«يعقوب مهرنهاد» و «سمير قنطار»

وقتي خبر اعدام «يعقوب مهرنهاد» را شنيدم نمي دانم چرا ناخودآگاه بياد «سميرقنطار» افتادم. همان كمونيست لبناني، كه به جرم قتل چند اسراييلي از جمله يك زن وكودكي چهار ساله ، پس از سه دهه از زندان آزاد شد. البته آزادي وي بي بها نبود زيرا لبناني ها چند مُرده ي اسراييلي را با چندين زنده لبناني مبادله كردند از جمله همين «سميرقنطار» را.وقتي در انديشه ي قنطار و (كشتن زن و كودكي كه به گروگان گرفت) و محكوميتش به حبس ابد و نه اعدام توسط «شقاوت پيشه ترين رژيم جهان» بودم، لحظه اي نام «مروان برغوثي» دبيركل «جنبش فتح» بزرگترين سازمان فلسطيني از ذهنم گذشت. برغوثي توسط اسراييلي ها دستگير ، و در دادگاهي برخوردار از همه ي عناصر يك دادگاه استاندارد از جمله قاضي، دادستان، وكيل مدافع، هيات منصفه و حتا تماشاچي، به جرم قتل دهها نفر محكوم شد. مروان برغوثي در دادگاه، با افتخار مسووليت رهبري عمليات متعدد ضد اسراييلي را پذيرفت. فكر مي كنيد اسراييلي ها چه بلايي به سر يكي از مهم ترين دشمنان شان آوردند؟ عرض مي كنم، او را به زندان انداختند، دور نيست روزي هم، كه همچون قنطار با چند مرده و يا زنده ي اسراييلي مبادله شود باور كنيد!«رژيم اشغالگر صهيونيستي»، همان رژيمي كه از كودكي به ما آموختند «شقاوت پيشه ترين دولت غيرقانوني» جهان است، دشمنان مسلح خود را پس از دستگيري اعدام نمي كند. از ياد نبريد كه اسراييل اشغالگر است. اين كشور سرزمين هاي فلسطيني، گولان سوريه و تا چند سال قبل جنوب لبنان را اشغال كرده و رفتارش با اعراب، برخورد با مردمان تحت اشغال بوده و هست. وگرنه با شهروندان خودش بمراتب، با سعه صدر بيشتري برخورد مي كند براي مثال اين «رژيم خشن»، «ايگال امير» قاتل نخست وزيرش (عالي ترين مقام و رهبر كشور) را اعدام نكرد. وي اكنون در زندان بسر مي برد، همان موقع هم كه مرتكب ضد امنيتي ترين «اقدام عليه امنيت ملي» كشورش شد بسياراني در رسانه هاي اسراييلي از اقدام وي حمايت كردند بي آنكه كوچك ترين خطري متوجه شان شود.از آنچه در چند دقيقه بر ذهنم گذشت مي گذرم، و به موضوع يعقوب و اعدامش باز مي گردم روزنامه نگاري چون من، كه در قحطي رسانه ها، لاجرم وبلاگ نويس شد.مي گويند يعقوب با حمايت از «ريگي، ياغي مسلح» به «اقدام عليه امنيت ملي» مبادرت كرد لذا مستحق اعدام بود، بايد مي مُرد تا زين پس، كسي جرات نكند در وبلاگش درباره ي «گروه هاي مسلح برانداز» و يا هر آنچه سبب دل آزاري حاكميت مي شود بنويسد. جواني 28 ساله صاحب همسري و كودكي تازه به دنيا آمده، با نوشتن چند خط مقاله و يا حداكثر حمايت از گروهي بپاخواسته عليه حكومت، آنهم در وبلاگي با مخاطبان كم شمار، امنيت ملي مملكتي هفتاد و چند ميليوني را به مخاطره انداخت! نمي دانم عرض حاشيه ي امن «امنيت ملي» در اين مُلك زيادي باريك است، يا روزنامه نگاران، وبلاگ نويسان، فعالان مدني و حقوق بشري منتقد و مخالف حاكميت، زيادي پُر زورند!در روزهاي اخير پرسشي دغدغه آور ذهنم را سخت بخود مشغول كرده است. براستي چرا «يعقوب مهرنهاد» را بطورعلني دادگاهي نكردند، دادگاهي برخوردار از همه ي عناصر يك دادگاه استاندارد شامل وكيل مدافع، هيات منصفه، دادستان، قاضي و حتا تماشاچي؟ مگر اتهام يعقوب «اقدام عليه امنيت ملي» نبود؟ خب مي بايست اين ملي (ملت ايران) محاكمه ي اقدام كننده عليه امنيت اش را بطور زنده از تلويزيون مي ديد تا دلشاد شود از اينكه دشمن اش به چنگال عدالت گرفتار شده، مجازات خواهد شد. حُسن ديگر محاكمه ي علني يعقوب مهرنهاد و نمايش دادگاهي وي در تلويزيون اين بود كه ديگر دشمنان و اقدام كنندگان عليه امنيت ملي، شايد بيشتر عبرت گرفته و حواس شان را جمع تر مي كردند كه اقدام به چنين اعمال، رفتار و گفتاري چه عقوبت و عاقبتي دارد.اما چنين نشد، اصلا كسي نمي داند يعقوب وكيل داشت؟ آيا دادستان و قاضي طبق معمول يكي بودند؟ كيفيت بازجويي چگونه بود؟ دادگاه در حضور هيات منصفه تشكيل شد؟ البته پرسش آخر را به ضرس قاطع خود، پاسخ مي دهم خير! هيات منصفه اي در كار نبوده است.فقط اينرا مي دانيم كه اتهام «يعقوب مهرنهاد» روزنامه نگار و وبلاگ نويس بلوچ حمايت از گروه عبدالمالك ريگي، جاسوسي و اقدام عليه امنيت ملي بوده است. البته يك روزنامه نگار به چه اسناد ، مدارك و يا اطلاعات ذي قيمتي دسترسي دارد كه بتواند مرتكب جاسوسي شود خدا مي داند!نه! بي رودرواسي نمي توانم آنچه بر يعقوب رفته است را هضم كنم. او را گرفتند، به «اقدام عليه امنيت ملي» و همكاري با «عبدالمالك ريگي» متهم اش كردند اما دادگاهش غير علني برگزارشد، دادگاهي بدون وكيل ، هيات منصفه و نظارت جامعه، خب چرا؟ اصلا كجاي قانون نوشته شده حمايت عقيدتي از حزب و گروهي حتا برانداز، عقوبتي در حد مرگ دارد؟باز تصويري در ذهنم جان مي گيرد مسجد كوفه، خوارج «مسلح» حتا در نماز گذاردن علي ابن ابي طالب رهبر امپراتوري پهناور اسلامي اخلال مي كنند. «علي» اما، به هر بهانه اي دست به شمشير نمي برد بلكه سخن شان را نه با تيغ، كه با كلام پاسخ مي دهد. همو كه مخالفانش را آزاد گذاشت، حتا وقتي از تاييد حكومتش سر باز زدند. و مگر نه اينكه مدعيان پيروي از منش و روش علي(ع) در اين ملك بي شمارند؟حق داريم نگران شويم، نگران ديگر همكاران مان، حتا نگران خودمان! زيرا علي الظاهر «كشتيبان را سياستي دگر آمده است»، بعيد نيست همين روزها حكم اعدام «فرزاد» هم، اجرا شود. بنابراين بنظر مي رسد عزم برخي ها براي برخوردهاي قهري با منتقدان، مخالفان و دگرانديشان جزم است چه بسا اعدام وبلاگ نويسان (به بهانه هاي واهي) در مجلس قانوني شود. بنابراين حداقل «حق» نگران شدن و ابرازش را به ما اعطا فرماييد!روزگاري حكومتي ها آسوده بودند زيرا رسانه هاي تصويري و صوتي انحصارن در اختيار خودشان بود مطبوعات نوشتاري هم فقط ذيل خط قرمزها اجازه فعاليت داشتند جرايدي هم كه از كنار يا وراي خط قرمزها گذشتند بسان «پايگاه هاي دشمن» به توپ بسته ، فله اي توقيف شدند، اينترنت ، راديو و تلويزيون هاي ماهواره اي هم در كار نبودند، واقعن خوش دوره اي بود براي حاكميت!اما اكنون تكنولوژي شرايطي فراهم كرده است كه ديگر بازگشت به گذشته امكان پذير نيست. اگر مسوولان قادر نيستند به سوالات بي شمار، درباره ي بسياري از مسايل و ابهامات در زمينه هاي گوناگون پاسخ دهند مشكل خودشان است اين سوالات خواه ناخواه مطرح ، و مردم بالاخره از آنچه گذشته و مي گذرد مطلع مي شوند. پرسش هايي مانند اينكه بالاخره سهم ما از كاسپين چند درصد است، روس ها كه بايد نيروگاه بوشهر را بهار پارسال(1386) تحويل مي دادند و ندادند و گفتند ابتداي تابستان امسال(1387) خواهند داد چرا دوباره خلف وعده كرده اند، چرا كويت كوچك از عراق غرامت جنگي اش را گرفت اما ايران بزرگ تازه در پيچ و خم اثبات موافقتنامه 1975 است، راستي چرا سالها قبل سهام ايران در كمپاني گروپ آلمان بي اجازه و حتا اطلاع ملت بي سر و صدا واگذار شد، اگر اينهمه هزينه دادن بخاطر فلسطين و لبنان از مسلماني ما و آنان است چرا از مسلمانان تحت ستم كشمير، دارفور، چچن ، ميندانائوي فليپين و تركستان چين حمايت نمي كنيم، فلسفه وجودي بنيادهاي بزرگ اقتصادي كه در همه ي عرصه ها حضور دارند چيست، چه كسي شكر قاچاق وارد مي كند، قاچاق سيگار در دست چه كساني است، چرا دولت آخر زماني نهم بسيار گفته ومي گويد اما كمتر عمل كرده و مي كند و الاآخر. بالاخره پرسش ها و ابهاماتي نظير مواردي كه برشمردم در اذهان عمومي وجود دارد تازه اينها مشتي از خروار است. چرا به مردم (ولي نعمتان حكومت) درباره ي اين سوالات و ابهامات توضيحات مستدل و مستند داده نمي شود؟اصلن بر فرض محال كه محال هم نيست وبلاگ نويسان داخل كشور از وحشت حبس و اعدام قلم ها را غلاف كردند، با روزنامه نگاران وبلاگ نويس خارج نشين چه مي كنند؟ فيلتر؟ نه اين شمشير مدت هاست كه ديگر پوسيده است، طبق آمار غير رسمي بالغ بر هشتاد درصد كاربران اينترنتي براحتي از سد فيلتر گذشته و پا به دنياي آزاد مجازي مي گذارند.بنابراين راهش اين نيست، باور بفرماييد! اين فشارها همچون تيغي دو لبه است اينرا من نمي گويم درسي است كه از تاريخ مي توان آموخت. چند روز قبل رييس مجلس خبرگان ضمن اشاره به اين نكته گفت: «اگر قرار باشد با نيزه و سركوب مردم را نگهداريم اين مي‌شود مثل حكومت امراي قاجار»، اتخاذ مواضعي اينچنين از سوي محافظه كاراني همچون هاشمي رفسنجاني، ابتدا شايد دور از ذهن بنظر برسد. اما علي الظاهر در اين دوره بر اعمال، گفتار و رفتارهاي خبط و خطا ، آنقدر افزوده شده كه حتا «استوانه هاي نظام» را هم نگران كرده است، نگراني از لبه ي ديگر تيغ كه خود تيغ به دستان را نشانه رفته است. شايد از همين روست، گفتني هايي كه حتا ميانه روهاي حكومتي از گفتنش ابا دارند شيوخ محافظه كار نظام با دغدغه و نگراني، فاش مي گويند.

3دیدگاه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با سپاس از ابراز دیدگاه تان