علوم ديني تاسيس مي شود بعد مالكيت فلان كارخانه بزرگ صنعتي را طلب مي كند و هزاران مصداق ديگر معترض هستند بشدت هم از اين وضعيت عصباني اند.
اين واقعيت را چطور بايد به حكومتي ها تفهيم كرد كه آقا نمي شود با درآمد سيصدهزار توماني (تازه اين درآمدي است كه بيش از نيمي از مردم ايران از آن محروم اند)، صد و پنجاه هزار تومان بابت اجاره منزل داد، فرزندان را به مدرسه و دانشگاه فرستاد و هم از عهده هزينه هاي جاري همچون آب،برق،تلفن،گاز و... هم برآمد. تازه بسياري از اين هزينه ها اصلن نبايد وجود مي داشت به صحيفيه نور مراجعه كنيد يا فيلم بدون سانسور سخنراني بنيانگذار جمهوري اسلامي در بهشت زهرا را ببينيد ايشان به صراحت فرمودند: ما مي خواهيم شما را به مقام انسانيت برسانيم... آب مجاني برق مجاني... آقاي ارتشي آقاي سرلشكر فكر نكن فردا مي گيرم طناب به گردنت مي اندازيم ما مي خواهيم تو آقا باشي و...» اينها عين فرمايشات بنيانگذار جمهوري اسلامي است.
حالا با آمار هاي طلاق،فحشا،خودكشي،اعتياد و ده ها نابهنجاري اجتماعي ديگر كه بوسيله منابع دولتي منتشر شده است ملت ايران به مقام انسانيت رسيده اند؟ آيا كارگر مزد بگيري كه ماههاست حقوق نگرفته اما بايد همه هزينه هاي زندگي را بدوش بكشد و ناچار است به هر بيچارگي و خفتي تن در دهد تا شيرازه زندگي اش از هم نپاشد چيزي از «مقام انسانيت» برايش باقي خواهد ماند؟ بنا به گفته مسوولان دولتي سن اعتياد به زير هجده سال رسيده است آيا جوان كراكي ، ترياكي و يا اكس باز، انسانيتي برايش باقي مانده تا حالا به مقام اش هم افزوده شود؟
بسياري از كساني كه پيش از اين به شغل شريف چماقداري در سياهي لشكر گروه هاي ضد مردمي فشار، براي نابود سازي تنها روزنه اميد ملت ايران يعني اصلاحات اشتغال داشتند به وبلاگ ها و سايت ها از جمله «شيرخفته» مراجعه و امثال نويسنده را به همسويي با دشمنان،آب به آسياب آمريكا ريختن، يافتن بهانه اي براي اينكه بتوانم از ايران بروم و يا سياه نمايي متهم مي كنند. اين جماعت چنان دچار فقر شرافت هستند كه اينهمه سياهي را در دور و بر خود مي بينند اما نه تنها اعتراضي نمي كنند بلكه وقتي هم كه يك فعال سياسي و يا وبلاگ نويس روي برخي از مشكلات آنهم نه همه بدبختي هاي اين مردم بلكه فقط روي بعضي از مسايل انگشت مي گذارد به چنين اتهاماتي متهم اش مي كنند. اينگونه اتهام زني ها مي تواند مقدمه ي يك برخورد كلنگي با امثال نگارنده باشد هر چند گمان نمي كنم براي برخورد كنندگان نتيجه اي در بر داشته باشد بلكه فقط برگي بر اوراق نقض حقوق بشر در اين ملك اهورايي افزوده و پرونده برخي ها را كه بالاخره بايد روزي در قبالش پاسخگو باشند سنگين تر خواهد نمود.
بدون تعارف عرض مي كنم امثال نگارنده بسياري از مشكلات موجود زير پوستين جامعه را بخاطر مبتلا بودن به درد خود سانسوري انعكاس نمي دهيم. وگرنه شرايطي كه لااقل هفتاد درصد مردم ايران در آن بسر مي برند ناگوارتر از آني است كه در گفتار و نوشتار مخالفان و منتقدان حاكميت مطرح مي شود.
به ابتداي بحث برمي گردم همانطور كه گفتم احمدي نژاد با هدف لجن مال كردن اصلاح طلبان به رهبري خاتمي و كروبي،اعتداليون به رهبري هاشمي ، اصولگرايان رقيب دولت تحت سيادت مثلث لاريجاني،قاليباف و رضايي و همچنين روحانيون محافظه كار، پروژه افشاي مافياي اقتصادي را كليد زد. وي نيمي از مسير را هم با موفقيت پيمود زيرا توانست نامبردگان را با توجه به آلوده دامان بودن اغلب شان نزد مردم بي اعتبار كند . اصلن او مي خواست با گشودن اين پرونده، سو مديريت و ناكامي دولتش در انجام وعده هايي كه به مردم داده است را به گردن ديگران انداخته اصل مساله را بنوعي لوث كند. بدين گونه بخشي از فشارهاي اجتماعي كه دولت را هدف قرار داده به سمت بقيه سوق پيدا مي كند. از طرف ديگر گاف هاي مالي خود دولت و عملكرد شخص احمدي نژاد در مناصب قبلي و فعلي توسط رقبا علي الحساب به بايگاني سپرده مي شود. مسايلي مثل فروش نفت به ارمنستان در دوره استانداري وي در اردبيل،كسري 360 ميليارد توماني در شهرداري تهران و موارد متعددي كه در همين دوران رياست جمهوري اش رخ داده است.
انصافن وي توانست پنجاه درصد راه را با موفقيت بپيمايد بدين معنا كه اكنون جامعه ترديد ندارد فساد در همه سطوح حاكميت رخنه كرده است بگونه اي كه وقتي فردي مذهبي و معتقد به نظام همچون عباس پاليزدار در دانشگاه بوعلي همدان ، به آن افشاگري تكان دهنده پرداخت، هر چند مردم بيش از پيش عصباني شدند اما كسي از شنيدن اين حقايق شوكه نشد و يا تعجب هم نكرد كه چگونه واعظان تا اين پايه غير متعظ هستند! زيرا سال هاست كه گوش مردم به شنيدن اينگونه اخبار عادت كرده است. البته مردم در وقت مقتضي نسبت به چنين وضعيتي واكنش نشان خواهد داد و هر چه زمان اين واكنش به تعويق بيفتد و سوپاپ هاي اطمينان كور شوند آن روز موعود، واكنش مردم به همه ي اين نابهنجاري ها شديدتر خواهد بود.
از همين روست كه مي گويم احمدي نژاد توانست همه بزرگان و كوچكان حاكميت را با هر انگيزه اي خراب كند. اما نكته ظريف ماجرا در اينست كه بسياري از مردم بين «حاكميت» و «حكومت» تفاوتي قايل نيستند توده مردم مجمع تشخيص مصلحت نظام، ايمه جمعه، شوراي نگهبان، موسسه كيهان، بنياد مستضعفان، مجلس، قوه قضاييه، سپاه، دولت ، صداوسيما و همه و همه را يك كليت مي بينند. اينگونه نيست كه اگر براي مثال رييس سازمان بازرگاني استان گيلان بخاطر مفاسد اقتصادي دستگير شد فقط وزارتخانه متبوع اش زير سووال برود خير! بلكه آن نهاد نظامي كه وي از همان جا پا به عرصه مديريت دولتي نهاد،استانداري،نمايندگان مجلس و حتا قوه قضاييه نزد مردم زير سووال مي روند. مردم از خود مي پرسند اصلن يك فرد نظامي در سازمان بازرگاني چكار مي كند؟ و يا آن يكي را چكار به معاونت استانداري؟ و يا ديگري را چه به فرمانداري؟ و الخ. بنابراين آن نهاد نظامي بايد پاسخ دهد چرا اجازه داده است اين افراد از سازمان خارج شوند ،استانداري زير سووال مي رود كه چرا حكم رياست چنين مديري را تاييد كرده است، وزارت بازرگاني بايد در قبال انتصاب چنين شخصي پاسخ دهد مگر در بين غير نظاميان قحط الرجال بوده است، مردم از قوه قضاييه مي پرسند چرا زودتر با اين شخص برخورد نكرده است و الا آخر، لذا مي بينيد وقتي يك مدير استاني هم خلافكار از آب درمي آيد پاي بسياري گير است .
از همين روست كه مي گويم شمشيري كه احمدي نژاد به قول خود بر عليه مفاسد اقتصادي و مافيا و غيره برداشت تيغي دو لبه است. اكنون موجي از اعتراض نسبت به چنين وضعيتي در جامعه در حال شكل گيري است. جامعه ي فقير و محنت زده ما ديگر تاب اينرا ندارد خبر دزدي،اختلاس و يا رانت خواري فلان بزرگ و يا صاحب منصب را بشنود و دم برنياورد در حالي كه استخوانش زير فشارهاي معيشتي در حال خردشدن است اگر اوضاع معيشتي مردم ايران مثل مردم عربستان بود شايد جامعه كاري نداشت كه چرا آقازاده اي از فلان شركت نفتي نروژي پانزده ميليون دلار رشوه گرفته است كمااينكه مردم تا خرخره سير عربستان كاري به كاخ هاي شاهزادگان سعودي در اقصا نقاط جهان ندارند. اما اكنون وضعيت در جامعه ما با كشوري همچون عربستان كاملن متفاوت است مردمي كه با درآمد دويست و يا سيصد هزارتوماني زندگي مي كنند و ناچارند روزي دوازده ساعت كار كنند اما باز بجاي نان بايد شرمندگي نزد زن و فرزند ببرند بي شك در برابر واردات شكر توسط فلان مافيا، خريد بهمان كارخانه لاستيك سازي توسط موسسه تحت امر آن ديگري و الخ سكوت نخواهند كرد. از طرفي بخاطر اينكه همه حكومت را يك كليت مي بينند نارضايتي شان فقط دامنگير آناني كه مي خورند،مي بلعند و مي چاپند نمي شود بلكه پاي دولت هم در اين ارتباط گير خواهد بود. در نتيجه ليدري و رهبري موج اعتراضي مردم به مافياي اقتصادي به دست اپوزيسيون خواهد افتاد آنهم نه اپوزيسيون محافظه كار اصلاح طلب داخل كشور بلكه اپوزيسيوني كه در نهايت آرزوي سرنگوني كليت حكومت را در سر مي پروراند.
همين امروز راس ساعت 12 تعداد كثيري از مردم تهران در پارك ملت تهران بدون اخذ هيچ مجوزي عليه مفاسد اقتصادي دست به تجمع اعتراضي زدند مي دانيد سازماندهي اين حركت بر عهده چه كساني بود ؟ اين تجمع توسط يك شبكه ماهوراه اي مخالف نظام سازماندهي شد و تا اين لحظه كه در حال نگارش اين نوشتار هستم هزاران نفر از مردم بي واهمه در اين مراسم شركت كردند. عليرغم برخورد شديد پليس و لباس شخصي ها مردم اصرار داشتند بمانند و فرياد بزنند. بر اساس گفته شاهدان عيني نيروهاي دولتي براي متفرق كردن مردم از باتوم استفاده كردند و ده ها نفر از تجمع كنندگان بالاخص بسياري از بانوان و دختران جوان زخمي، خونين و مالين شدند.
بله نتيجه پروژه مبارزه با مافياي اقتصادي با نيت از ميدان بدر كردن رقباي سياسي اينست. اكنون يك شبكه ماهواره اي مي تواند مدعي شود از اين توانايي برخوردار است كه ظهر جمعه 24 خرداد 1387 هزاران ايراني را در اعتراض به وضع موجود در يك مكان خاص آنهم در پايتخت گردهم آورد. اين همان لبه ديگر تيغي است كه احمدي نژاد از نيام كشيد. درست است كه يك لبه تيغ بسياري از رقبايش را زخمي كرد اما لبه ديگر شمشير به سمت كليت حاكميت برگشته است. در حال حاضر موجي كه در جامعه عليه «فقر،فسادوتبعيض» در حال برخواستن است تحت كنترل حكومت نيست حتا منتقدان و مخالفان حاكميت كه به كليت حكومت وفادارند نيز بر اين موج هيچگونه نظارت و تاثيرگذاريي ندارند.
همين دو روز قبل رييس جمهور با اذعان به شرايط بد اقتصادي همه مسووليت ها را به گردن دشمنان داخلي و خارجي انداخت! وي طبق معمول توضيح نداد اين دشمنان چه كساني هستند. براي مثال اگر قيمت مسكن در اين سه سال صدارت ايشان چندين برابر شده چه ارتباطي به آمريكا دارد آيا بوش عده اي از سرمايه داران آمريكايي را به ايران فرستاد تا خانه ارزان بخرند و گران بفروشند!؟ اگر برنج قحطي مي آيد بعد در يك استان برنج خيز همچون گيلان مديري دولتي به جرم احتكار برنج دستگير مي شود چه ارتباطي مثلن به اصلاح طلبان و يا ملي-مذهبي ها دارد؟ اگر سياست خارجي دولت نهم باعث افزايش فشارهاي خارجي شده مخالفان داخلي دولت چه گناهي كرده اند؟ جز اينست كه از همان ابتدا به مسوولان انذار دادند نكنند و اين راه خطا را نپيمايند. وقتي خالد مشعل تندروترين حماس رفيق گرمابه و گلستان مسوولان كشورمان از واقعه ي هولوكاست ابراز تنفر كرده چنين واقعه اي را شرم آور مي خواند ولي رييس جمهور ما كليت مساله را انكار و جهاني را عليه كشورمان مي شوراند اين چه ربطي به من روزنامه نگار مخالف دارد؟ ما كه گفتيم نكنيد، شعارهاي بي مبنا ندهيد، پا در مسيرهاي بي بازگشت نگذاريد و... حالا كه نتيجه سياست هاي غلط ايشان در حال ثمردهي است بجاي اينكه از ملت عذرخواهي كنند و در عملكردشان تجديدنظر نمايند يا حتا شرافتمندانه بپذيرند كه با اشتباهات فاحش شان به مصالح ملي زيان هاي جبران ناپذيري وارد كرده اند و از قدرت كنار بروند باز همچون هميشه به تاكتيك لو رفته ي فرافكني و اشتباهات خود را به گردن اين و آن انداختن، روي آورده اند.
در هر صورت بنظر مي رسد كار از انذار، توصيه و توجه دادن مسوولان گذشته است اكنون در مقطعي هستيم كه هر كه بايد كار خودش را انجام دهد دولت راه خود را برود و نتايج زيانبارش دامنگير مملكت شود،كارخانه ها تعطيل شوند،گراني بيداد كند،فشارهاي اجتماعي افزايش يابد،كله گنده هاي رانت خوار با وقاحت هر چه تمام تر به رانت خواري ادامه دهند،احمدي نژاد فرافكني كرده و مدام عناصر داخلي و خارجي را به چيزهايي متهم كند كه كمترين ارتباطي با آنان ندارد،مردان اين سرزمين شبانگاهان با عرق شرم بر پيشاني با دستان پر از خالي به منزل بروند،ناهنجاري هاي اجتماعي گسترش يابد،فشارهاي بين المللي بحران ساز شود،مردم عصباني و نااميد از هرگونه اصلاحي تجمع كنند،پليس بزند و بگيرد،كارگران جاده ها را مسدود كنند،معتقدين صالح به همين نظام نااميد از اصلاح امور افشاگري كنند اما بجاي اينكه افشاشدگان به زندان بروند افشاكننده گرفتار محبس شود،روزنامه نگار هم از سر درد بنويسد همه آنچه را كه مي بيند و مي شنود، نهراسد از تهديدات و همراه شود با موجي كه در راه است موجي كه گرچه بخشي از حاكميت در براه انداختنش سهيم بود اما حالا اين مردم اند كه تصميم مي گيرند اين موج به كجاها برود و چه خار و خاشاك هايي را از سر راه بردارد.
تا وقتي تير در كمان است كماندار اختياردار است اما از لحظه اي كه تير از چله رها شد ديگر امكان بازگشت به لحظه قبل وجود ندارد ديگر كماندار فقط يك تماشاچي است بايد منتظر بماند تا ببيند چه خواهد شد. براه انداختن اصلاحات و سپس به شكست كشاندنش، برسركار آوردن تماميت خواهان تحت عنوان اصولگرايان و ظهور پديده اي بنام احمدي نژاد ، سپس كليد زدن پروژه هايي همچون افشاگري هايي كه اركان همين نظام را نشانه رفته است و ده ها تصميم كوچك و بزرگ ديگر همه و همه همان تيري است كه بالاخره از چله رها شد اكنون كماندار هيچ اشرافي بر تير رها شده ندارد حتا اگر بسوي خودش هم بازگردد قادر به تغيير تقدير نخواهد بود.
در شرایط فعلی مردم ایران علیرغم درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت زير فشارهاي كمرشكن معیشتی قرار دارند. سروساماندهي به وضعيت معیشتي مردم همان شعار محوري تماميت خواهان انحصارطلب بود اصولگرایان قرار بود بيايند در حالی که کرکره ي توسعه سیاسی را پایین می کشند، آزادی های اجتماعی و فرهنگی را محدود می کنند اما در عوض به اوضاع اقتصادی كشور سروسامان بدهند. آنان مبارزه با «فقر،فساد و تبعيض» را محور برنامه های خود قرار دادند. اما نتیجه عکس شعاري كه دادند از آب درآمد. آنان سال ها به اصلاح طلبان سركوفت زدند كه به حواشي؟! همچون حقوق بشر،دمكراسي،توسعه سياسي،آزادي هاي اجتماعي و... چسبيده اند و از معيشت مردم غافل شده اند.
اما اكنون حتا دوستان و خودي هاي حاكميت به فقر و فساد و از همه بدتر تبعیض موجود در جامعه اذعان دارند. اين بمعناي پايان پروژه مبارزه با فقر،فساد و تبعيض آنهم از نوع شعاري اش مي باشد.
اكنون ملت ايران به فساد اقتصادي رخنه كرده در اركان حاكميت، به اينكه فلان موسسه با انگيزه آموزش علوم ديني تاسيس مي شود بعد مالكيت فلان كارخانه بزرگ صنعتي را طلب مي كند و هزاران مصداق ديگر معترض هستند بشدت هم از اين وضعيت عصباني اند.
اين واقعيت را چطور بايد به حكومتي ها تفهيم كرد كه آقا نمي شود با درآمد سيصدهزار توماني (تازه اين درآمدي است كه بيش از نيمي از مردم ايران از آن محروم اند)، صد و پنجاه هزار تومان بابت اجاره منزل داد، فرزندان را به مدرسه و دانشگاه فرستاد و هم از عهده هزينه هاي جاري همچون آب،برق،تلفن،گاز و... هم برآمد. تازه بسياري از اين هزينه ها اصلن نبايد وجود مي داشت به صحيفيه نور مراجعه كنيد يا فيلم بدون سانسور سخنراني بنيانگذار جمهوري اسلامي در بهشت زهرا را ببينيد ايشان به صراحت فرمودند: ما مي خواهيم شما را به مقام انسانيت برسانيم... آب مجاني برق مجاني... آقاي ارتشي آقاي سرلشكر فكر نكن فردا مي گيرم طناب به گردنت مي اندازيم ما مي خواهيم تو آقا باشي و...» اينها عين فرمايشات بنيانگذار جمهوري اسلامي است.
حالا با آمار هاي طلاق،فحشا،خودكشي،اعتياد و ده ها نابهنجاري اجتماعي ديگر كه بوسيله منابع دولتي منتشر شده است ملت ايران به مقام انسانيت رسيده اند؟ آيا كارگر مزد بگيري كه ماههاست حقوق نگرفته اما بايد همه هزينه هاي زندگي را بدوش بكشد و ناچار است به هر بيچارگي و خفتي تن در دهد تا شيرازه زندگي اش از هم نپاشد چيزي از «مقام انسانيت» برايش باقي خواهد ماند؟ بنا به گفته مسوولان دولتي سن اعتياد به زير هجده سال رسيده است آيا جوان كراكي ، ترياكي و يا اكس باز، انسانيتي برايش باقي مانده تا حالا به مقام اش هم افزوده شود؟
بسياري از كساني كه پيش از اين به شغل شريف چماقداري در سياهي لشكر گروه هاي ضد مردمي فشار، براي نابود سازي تنها روزنه اميد ملت ايران يعني اصلاحات اشتغال داشتند به وبلاگ ها و سايت ها از جمله «شيرخفته» مراجعه و امثال نويسنده را به همسويي با دشمنان،آب به آسياب آمريكا ريختن، يافتن بهانه اي براي اينكه بتوانم از ايران بروم و يا سياه نمايي متهم مي كنند. اين جماعت چنان دچار فقر شرافت هستند كه اينهمه سياهي را در دور و بر خود مي بينند اما نه تنها اعتراضي نمي كنند بلكه وقتي هم كه يك فعال سياسي و يا وبلاگ نويس روي برخي از مشكلات آنهم نه همه بدبختي هاي اين مردم بلكه فقط روي بعضي از مسايل انگشت مي گذارد به چنين اتهاماتي متهم اش مي كنند. اينگونه اتهام زني ها مي تواند مقدمه ي يك برخورد كلنگي با امثال نگارنده باشد هر چند گمان نمي كنم براي برخورد كنندگان نتيجه اي در بر داشته باشد بلكه فقط برگي بر اوراق نقض حقوق بشر در اين ملك اهورايي افزوده و پرونده برخي ها را كه بالاخره بايد روزي در قبالش پاسخگو باشند سنگين تر خواهد نمود.
بدون تعارف عرض مي كنم امثال نگارنده بسياري از مشكلات موجود زير پوستين جامعه را بخاطر مبتلا بودن به درد خود سانسوري انعكاس نمي دهيم. وگرنه شرايطي كه لااقل هفتاد درصد مردم ايران در آن بسر مي برند ناگوارتر از آني است كه در گفتار و نوشتار مخالفان و منتقدان حاكميت مطرح مي شود.
به ابتداي بحث برمي گردم همانطور كه گفتم احمدي نژاد با هدف لجن مال كردن اصلاح طلبان به رهبري خاتمي و كروبي،اعتداليون به رهبري هاشمي ، اصولگرايان رقيب دولت تحت سيادت مثلث لاريجاني،قاليباف و رضايي و همچنين روحانيون محافظه كار، پروژه افشاي مافياي اقتصادي را كليد زد. وي نيمي از مسير را هم با موفقيت پيمود زيرا توانست نامبردگان را با توجه به آلوده دامان بودن اغلب شان نزد مردم بي اعتبار كند . اصلن او مي خواست با گشودن اين پرونده، سو مديريت و ناكامي دولتش در انجام وعده هايي كه به مردم داده است را به گردن ديگران انداخته اصل مساله را بنوعي لوث كند. بدين گونه بخشي از فشارهاي اجتماعي كه دولت را هدف قرار داده به سمت بقيه سوق پيدا مي كند. از طرف ديگر گاف هاي مالي خود دولت و عملكرد شخص احمدي نژاد در مناصب قبلي و فعلي توسط رقبا علي الحساب به بايگاني سپرده مي شود. مسايلي مثل فروش نفت به ارمنستان در دوره استانداري وي در اردبيل،كسري 360 ميليارد توماني در شهرداري تهران و موارد متعددي كه در همين دوران رياست جمهوري اش رخ داده است.
انصافن وي توانست پنجاه درصد راه را با موفقيت بپيمايد بدين معنا كه اكنون جامعه ترديد ندارد فساد در همه سطوح حاكميت رخنه كرده است بگونه اي كه وقتي فردي مذهبي و معتقد به نظام همچون عباس پاليزدار در دانشگاه بوعلي همدان ، به آن افشاگري تكان دهنده پرداخت، هر چند مردم بيش از پيش عصباني شدند اما كسي از شنيدن اين حقايق شوكه نشد و يا تعجب هم نكرد كه چگونه واعظان تا اين پايه غير متعظ هستند! زيرا سال هاست كه گوش مردم به شنيدن اينگونه اخبار عادت كرده است. البته مردم در وقت مقتضي نسبت به چنين وضعيتي واكنش نشان خواهد داد و هر چه زمان اين واكنش به تعويق بيفتد و سوپاپ هاي اطمينان كور شوند آن روز موعود، واكنش مردم به همه ي اين نابهنجاري ها شديدتر خواهد بود.
از همين روست كه مي گويم احمدي نژاد توانست همه بزرگان و كوچكان حاكميت را با هر انگيزه اي خراب كند. اما نكته ظريف ماجرا در اينست كه بسياري از مردم بين «حاكميت» و «حكومت» تفاوتي قايل نيستند توده مردم مجمع تشخيص مصلحت نظام، ايمه جمعه، شوراي نگهبان، موسسه كيهان، بنياد مستضعفان، مجلس، قوه قضاييه، سپاه، دولت ، صداوسيما و همه و همه را يك كليت مي بينند. اينگونه نيست كه اگر براي مثال رييس سازمان بازرگاني استان گيلان بخاطر مفاسد اقتصادي دستگير شد فقط وزارتخانه متبوع اش زير سووال برود خير! بلكه آن نهاد نظامي كه وي از همان جا پا به عرصه مديريت دولتي نهاد،استانداري،نمايندگان مجلس و حتا قوه قضاييه نزد مردم زير سووال مي روند. مردم از خود مي پرسند اصلن يك فرد نظامي در سازمان بازرگاني چكار مي كند؟ و يا آن يكي را چكار به معاونت استانداري؟ و يا ديگري را چه به فرمانداري؟ و الخ. بنابراين آن نهاد نظامي بايد پاسخ دهد چرا اجازه داده است اين افراد از سازمان خارج شوند ،استانداري زير سووال مي رود كه چرا حكم رياست چنين مديري را تاييد كرده است، وزارت بازرگاني بايد در قبال انتصاب چنين شخصي پاسخ دهد مگر در بين غير نظاميان قحط الرجال بوده است، مردم از قوه قضاييه مي پرسند چرا زودتر با اين شخص برخورد نكرده است و الا آخر، لذا مي بينيد وقتي يك مدير استاني هم خلافكار از آب درمي آيد پاي بسياري گير است .
از همين روست كه مي گويم شمشيري كه احمدي نژاد به قول خود بر عليه مفاسد اقتصادي و مافيا و غيره برداشت تيغي دو لبه است. اكنون موجي از اعتراض نسبت به چنين وضعيتي در جامعه در حال شكل گيري است. جامعه ي فقير و محنت زده ما ديگر تاب اينرا ندارد خبر دزدي،اختلاس و يا رانت خواري فلان بزرگ و يا صاحب منصب را بشنود و دم برنياورد در حالي كه استخوانش زير فشارهاي معيشتي در حال خردشدن است اگر اوضاع معيشتي مردم ايران مثل مردم عربستان بود شايد جامعه كاري نداشت كه چرا آقازاده اي از فلان شركت نفتي نروژي پانزده ميليون دلار رشوه گرفته است كمااينكه مردم تا خرخره سير عربستان كاري به كاخ هاي شاهزادگان سعودي در اقصا نقاط جهان ندارند. اما اكنون وضعيت در جامعه ما با كشوري همچون عربستان كاملن متفاوت است مردمي كه با درآمد دويست و يا سيصد هزارتوماني زندگي مي كنند و ناچارند روزي دوازده ساعت كار كنند اما باز بجاي نان بايد شرمندگي نزد زن و فرزند ببرند بي شك در برابر واردات شكر توسط فلان مافيا، خريد بهمان كارخانه لاستيك سازي توسط موسسه تحت امر آن ديگري و الخ سكوت نخواهند كرد. از طرفي بخاطر اينكه همه حكومت را يك كليت مي بينند نارضايتي شان فقط دامنگير آناني كه مي خورند،مي بلعند و مي چاپند نمي شود بلكه پاي دولت هم در اين ارتباط گير خواهد بود. در نتيجه ليدري و رهبري موج اعتراضي مردم به مافياي اقتصادي به دست اپوزيسيون خواهد افتاد آنهم نه اپوزيسيون محافظه كار اصلاح طلب داخل كشور بلكه اپوزيسيوني كه در نهايت آرزوي سرنگوني كليت حكومت را در سر مي پروراند.
همين امروز راس ساعت 12 تعداد كثيري از مردم تهران در پارك ملت تهران بدون اخذ هيچ مجوزي عليه مفاسد اقتصادي دست به تجمع اعتراضي زدند مي دانيد سازماندهي اين حركت بر عهده چه كساني بود ؟ اين تجمع توسط يك شبكه ماهوراه اي مخالف نظام سازماندهي شد و تا اين لحظه كه در حال نگارش اين نوشتار هستم هزاران نفر از مردم بي واهمه در اين مراسم شركت كردند. عليرغم برخورد شديد پليس و لباس شخصي ها مردم اصرار داشتند بمانند و فرياد بزنند. بر اساس گفته شاهدان عيني نيروهاي دولتي براي متفرق كردن مردم از باتوم استفاده كردند و ده ها نفر از تجمع كنندگان بالاخص بسياري از بانوان و دختران جوان زخمي، خونين و مالين شدند.
بله نتيجه پروژه مبارزه با مافياي اقتصادي با نيت از ميدان بدر كردن رقباي سياسي اينست. اكنون يك شبكه ماهواره اي مي تواند مدعي شود از اين توانايي برخوردار است كه ظهر جمعه 24 خرداد 1387 هزاران ايراني را در اعتراض به وضع موجود در يك مكان خاص آنهم در پايتخت گردهم آورد. اين همان لبه ديگر تيغي است كه احمدي نژاد از نيام كشيد. درست است كه يك لبه تيغ بسياري از رقبايش را زخمي كرد اما لبه ديگر شمشير به سمت كليت حاكميت برگشته است. در حال حاضر موجي كه در جامعه عليه «فقر،فسادوتبعيض» در حال برخواستن است تحت كنترل حكومت نيست حتا منتقدان و مخالفان حاكميت كه به كليت حكومت وفادارند نيز بر اين موج هيچگونه نظارت و تاثيرگذاريي ندارند.
همين دو روز قبل رييس جمهور با اذعان به شرايط بد اقتصادي همه مسووليت ها را به گردن دشمنان داخلي و خارجي انداخت! وي طبق معمول توضيح نداد اين دشمنان چه كساني هستند. براي مثال اگر قيمت مسكن در اين سه سال صدارت ايشان چندين برابر شده چه ارتباطي به آمريكا دارد آيا بوش عده اي از سرمايه داران آمريكايي را به ايران فرستاد تا خانه ارزان بخرند و گران بفروشند!؟ اگر برنج قحطي مي آيد بعد در يك استان برنج خيز همچون گيلان مديري دولتي به جرم احتكار برنج دستگير مي شود چه ارتباطي مثلن به اصلاح طلبان و يا ملي-مذهبي ها دارد؟ اگر سياست خارجي دولت نهم باعث افزايش فشارهاي خارجي شده مخالفان داخلي دولت چه گناهي كرده اند؟ جز اينست كه از همان ابتدا به مسوولان انذار دادند نكنند و اين راه خطا را نپيمايند. وقتي خالد مشعل تندروترين حماس رفيق گرمابه و گلستان مسوولان كشورمان از واقعه ي هولوكاست ابراز تنفر كرده چنين واقعه اي را شرم آور مي خواند ولي رييس جمهور ما كليت مساله را انكار و جهاني را عليه كشورمان مي شوراند اين چه ربطي به من روزنامه نگار مخالف دارد؟ ما كه گفتيم نكنيد، شعارهاي بي مبنا ندهيد، پا در مسيرهاي بي بازگشت نگذاريد و... حالا كه نتيجه سياست هاي غلط ايشان در حال ثمردهي است بجاي اينكه از ملت عذرخواهي كنند و در عملكردشان تجديدنظر نمايند يا حتا شرافتمندانه بپذيرند كه با اشتباهات فاحش شان به مصالح ملي زيان هاي جبران ناپذيري وارد كرده اند و از قدرت كنار بروند باز همچون هميشه به تاكتيك لو رفته ي فرافكني و اشتباهات خود را به گردن اين و آن انداختن، روي آورده اند.
در هر صورت بنظر مي رسد كار از انذار، توصيه و توجه دادن مسوولان گذشته است اكنون در مقطعي هستيم كه هر كه بايد كار خودش را انجام دهد دولت راه خود را برود و نتايج زيانبارش دامنگير مملكت شود،كارخانه ها تعطيل شوند،گراني بيداد كند،فشارهاي اجتماعي افزايش يابد،كله گنده هاي رانت خوار با وقاحت هر چه تمام تر به رانت خواري ادامه دهند،احمدي نژاد فرافكني كرده و مدام عناصر داخلي و خارجي را به چيزهايي متهم كند كه كمترين ارتباطي با آنان ندارد،مردان اين سرزمين شبانگاهان با عرق شرم بر پيشاني با دستان پر از خالي به منزل بروند،ناهنجاري هاي اجتماعي گسترش يابد،فشارهاي بين المللي بحران ساز شود،مردم عصباني و نااميد از هرگونه اصلاحي تجمع كنند،پليس بزند و بگيرد،كارگران جاده ها را مسدود كنند،معتقدين صالح به همين نظام نااميد از اصلاح امور افشاگري كنند اما بجاي اينكه افشاشدگان به زندان بروند افشاكننده گرفتار محبس شود،روزنامه نگار هم از سر درد بنويسد همه آنچه را كه مي بيند و مي شنود، نهراسد از تهديدات و همراه شود با موجي كه در راه است موجي كه گرچه بخشي از حاكميت در براه انداختنش سهيم بود اما حالا اين مردم اند كه تصميم مي گيرند اين موج به كجاها برود و چه خار و خاشاك هايي را از سر راه بردارد.
تا وقتي تير در كمان است كماندار اختياردار است اما از لحظه اي كه تير از چله رها شد ديگر امكان بازگشت به لحظه قبل وجود ندارد ديگر كماندار فقط يك تماشاچي است بايد منتظر بماند تا ببيند چه خواهد شد. براه انداختن اصلاحات و سپس به شكست كشاندنش، برسركار آوردن تماميت خواهان تحت عنوان اصولگرايان و ظهور پديده اي بنام احمدي نژاد ، سپس كليد زدن پروژه هايي همچون افشاگري هايي كه اركان همين نظام را نشانه رفته است و ده ها تصميم كوچك و بزرگ ديگر همه و همه همان تيري است كه بالاخره از چله رها شد اكنون كماندار هيچ اشرافي بر تير رها شده ندارد حتا اگر بسوي خودش هم بازگردد قادر به تغيير تقدير نخواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان