نه حتا كورسويي كه نويدي ز اميدي دهد


رييس بيمارستان شهداي تهران مرگ هفت نفر را، حين عمل جراحي تكذيب كرد. چندي قبل منابع خبري مستقل از مرگ «هشت نفر» در جريان عمل جراحي و بخاطر قطع ناگهاني برق خبر داده بودند. اين خبر در مطبوعات داخل كشور انعكاس چنداني نيافت ظاهرا به خانواده هاي جان باختگان گفته شد در اين ارتباط سكوت كنند!
از ياد نبريم اين ماجرايي مسبوق به سابقه است در زمستان گذشته هم، تعدادي از هم ميهنان مان بر اثر گاز گرفتگي جان باختند حتا شايع بود گاز پالايش نشده ي مورد مصرف صنايع، به شبكه ي گاز شهري تزريق شده است، برخي منابع خبري قطع و وصل هاي پياپي گاز را عامل مرگ و مير عده اي از هم ميهنان مان اعلام كردند. اما دولت چون هم اكنون، ابتدا سكوت پيشه كرد بعد كوشيد خورشيد حقيقت را زير حجاب حاشا پنهان كند، عاقبت هم، تعداد كساني كه بر اثر گاز گرفتگي جان باختند اعلام نشد.
زمستان مردم از سرما لرزيدند چون گاز كم بود، تابستان هم شهرها و روستاهاي ايرانزمين بخاطر كمبود برق ساعاتي از روز غرق در خاموشي است. قحطيه بندي بنزين هم يك سالي ست گريبانگير مردمان اين «كهن دياران» شده است. دولت آخرزماني نهم درباره رقم خسارات وارده به صنايع كشور ناشي از قطع شدن پياپي گاز لب از لب وانكرد. بنابراين بعيد است درباره ي ضررهاي وارده ناشي از كمبود برق توضيحي داده شود. شايد هم اصلا زيان ها برآورد نشده لذا رقم مجهول هم، خب قابل بيان نيست. البته مرادم از ضرر، زيان مادي است وگرنه ضربات وارده به مغز و اعصاب اغلب فرسوده ي مردم، چون كمي نيست تبعا غيرقابل سنجش است.
بنظر مي رسد تازه اين روزها عروسي ملت است، چندي ديگر كه «تحول اقتصادي» دولت «عدالت محور»، از قوه به فعل درآيد روزگار آنچنان با مردم محنت زده، كژمدارمي شود بطوريكه شايد ياد امروز را به خير كنند! كما اينكه گذشته هاي دور و حتا نه چنان دور براي بسياري از مردمان رويايي دست نيافتني است.
حتا تصور حذف سوبسيد دارو و درمان، مواد غذايي، برق ، گاز و غيره همچون كابوسي هولناك است. البته حذف سوبسيدها از جمله يارانه بنزين در اساس اقدامي است اصولي، و براي گذار از اقتصاد دولتي به اقتصادي آزاد، گريزي از آن نيست اما آيا شرايط موجود براي چنين گذاري مهياست؟
لازم است بطور گذرا به شرايط نامهياي موجود جهت «جراحي بزرگ» اشاره كنم. روابط ايران با جهان بر سر مسايل مختلف دچار تنش و بحران است، نخبه ترين نيروي هاي انساني در تبعيد اجباري و يا خود تبعيدي بسر مي برند آنان هم كه در خانه مانده اند اگر راه گريزي باشد شايد براي هجرت لحظه اي درنگ نكنند، كشورمان در جذب سرمايه گذاري خارجي ته جدولي است و نرخ فرار سرمايه هاي داخلي چندين برابر جذب سرمايه هاي خارجي است، دولت در همه امور دخالت مي كند در حالي كه در اقتصادي آزاد نقش دولت سياست گذاري، نظارت و كلان نگري است نه دخالت در جزيي ترين امور، بانك مركزي فاقد استقلال است و هر از گاه فرامين عجيب و غريب از «معجزه هزاره سوم» دريافت مي كند، دولت آخرزماني نهم به گفته مسوولان مجمع تشخيص مصلحت نظام از چارچوب برنامه سند چشم انداز 25 ساله تخطي كرده است، كارتل هاي بزرگ اقتصادي يكه تاز ميدان اند بنگاه ها و بنيادهايي كه معلوم نيست خصوصي، دولتي و يا عمومي اند و اصلا سرشان به بالين كي و كجاست، هر نهادي در امور نامرتبط به خود بر اساس نفوذي كه دارد دخالت مي كند براي مثال كسي نيست بگويد نظامي ها را چه به استخراج و فروش نفت و گاز، اقتصاد كشور برپايه اخذ ماليات بر درآمد نمي چرخد زيرا نظام مالياتي كشور نامنظم و معيوب است، آقازاده ها و بعضا خود آقاها در عرصه ي اقتصادي كشور جولان مي دهند اينرا وابستگان حاكميت (پاليزدارها) مي گويند نه مخالفان و منتقدان نظام، در نرخ تورم بين 197 كشور جهان «از آخر پنجم هستيم» و الاآخر.
اگر بخواهيم شرايط نامهياي موجود، جهت اجراي طرح موسوم به تحول اقتصادي مورد نظر دولت آخرزماني را تشريح كنم سخن به درازا خواهد كشيد. اينرا هم اضافه كنم حتا كارشناسان دولتي بر عدم امنيت شغلي، تامين اجتماعي ناكارآمد و تحت پوشش بيمه نبودن ده ها ميليون نفر ازشهروندان، بلبشوي موجود در واردات و صادرات و ده ها معضل ديگر اذعان دارند.
اينست دولتي كه آمده بود ضمن برقراري عدالت ، مشكلات معيشتي مردم را بر طرف سازد. لابد بياد داريد در عصر اصلاحات، رسانه هاي منتسب به تماميت خواهان چه بحث هاي بيهوده و بي مبنايي پيرامون اولويت توسعه سياسي و يا حل مشكلات اقتصادي براه انداخته بودند و مدام نظرسنجي هاي جعلي به خورد جامعه مي دادند بي آنكه به تشويش اذهان عمومي متهم شوند! برخي از اين نظرسنجي ها يا به تعبير صحيح تر نظر سازي ها حاكي از آن بود كه مثلا نود و اندي درصد از مردم مي گويند « اصلاح طلبان بايد مطالبه ي آزادي بيان ، بسط توسعه سياسي ، استقرار دمكراسي و احقاق حقوق بشر را رها كنند، نمي خواهيم اين چرت و پرت ها را! آقا به مردم نان، شغل و رفاه بدهيد!»
البته آن عوامفريبي ها بي تاثير هم نبود و عده اي از عوام تحت تاثير سوژه اي مغاير با واقعيت، از اصلاحات نااميد و رويگردان شدند. زيرا بوق هاي تبليغاتي ضداصلاح و تحول (اعم از راديو و تلويزيون دولتي، كيهان، رسالت، جمهوري اسلامي و دهها رسانه ي نوشتاري و اينترنتي ديگر) به جامعه القا كردند دمكراسي و تامين معيشت، توامان حاصل نمي شود بنابراين مردم ناچارند ميان «چرت و پرت هاي اصلاح طلبانه» يا «سير كردن شكم زن و بچه خود» يكي را انتخاب كنند!
تماميت خواهان رندانه تبليغ مي كردند اگر دولت(خاتمي) به دنبال استقرار دمكراسي برود از تامين معيشت مردم باز خواهد ماند. در آن «هياهوي غريب» صداي روشنفكران خيرخواه هم به گوش همه ي مردم نمي رسيد زيرا از همان كم شمار، رسانه هاي نوشتاري هم محروم شان كرده بودند. بنابراين تنويراذهان عمومي براي روشنفكران ، دگرانديشان و اصلاح طلبان راستين بسيار دشوار بود. آنان نتوانستند به روشني براي جامعه توضيح دهند كه اتفاقا توسعه اقتصادي و تامين شرافتمندانه معيشت مردم ذيل يك نظام سياسي آزاد و دمكرات حاصل خواهد شد.
از همين روست كه تمامي كشورهاي صاحب دمكراسي توسعه يافته اند و بلحاظ رفاه اقتصادي با كشورهاي استبداد زده حتا قابل مقايسه نيستند. مگر نه اينكه سوئد، كانادا، ژاپن، آمريكا و ده ها كشور ديگر از دمكراسي ، توسعه و رفاه اقتصادي، بطور توامان برخوردارند؟ كدام كارشناسي مي تواند بطور مستند و مستدل بگويد مشكلات گاه و بي گاه اقتصادي اين دسته از كشورها ناشي از وجود دمكراسي است؟ گذشته از اين ، مشكلات اقتصادي در ممالك توسعه يافته، با معضلات موجود در كشور ما حتا قابل قياس نيست زيرا اساسا سطح و استاندارد زندگي در اينجا و آنجا از زمين تا آسمان فاصله دارد. تورمي كه اخيرا بطورهمزمان دامن كشور ما و بسياري از كشورهاي غربي را گرفت مثال خوبي است. همين هفته گذشته بحران دامنگير كشورهاي توسعه يافته و دمكرات با درايت شان پس از ماهها حل و فصل شد در حالي كه ما هر روز بيش از پيش در كام بحران ناشي از تورم فرو مي رويم و همين روزهاست كه از مقام پنجم به مقام دوم پس از زيمبابوه نايل شويم البته از آخر!
عليرغم اينكه حاكميت تك پايه شده است و همه ي قوا در اختيار جناح اقتدارگراست، پول نفت هم كه از پارو چه عرض كنم از تير برق بالاتر مي رود باز اما هر سال دريغ از پارسال!
اگر در دوره ي خاتمي بسياراني با گذاشتن سه ميليون تومان در بانك مسكن و اخذ وام پس از يكسال، توانستند خانه اي هفت- هشت ميليون توماني در شهرستان ها و يا منزلي پانزده - بيست ميليون توماني در تهران بخرند اكنون با حداكثر وامي كه بانك مسكن مي دهد حتا قادر به اجاره ي همان خانه ها نيستند. اگر در آن دوره چهار تا سرمايه گذار، عليرغم كارشكني دست هاي پنهان و پيدا و «هر نه روز يك بحران آفريدن»، حاضر به سرمايه گذاري خصوصا در صنعت نفت و گاز كشور بودند اكنون حتا سرمايه هاي داخلي در حال گريزند. اگر در آن دوران قيمت ها سالانه افزايش مي يافت حالا بطور هفتگي شاهد افزايش نرخ ها هستيم .
اصلا قصد ندارم از عملكرد دولت خاتمي دفاع كنم اتفاقا به «سيدخندان» و عملكردش بسيار ايراد و انتقاد دارم. هدف از طرح اينگونه مسايل واداشتن تماميت خواهان معيشت گرا به پاسخگويي ست. آخر اين بود بهشت موعودي كه وعده اش را مي دادند، حال آنكه هم آزادي را به دار كشيدند، هم كمر مردم را زير بار مشكلات زندگي تا شده است.
زمستان گاز نداريم تابستان از بي برقي در عذابيم و دولت آخرزماني كه دست به «خبر خوش هسته اي» دادنش ملس است اصلا به روي خوش نمي آورد قرار بود نيروگاه بوشهر خردادماه امسال آنهم با تاخير بسيار افتتاح شود اما دو ماه از موعد مقرر گذشته است نه نيروگاه افتتاح شد و نه از برق هسته اي خبري است. انگار نه انگار دستيابي به صنعت هسته اي يعني توليد برق در نيروگاه بوشهر، اما دولت سال هاست كه اصل را رها كرده بر سر فرع (غني سازي) با عالم و آدم درگيراست. اگر دولت تواني كه صرف غني سازي اورانيوم كرده است را مصروف تكميل نيروگاه بوشهر مي كرد امروز نه تنها از كمبود برق خبري نبود شايد صادر كننده برق هم مي شديم. روس ها طبق معمول باز هم خلف وعده كرده اند كسي هم نيست جواب دهد از اين ستون به آن ستون پريدن و تعويق هاي مداوم افتتاح نيروگاه اتمي بوشهر تا كي؟ شايدم حق دارند پاسخي ندهند زيرا كسي از ايشان نمي پرسد خب چرا بپرسد سري كه درد نمي كند را پارچه نمي بندند!
اگر نيروگاه مان شروع بكار كرده بود تازه آنروز مي توانستيم ادعا كنيم از تكنولوژي هسته اي برخورداريم. روزي كه مردم نتيجه اينهمه هياهوي هسته اي، را در زندگي روزمره شان مي ديدند نه اينكه عليرغم پرداخت هزينه هاي سياسي-اقتصادي و تحت فشار قرار گرفتن هاي بسيار و كمرشكن ناشي از هياهوي اتمي، باز در اوج تابستان از بي برقي در عذاب هستند. صنعت خوروسازي يعني توليد خورو ونه توليد بنزين ،هسته اي شدن هم يعني داشتن نيروگاه اتمي جهت توليد انرژي و نه غني سازي غير صنعتي اورانيوم با نيروگاهي كه آغاز بكارش مدام امروز و فردا مي شود نيروگاهي كه قرار بود با هفتصدميليون دلار در عرض سه سال ساخته شود اما اكنون با صرف دهها ميليارد دلار پس از بيش سه دهه هنوز آماده بهرده برداري نيست تازه اخيرا نويد بهره برداري در پايان امسال را داده اند.
تابستان جاري هم به تلخي زمستاني كه گذشت مي گذرد و پاييز نم نمك از راه مي رسد. چندماه ديگر تاثيرات مخرب تحريم هاي بين المللي در همه شوون زندگي مردم قابل رويت خواهد بود گراني بيش از پيش نفس مردم را به شماره مي اندازد از طرفي كسي نمي داند شانس موفقيت دولت آخرزماني نهم در نقدي كردن يارانه ها چقدر است اغلب كارشناسان بخاطر ناكارآمدي نظام بوركراتيك كشور و همچنين ابهامات خود طرح به اجراي موفقيت آميزش بدبين اند. در يك كلام در تونل تاريكي هستيم كه نه آخري دارد و نه كورسويي پيش رويمان نويدي از اميد مي دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان