كساني كه پيگير اخبار روزانه هستند لابد از ماجراي ننگ آور دانشگاه زنجان باخبرند. ماجرايي كه در اين زمانه ي غريب نه اعجاب آور، نه بي نظير و نه حتا كم نظير است، زيرا از چهار گوشه ي اين سرزمين آنقدر شرح اينگونه كثافت كاري هاي مشميزكننده را شنيده و مي شنويم كه ديگر پوسته ي احساس مان زيادي كلفت و رگ غيرت مان تقريبن خشكيده است.
آنچه كه از اصل چنين ماجراهايي حيرت انگيزتر بنظر مي رسد حواشي اينگونه مسايل است. براي مثال در ارتباط با همين رسوايي اخير دانشگاه زنجان دادستان آن استان بعد از چند روز تاخير، دراينباره اظهاراتي ايراد فرمودند كه به قول عوام آدم جفت شاخ، روي كله اش سبز مي شود. وي چنين اتفاقاتي را طبيعي برشمرده و تاكيد مي كند ممكن است از هر آدمي خطاهايي سر بزند لذا نبايد شلوغ اش كرد! آقاي دادستان سريع و راحت از كنار تعرض مقام مسوول دولتي به يك دختر دانشجو آنهم در فضاي مقدس دانشگاه در گذشته، انتقاد خود را متوجه كساني مي كند كه از واقعه ي فاجعه بار فوق الذكر فيلمبرداري و آنرا پخش كرده اند. ايشان به نوعي با زبان بي زباني مي خواهد به ديگران تفهيم كند اگر از ما بهتران «آن كار ديگر» كردند شتر ديديد نديديد وگرنه لابد خاين ، جاسوس و امثالهم هستيد!
اينجا از دادستان محترم زنجان (كه اصلن نمي دانم اين مقاله را مي خواند و يا نمي خواند) مي پرسم مگر شما به عنوان مدعي العموم مدافع حقوق شهروندان نيستيد، مگر كار شما صيانت از قانون نيست، مگر بين شهروندان تفاوتي هست؟ چگونه فلان جوان فقر اقتصادي و فرهنگي زده اي را كه در محله اي از تهران چهار بارعربده كشيده مي گيرند آفتابه به گردنش مي اندازند خونين و مالين اش مي كنند شخصيت انساني اش را له كرده بعد هم تصاوير اين ظلم آشكار را از تلويزيون دولتي به سمع و نظر ميليون ها بيننده مي رسانند؟ چطور رويگرزاده گان اگر گناهي كنند بايد بر مناره ها، كوس رسوايي شان طنين انداز شود اما وقتي واعظان غيرمتعظ و بي تقوا، مسوولان دولتي، انتظامي و فاجعه بارتر از همه مديران حوزه ي آموزشي وقيحانه همه ي حريم هاي قانوني، شرعي و عرفي را زيرپا مي گذارند نبايد رسوا شوند؟ تازه به جاي برخورد علي وار با متخلفان كه از برادرش عقيل هم نگذشت افشاگران دستگير و مواخذه مي شوند كه چرا گفتيد چنين و چنان!؟!
آقاي دادستان نخير! فكر نكن چون قلم در دست توست و از همان زنجان مي تواني براي منِ روزنامه نگار ساكن رشت احضاريه بفرستي و برخوردي كه لايق متخلفان است بخاطر حقگويي، با من انجام دهي بنابراين هر چه گفتي بايد بگوييم سمعن و طاعتن حرف تان درست است همه هم تمكين كنيم. اين پنبه را از گوش تان بيرون بياوريد كه بيچاره گان بي پناه، اگر تخلفي كردند سرشان را بتراشيد و در شهرها بچرخانيدشان تا هم قدرت نمايي كرده باشيد و هم گربه ها دم حجله دم قيچي شوند. اما از ما بهتران دزدي، اختلاس، سواستفاده از مقام و حتا به نواميس مردم تعرض كنند اما آب از آب تكان نخورد هر كه هم هر چه ديد و شنيد نديده و نشنيده بگيرد.
آخر جناب دادستان، اگر اين موبايل هاي دوربين دار (كه خداوند به سازنده گان و مخترعانش خير دهد) نبود كه باز مثل گذشته هاي نه چنان دور سر مظلومان زير آب مي شد و آب هم از آب تكان نمي خورد. آن آخوندي كه در متروي تهران - كرج جواني را كشت آيا قصاص شد، جلال الدين فارسي كه در تالقان مرتكب قتل شد چرا سرش بالاي دار نرفت، آن مامور امربه معروف كه پزشك جوان را در همدان از زندگي محروم كرد اكنون پرونده اش در چه مرحله اي است؟ بازهم بگويم؟ سعيد عسگر كه سعيد حجاريان را نيمه كش كرد كجاست غير از اينست كه بي كنكور به دانشگاه مشرف شد و ادامه تحصيل داد! بازهم عرض كنم؟ مصاديق بسيار است باور كنيد. اما نه! شما بهتر از من و ما مي دانيد زير پوست اين جامعه به ظاهر امن و امان چه مي گذرد. جامعه اي كه جامعه گردانانش مدعيان اخلاق مداري، زهد و تقوا هستند.
تو مي گويي هر كسي ممكن است مرتكب خطايي شود و با زبان بي زباني مي كوشي القا نمايي نبايد مته بر خشخاش گذاشت. بسيار خب پس همين حالا دست به قلم شو و همه جوانان لااقل حوزه استحفاظي خودت را كه به خاطر جرايم پيش پا افتاده اعم از دختربازي،شرب خمر و حتا آفتابه دزدي در زندان در حال پوست انداختن هستند را آزاد كن همه دادخواست هايت را پس بگير. نمي دانم احتمالن دارم هذيان مي گويم خب بايد در اين كشور دست آفتابه دزد را قطع كنند تا واعظان غيرمتعظ بتوانند مافياي شكر،فولاد،لاستيك و غيره و ذالك تشكيل دهند. بايد پسر نوجوان در اوج حوايج جنسي بخاطر دست در دست دختري داشتن سيلي و شلاق بخورد تا فلان محتسب پيشنماز شش زن لخت شود. بنابراين دو- سه خط توصيه ام را نخوانده و اگر خوانديد بحساب هذيان گويي ام بگذاريد!
آقاي دادستان! تفاوت گذاشتن بين شهروندان، پايمال كردن حقوق مردم بي پناه و مواردي از اين دست، ظلم آشكار است. شما بنا بر وظيفه تان به جاي اينكه براي متخلفان كت و كلفت دل بسوزانيد و از رسوايي شان اظهار تاسف كنيد و يا نگران لو رفتن فسق و فجور مسوولان، مدعيان و واعظان غير متعظ باشيد به داد مظلومان بي پناه برسيد.
جناب دادستان زنجان! تصور مي كنم در سخنان تان تهديدي مستتر است گويا مِن غير مستقيم خواستيد به جوانان سلحشور موبايل بدست كه اعواجات اجتماعي را برملا مي كنند هشدار دهيد كارشان غلط است لذا مِن بعد غلط زيادي نكنند! اما اينان همان كاري را مي كنند كه امثال منِ روزنامه نگار بايد مي كرديم و بكنيم در حالي كه اصلن اجازه اش را نمي يابيم تا به وظايف مان آنگونه كه شايسته است عمل كنيم. زيرا همكاران جنابعالي خصوصن در پايتخت، ريشه اطلاع رساني آزاد را سوزاندند. در ده سال اخير صدها نشريه تعطيل و قلم خبرنگاران حرفه اي شكسته شد. البته آنهمه تلاش براي خاموش كردن چراغ اطلاع رساني نتيجه معكوس ببار آورد اكنون با ده ها هزار گزارشگر غيرحرفه اي كه همه جا هستند و اغلب موبايل و گاه دوربيني در دست دارند مواجه ايد و هيچ كاري هم نمي توانيد بكنيد چون امروز هر پير و جوان موبايل بدستي بطور بالقوه يك خبرنگار است.
هر كاري مي كنيد و به هر چه مي انديشيد اين فكر را از ذهن تان بيرون كنيد كه شهروندي با شرف صحنه ي تعرض معاون دانشگاهي را به يك دانشجو ببيند دوربين هم دم دستش باشد اما واقعه را ثبت ، ضبط و منتشر نكند. مي توانيد آن تهديد مستتر در كلام تان را بي رودرواسي شفاف تر مطرح كنيد تا دريابيد چقدر بي نتيجه است. اين مردم بجان آمده از شدايد روزگار چنان آمپر چسبانده اند كه چنين تهديداتي فقط فاصله حاكميت را با ايشان بيشتر و روي همه را با هم بازتر خواهد كرد. در پايان به شما و همه حكومتي ها يادآوري مي كنم «ملك با كفر مي ماند اما با ظلم هرگز».
آنچه كه از اصل چنين ماجراهايي حيرت انگيزتر بنظر مي رسد حواشي اينگونه مسايل است. براي مثال در ارتباط با همين رسوايي اخير دانشگاه زنجان دادستان آن استان بعد از چند روز تاخير، دراينباره اظهاراتي ايراد فرمودند كه به قول عوام آدم جفت شاخ، روي كله اش سبز مي شود. وي چنين اتفاقاتي را طبيعي برشمرده و تاكيد مي كند ممكن است از هر آدمي خطاهايي سر بزند لذا نبايد شلوغ اش كرد! آقاي دادستان سريع و راحت از كنار تعرض مقام مسوول دولتي به يك دختر دانشجو آنهم در فضاي مقدس دانشگاه در گذشته، انتقاد خود را متوجه كساني مي كند كه از واقعه ي فاجعه بار فوق الذكر فيلمبرداري و آنرا پخش كرده اند. ايشان به نوعي با زبان بي زباني مي خواهد به ديگران تفهيم كند اگر از ما بهتران «آن كار ديگر» كردند شتر ديديد نديديد وگرنه لابد خاين ، جاسوس و امثالهم هستيد!
اينجا از دادستان محترم زنجان (كه اصلن نمي دانم اين مقاله را مي خواند و يا نمي خواند) مي پرسم مگر شما به عنوان مدعي العموم مدافع حقوق شهروندان نيستيد، مگر كار شما صيانت از قانون نيست، مگر بين شهروندان تفاوتي هست؟ چگونه فلان جوان فقر اقتصادي و فرهنگي زده اي را كه در محله اي از تهران چهار بارعربده كشيده مي گيرند آفتابه به گردنش مي اندازند خونين و مالين اش مي كنند شخصيت انساني اش را له كرده بعد هم تصاوير اين ظلم آشكار را از تلويزيون دولتي به سمع و نظر ميليون ها بيننده مي رسانند؟ چطور رويگرزاده گان اگر گناهي كنند بايد بر مناره ها، كوس رسوايي شان طنين انداز شود اما وقتي واعظان غيرمتعظ و بي تقوا، مسوولان دولتي، انتظامي و فاجعه بارتر از همه مديران حوزه ي آموزشي وقيحانه همه ي حريم هاي قانوني، شرعي و عرفي را زيرپا مي گذارند نبايد رسوا شوند؟ تازه به جاي برخورد علي وار با متخلفان كه از برادرش عقيل هم نگذشت افشاگران دستگير و مواخذه مي شوند كه چرا گفتيد چنين و چنان!؟!
آقاي دادستان نخير! فكر نكن چون قلم در دست توست و از همان زنجان مي تواني براي منِ روزنامه نگار ساكن رشت احضاريه بفرستي و برخوردي كه لايق متخلفان است بخاطر حقگويي، با من انجام دهي بنابراين هر چه گفتي بايد بگوييم سمعن و طاعتن حرف تان درست است همه هم تمكين كنيم. اين پنبه را از گوش تان بيرون بياوريد كه بيچاره گان بي پناه، اگر تخلفي كردند سرشان را بتراشيد و در شهرها بچرخانيدشان تا هم قدرت نمايي كرده باشيد و هم گربه ها دم حجله دم قيچي شوند. اما از ما بهتران دزدي، اختلاس، سواستفاده از مقام و حتا به نواميس مردم تعرض كنند اما آب از آب تكان نخورد هر كه هم هر چه ديد و شنيد نديده و نشنيده بگيرد.
آخر جناب دادستان، اگر اين موبايل هاي دوربين دار (كه خداوند به سازنده گان و مخترعانش خير دهد) نبود كه باز مثل گذشته هاي نه چنان دور سر مظلومان زير آب مي شد و آب هم از آب تكان نمي خورد. آن آخوندي كه در متروي تهران - كرج جواني را كشت آيا قصاص شد، جلال الدين فارسي كه در تالقان مرتكب قتل شد چرا سرش بالاي دار نرفت، آن مامور امربه معروف كه پزشك جوان را در همدان از زندگي محروم كرد اكنون پرونده اش در چه مرحله اي است؟ بازهم بگويم؟ سعيد عسگر كه سعيد حجاريان را نيمه كش كرد كجاست غير از اينست كه بي كنكور به دانشگاه مشرف شد و ادامه تحصيل داد! بازهم عرض كنم؟ مصاديق بسيار است باور كنيد. اما نه! شما بهتر از من و ما مي دانيد زير پوست اين جامعه به ظاهر امن و امان چه مي گذرد. جامعه اي كه جامعه گردانانش مدعيان اخلاق مداري، زهد و تقوا هستند.
تو مي گويي هر كسي ممكن است مرتكب خطايي شود و با زبان بي زباني مي كوشي القا نمايي نبايد مته بر خشخاش گذاشت. بسيار خب پس همين حالا دست به قلم شو و همه جوانان لااقل حوزه استحفاظي خودت را كه به خاطر جرايم پيش پا افتاده اعم از دختربازي،شرب خمر و حتا آفتابه دزدي در زندان در حال پوست انداختن هستند را آزاد كن همه دادخواست هايت را پس بگير. نمي دانم احتمالن دارم هذيان مي گويم خب بايد در اين كشور دست آفتابه دزد را قطع كنند تا واعظان غيرمتعظ بتوانند مافياي شكر،فولاد،لاستيك و غيره و ذالك تشكيل دهند. بايد پسر نوجوان در اوج حوايج جنسي بخاطر دست در دست دختري داشتن سيلي و شلاق بخورد تا فلان محتسب پيشنماز شش زن لخت شود. بنابراين دو- سه خط توصيه ام را نخوانده و اگر خوانديد بحساب هذيان گويي ام بگذاريد!
آقاي دادستان! تفاوت گذاشتن بين شهروندان، پايمال كردن حقوق مردم بي پناه و مواردي از اين دست، ظلم آشكار است. شما بنا بر وظيفه تان به جاي اينكه براي متخلفان كت و كلفت دل بسوزانيد و از رسوايي شان اظهار تاسف كنيد و يا نگران لو رفتن فسق و فجور مسوولان، مدعيان و واعظان غير متعظ باشيد به داد مظلومان بي پناه برسيد.
جناب دادستان زنجان! تصور مي كنم در سخنان تان تهديدي مستتر است گويا مِن غير مستقيم خواستيد به جوانان سلحشور موبايل بدست كه اعواجات اجتماعي را برملا مي كنند هشدار دهيد كارشان غلط است لذا مِن بعد غلط زيادي نكنند! اما اينان همان كاري را مي كنند كه امثال منِ روزنامه نگار بايد مي كرديم و بكنيم در حالي كه اصلن اجازه اش را نمي يابيم تا به وظايف مان آنگونه كه شايسته است عمل كنيم. زيرا همكاران جنابعالي خصوصن در پايتخت، ريشه اطلاع رساني آزاد را سوزاندند. در ده سال اخير صدها نشريه تعطيل و قلم خبرنگاران حرفه اي شكسته شد. البته آنهمه تلاش براي خاموش كردن چراغ اطلاع رساني نتيجه معكوس ببار آورد اكنون با ده ها هزار گزارشگر غيرحرفه اي كه همه جا هستند و اغلب موبايل و گاه دوربيني در دست دارند مواجه ايد و هيچ كاري هم نمي توانيد بكنيد چون امروز هر پير و جوان موبايل بدستي بطور بالقوه يك خبرنگار است.
هر كاري مي كنيد و به هر چه مي انديشيد اين فكر را از ذهن تان بيرون كنيد كه شهروندي با شرف صحنه ي تعرض معاون دانشگاهي را به يك دانشجو ببيند دوربين هم دم دستش باشد اما واقعه را ثبت ، ضبط و منتشر نكند. مي توانيد آن تهديد مستتر در كلام تان را بي رودرواسي شفاف تر مطرح كنيد تا دريابيد چقدر بي نتيجه است. اين مردم بجان آمده از شدايد روزگار چنان آمپر چسبانده اند كه چنين تهديداتي فقط فاصله حاكميت را با ايشان بيشتر و روي همه را با هم بازتر خواهد كرد. در پايان به شما و همه حكومتي ها يادآوري مي كنم «ملك با كفر مي ماند اما با ظلم هرگز».
http://www.roozonline.com/archives/2008/06/post_7860.php
http://www.roozonline.com/archives/2008/06/post_7886.php









هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان