

بايد خنديد هق هق، بلكه نمرد از دق، از اينهمه كمدي تراژديك، وزير كشور اخلاق مدارترين حكومت جهان مدرك تحصيلي اش جعلي بوده است!كسي كه امروز بر جايگاه مهمترين دستگاه دولتي نشسته و سي استاندار ، صدها فرماندار و بخشدار مطيع اوامر اويند، همو كه رييس شوراي امنيت كشور است دروغ گفت به همين سادگي!«آقا» با مدرك فوق ديپلم، مدعي داشتن دكترا بود و البته كاش به ادعايي بي پايه جهت پز دركردن نزد در و همسايه بسنده مي كرد. ايشان سال ها با همين مدرك جعلي و بر اساس رتبه اي كه بر پايه ي دكتراي قلابي ايشان تعيين شد از صداوسيما،وزارت كار و جاهاي ديگرحقوق كلان گرفت.آيا مسولان جمهوري اسلامي كه آمدند ياد علي و طريقت حكومتش را در اذهان زنده كنند اين شخص را چنان مي چزانند تا گوشت تن اش آب شود؟ گوشت ، چربي و خوني كه با پول هاي باطلي كه بر پايه مدركي بي پايه از بيت المال اين ملت محنت زده ساخته شده است؟ يا اينكه آنقدر تخلف از انواع مختلفه اش در اين ملك زياد شده است كه اين ماجرا هم مشمول گذر زمان شده و جناب كردان از اين مهلكه به سلامت جان بدر خواهد برد؟بر اساس تجارب پيشين و آنچه بر ديگران رفته است بر اين گمانم حاج علي كردان را از هم اكنون بايد گذار كرده ي ظفرمند از اين مهلكه بحساب آورد حتا در پيشاني او مقامات بالاتر هم مي بينم باور بفرماييد! رفيقدوست ها را كه از ياد نبرده ايم. تازگي ها هم مد شده وقتي صاحب منصبي مفسده ، خبط و خطايي مرتكب مي شود بجاي برخورد با متخلف، افشاكننده گان را بازداشت و بازخواست مي كنند آندفعه «پاليزدار»، اينبار هم «سايت الف» ياللعجب!اينكه مي گويم بخت بلند علي كردان بلندتر مي شود شوخي نمي كنم زيرا در دوره ي معاونت وي در سازمان صداوسيما، سخن از رقمي بالغ بر 370 ميليارد تومان به ميان آمده بود البته آنرا روزنامه نگاران،وب نويسان و رقباي سياسي نگفته بودند تحقيق و تفخصي توسط نهادهاي قانوني صورت گرفت كه خبر از تخلفات گسترده اي مي داد. اما آن ماجرا نه تنها بر سرنوشت حاج علي كردان تاثير سويي نگذاشت كه از صداوسيما به وزارت كار كوچيد.چرا راه دور برويم مگر سردار نظري پس از تاديبي موقتي، براي التيام زخم هاي عميق و چركين ناشي از فاجعه ي 18 تيرماه 78، خيلي زود از دام نجست و وكيل ملت نشد؟مگر همين جناب دكتر مددي كه حرمت محل كار را نگه نداشت و بنا به گفته طرفدارانش گيرم با محرم خود، مرتكب حرام نشد چرا مي گويم حرام اگر طرف مقابل محرم بود؟ عرض مي كنم چون بگفته ي اخلاق مداران مدعي، «كار عبادت است» بنابراين محل كار، آنهم كار در فضاي تعليم و تعلم تقدس دارد لذا جا قحط نيست كه مديري حتا با همسر شرعي اش در چنين محلي آن كند كه جايي و گاهي ديگر مي طلبد. لابد خبر ارتقاي جناب مددي از معاونت به مديركلي را هم شنيده و يا خوانده ايد.نمي دانم چرا هر مثالي كه بر مي شمارم يكي ديگر بر افكار آوار مي شود. سردار زارعي و ماجرايش را هم نمي توانم ناديده انگارم همان مسوول پاسداري از اخلاق اجتماعي! فرمانده ي نظم و انتظامات، كسي كه مامورانش كمترين آوانسي به جوانان بزعم خود متخلف نمي دادند . او دير پته اش بر آب ريخته شد زيرا اگر زودتر ماجرايش لو رفته، پس از چندي آب ها از آسياب مي افتاد چه بسا او هم، اكنون در مجلس هشتم «وكيل المله» بود و به احتمال زياد عضو كميسيون آموزش مي شد شايد هم رييس كميسيون!هر چه مي خواهم از خير رديف كردن مثال ها در گذرم اما هجوم بي امان خاطرات تلخ مجال نمي دهد. سحرگاه تالقان، مردي محترم، به عضو بلند پايه ي موتلفه انذار مي دهد از شكار درگذرد كه نه فصل شكار كبك است و نه در آن ساعت و هنگام اعصاب ساكنين طاقت شنيدن آتشباري تفنگ دولول ايشان را دارد. پاسخ مرد شريف تالقاني گلوله هاي جسته از تفنگ جلال الدين فارسي بود. قتلي كه بسياري از حقوقدانان در عمدي بودنش ترديد نداشتند نيمه عمد قلمداد شد . حاج جلال كانديداي اختصاصي اوليه حزب جمهوري اسلامي در نخستين انتخابات رياست جمهوري از اعدام جست و اكنون هم راست راست راه مي رود و بي سر و صدا لابد ميداندار جلسات غير علني حزب متبوع اش موتلفه اسلامي است.سعيد عسگر نامي هم كه حجاريان را زنده كش كرد درس خواند و باليد و بارها در هنگامي كه بايد در حبس مي بود در هيبت خبرنگاران گزارشگري مي كرد! چه بسا سينه او هم ميزبان مدال هاي افتخار فراواني شود در آتيه اي نه چندان دور،انگار در اين ملك اهورايي فقط باركج است كه به منزلگاه مقصود مي رسد!معتقدم پاليزدار و سايت الف صادقانه افشاگري نكردند و احتمالا اغراض سياسي پشت افشاگري هاي شان بود. اما ما را چكار به نيت قلبي فاش گويان، دستگاه قضايي با مدرك و سند،عناصر معنوي و مادي جرم سر و كار دارد. اما باز متخلف رها شده در كوچه و بازار مي پلكد و از پستي به منصبي ديگر ارتقا يافته، با صعود از پله هاي ترقي هر روز مترقي تر شده در عوض آنكه فاش گفته ناگفتني ها را بازداشت و بازخواست مي شود. انگار باز اما « سنگ ها را بسته اند و سگ ها رهايند.»*نمي دانم زين پس ممتحنين با چه رويي مچ دانشجويان كف نويس متقلب را سر جلسه امتحانات گرفته محروم شان خواهند كرد. آيا دانشجو حق ندارد بپا خواسته فريادزنان بگويد : وزير ارشد دولت اخلاق گراي آخر زماني معجزه هزار سوم، كف نويسي كه چه عرض كنم، مدرك نوشت از براي خويش؟! *در اينجا مقصود از سنگ نه خود افشاگر كه عمل افشاگري، و مراد از سگ نه شخص متخلف بلكه عمل خلاف اش بوده است هرچند در مثال مناقشه نيست.
بيانيه دانشگاه آكسفورد درباره جعلي بودن مدرك دكتراي علي كردان
Statement: Mr Ali Kordan
15 Aug 08
The University of Oxford has no record of Mr Ali Kordan receiving an honorary doctorate or any other degree from the University.
The document that has been made public is not a genuine University of Oxford degree certificate.
The names of the professors at the bottom of the document are people who have all at some stage held posts at the University of Oxford. However, none of them has worked in the field of Law, and none of them would have been a signatory of any University of Oxford degree certificate.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان