جناب كروبي درخواست «خويش»، از خود را نپذيريد!
درخواست «حزب اعتماد ملي» از مهدي كروبي براي كانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري دوره ي دهم تشريفاتي ، و به يك شوخي شبيه است. امكان ندارد اين حزب (كه نه جرياني فكري- سياسي بلكه به خويش شيخ شبيه است) بدون هماهنگي و به تعبير صحيح تر دستور شخص شيخ، چنين دعوتي از وي بعمل آورد. اين درخواست را بايد فرستادن گل توسط كروبي براي خودش فرض كرد! از مدت ها قبل معلوم بود كروبي ، آنهم در پيرانه سر هنوز، سوداي صدارت ازسر بدر نكرده است. اين همان شعله ي عشق است كه علي الظاهر تا ارضا نشود عاشق سرگشته و واله، آرام نخواهد گرفت. عشق را جلوه هاي گوناگوني است، عشقي هم كه به جان اين پيرمرد افتاده، روياي نشستن بر كرسي صدارت حتا يك روز مانده به پايان عمراست. عشقي كه مي رود «شيخ صنعان» سياستش كرده و از شيخوخيت اصلاحات هيچ برايش نگذارد. كروبي تنها كانديداي احتمالي منتسب به اصلاح طلبان بود كه آمدن و نيامدن «سيدخندان» را در تصميم اش جهت كانديداتوري بي تاثير شمرد. اما تصميم ديروز حزب اعتمادملي نشان داد اتفاقن كروبي از حضور همزمان با خاتمي در انتخابات رياست جمهوري بشدت واهمه داشت زيرا نيك مي دانست توسط سياسيون، همچنين جامعه به هيچ انگاشته شده و حتا نمي تواند ده درصد آراي دوره ي قبل اش را باز بدست آورد. آرايي كه بسياري از كارشناسان و تحليل گران امور سياسي معتقدند محصول شعار پوپوليستي «هر ايراني پنجاه هزار تومان» بوده است. كروبي و خويشان سياسي اش مي دانند خاتمي چند مردحلاج است و تا چه حد از منازعات سياسي ترس و وحشت دارد. لذا وقتي رهبر جمهوري اسلامي در نشست با هيات دولت، از دولتمردان خواست خود را براي «پنجسال و نه يكسال» كار آماده، و در اين جهت برنامه ريزي كنند. با توجه به خلقيات شناخته شده ي خاتمي گمان مي رود اين اصلاح طلب سنتي محافظه كار معناي سخنان مقام رهبري را دريافته و بي رضايت و اذن عالي ترين مقام حكومتي پا در ميدان انتخابات نگذارد. لذا دقيقن يكروز بعد از سخنان آيت اله خامنه اي، كروبي درخواستش از خويش براي كانديداتوري را مطرح كرد. او با شناختي كه از سيد محمد خاتمي دارد مي داند بعد از اين موضع گيري روشن آقاي خامنه اي در حمايت از دولت نهم، احتمال آمدن وي به صحنه ي انتخابات نزديك به صفر است. كروبي (بقول خود و رفقايش «شيخ اصلاحات»)، بخوبي آگاه است واكنش حكومت نسبت به كانديداتوري خاتمي، ميرحسين موسوي و نوري نسبت به كانديداتوري وي از جنس ديگري است. كمااينكه وقتي احتمال كانديداتوري خاتمي مطرح شد شاهد سراسيمه گي جريان اقتدارگرا بوديم حتا تماميت خواهاني همچون حسين شريعتمداري تلويحن خواستار برخورد با خاتمي بخاطر جرايم اش؟! شدند و اينجا و آنجا احتمال رد صلاحيت «سيدخندان» را بر سر زبان ها انداختند تا هر چه بيشتر بر ترديدهاي سيد محافظه كار، در ورود به عرصه ي انتخابات بيفزايند. گذشته از اين، وقتي بخشي از آزاديخواهان و اصلاح طلبان تحول خواه كانديداتوري عبدالله نوري را مطرح كردند چنان شوكي بر پيكره ي تماميت خواهان وارد شد كه هنوز زبان شان در بند است و بخاطر لكنت ناشي از شوك اين خبر، حتا قادر نيستند خط و نشان كشيدن ها و تهديدات شان را به زبان آورند. هر چند خوب مي دانند جنس فلز نوري و خاتمي بطور ماهوي متفاوت است اگر خاتمي از تهديد، منازعه و بطور كلي دردسر گريزان است در عوض نوري درگذشته ثابت كرده براي منافع ملت ايران باكي ازچنين مخاطراتي ندارد. آري برخورد و واكنش حكومت با كانديداتوري كروبي متفاوت است در ساعات اخير هم ديديم بسياري از رسانه هاي وابسته به تماميت خواهان نه او را به ردصلاحيت شدن تهديد كردند و نه سنگي پيش پايش انداختند حتا چراغ سبز هم نشان دادند. بي شك آن پيغام هايي كه هر دوره از بالا به ميرحسين موسوي جهت امتناع از كانديداتوري مي رسيد و احتمال داشته و دارد به خاتمي هم برسد تا فكر صدارت دگرباره، از سربدركند بي شك به كروبي ابلاغ نخواهد شد. بعيد نيست حتا دعاي خيري بدرقه ي راهش كنند! عجيب است كه كروبي و اطرافيانش برخورد متفاوت حكومت با كانديداتوري وي نسبت به ديگر كانديداهاي اصلاح طلب را به حساب مشي «ارزشي و ميانه روي» سياسي اش مي گذارند. در صورتي كه از برخي جهات خاتمي در قياس با كروبي شايد بمراتب محافظه كارتر باشد. كروبي بخاطر برخي از ويژگي هاي شخصيتي اش گاه پا از دايره ي راديكاليزم هم فراتر مي گذارد، براي نمونه وي كه زود تحت تاثير حرف هاي اطرافيان قرار گرفته برافروخته مي شود ، در حال برافروخته گي طي سال هاي اخير، بعضن حرف هايي زده و مبادرت به اقداماتي كرده كه اگر ديگري جاي وي بود لااقل عاقبتي چون عبدالله نوري مي يافت و پنج سالي را بايد گوشه زندان مي گذراند. براي مثال نامه ي سرگشاده ي وي خطاب به آقاي خامنه اي، و متهم كردن سپاه، بسيج و همچنين فرزند ايشان به مداخله ي نامشروع در انتخابات رياست جمهوري، از آن سنخ كارهايي است كه امثال خاتمي و حتا هاشمي انجامش را بخواب هم نتوانند ديد. نامه ي وي به رهبر نظام بلحاظ استفاده از واژه گان، بمراتب از نامه هاي آقاي منتظري به بنيانگذار جمهوري اسلامي تندتر بوده است همان نامه هايي كه در نهايت كناره گيري قايم مقام رهبري را در پي داشت. بنابراين خوشرويي حكومت و حتا استقبال از كانديداتوري حاج مهدي كروبي را بايد در علتي ديگر جستجو كرد. علتي كه گمان نمي كنم چندان دور از ذهن و يا معمايي غير قابل حل باشد بطوريكه آنهمه اشخاص نشسته در شوراي مركزي حزب اعتمادملي، با دارا بودن سوابق برگزاري انتخابات و يا نمايندگي مجلس، از وقوف بدان و يا حل كردنش عاجز باشند. اما بنظر مي رسد چون اطرافيان و خويشان «شيخ» بهتر از هر كسي مي دانند وي گوش شنوايي براي شنيدن حرف حساب خلاف ميل اش ندارد لذا خود را از اين مسووليت يعني در ميان نهادن واقعيت با وي، معاف ساخته و حاضر به انجامش نيستند مسووليتي كه با چند جمله به انجام خواهد رسيد. كافي ست كساني همچون گرامي مقدم، اكبرزاده، حضرتي، زماني، جوادي حصار، حقشناس، سلطاني فر يا يكي ديگر از پيرامونيان شيخ در چشمان وي خيره شده شفاف بگويد : حاجي اگر همچون موسوي براي شما از بالا پيام منع كانديداتوري نمي رسد، اگر مانند خاتمي براي وادار كردن تان به عدم كانديداتوري تهديدي نمي شويد و يا چون نوري تماميت خواهان از احتمال كانديداتوري ات شوكه نشدند و حتا با لبخند از چنين خبري استقبال كردند براي اينست كه همه ي آنها شانس راي آوردن دارند شانسي كه تو فاقدش هستي تو با كانديداتوري ات فقط به حاكميت كمك مي كني راه ورود بقيه دگرانديشان را مسدود كند و براي كارش توجيه هم داشته باشد مبني بر اينكه بالاخره جريان اصلاح طلبي هم كانديداي اختصاصي نامداري در اندازه ي «شيخ اصلاحات» داشت و اگر راي نياورد براي اين بود كه مردم واله و شيداي اصولگرايان ، دسته گل عزيز كرده ي بي جهت آراداني و عملكرد مشعشع اش هستند در واقع كانديداتوري جنابعالي به اين بازي پر اما و اگر، كه مي تواند سلامت انتخابات را با ابهام مواجه سازد تا حدي مشروعيت مي بخشد از همين روست با تو اينگونه و با ديگران آنگونه رفتار مي كنند. هواداران كروبي در محافل و مجالس غيررسمي از اينكه او با جرات و جسارتش بسيار بيشتر از خاتمي توانايي پيشبرد اصلاحات را دارد سخن مي گويند. من با اين بخش يعني اينكه كروبي واجد صفت شهامت آنهم نسبت به خاتمي است كاملن موافقم. اما مشكل اينجاست كه كروبي همان چهره سياسي مورد علاقه و توجه ي برنامه 30/20 تلويزيون دولتي كه خون اصلاح طلبان را بجاي آب مي نوشند است ، او كسي است كه بارها سخنان تفرقه افكنانه اش در واپسگراترين رسانه ي كشور يعني كيهان تيتر يك شده است و الخ. بنابراين چنين شخصي تا چه پايه به مرام و مسلك اصلاح طلبي اعتقاد دارد تا آن امتياز شخصيتي اش يعني شجاعت در تحقق و پيشبرد اصلاحات بكار آيد. مگر همين آقاي كروي نبود كه «حكم حكومتي» را وارد ادبيات سياسي كشور كرد؟ واژه اي كه معلوم نيست از كجاي ذهن او و شايد ديگراني در پشت صحنه برون تراويد . جالب است در هيچ جاي قانون اساسي حتا اشاره اي به «حكم حكومتي» نشده است. آنچه درباره كروبي و طيف هاي همسو با وي و حتا شخص خاتمي باعث نگراني است و بدان دليل هم، تحول خواهان از اينكه دست در دست اينان بگذارند ابا دارند اينست كه اين شخصيت ها كم كاري، عدم تحقق وعده ها، مقهور مراجع قدرت شدن در حالي كه در سال هاي 78 و 79 در اوج قدرت و برخوردار از پايگاه مردمي بودند، همچنين آلوده دامان بودن بعضي از آنان و يا اطرافيان شان به امور اقتصادي كه قطعن در اتخاذ مشي محافظه كارانه و مماشات شان با قدرت بي تاثير نيست و مسايلي از اين دست را علت اصلي و اساسي شكست اصلاحات نمي دانند بلكه «تندروي» بخشي از اصلاح طلبان، كه همه ي حرف شان اين بوده و هست مردم بخاطر شعارهاي آزاديخواهانه و حل اساسي مشكلات اقتصادي، فرهنگي و بدست آوردن آزادي هاي اجتماعي به اصلاحات روي خوش نشان دادند. لذا مماشات، محافظه كاري و زدوبندهاي پشت پرده خلاف عهدي است كه با ملت بسته ايم بايد روي اصول اساسي اصلاح طلبي به پشتوانه آراي ملت ايستادگي كرد كاري كه اصلاح طلبان سنتي با در اختيار داشتن دولت، مجلس و شوراهاي بسياري از شهرها و روستا ها انجام نداند و اين بود علت رويگرداني مردم از اصلاح طلبان و شكست جنبشي كه مي توانست مسير تاريخ را دگرگون كند! با عنايت به آنچه گفته شد پيداست تحول خواهان و طيف اصلاح طلبان سنتي را دره اي عميق از يكديگر جدا كرده است. در واقع هر يك به زبان مخصوص به خود حرف مي زنند. اصلاح طلبان تحول خواه شيفته ي دمكراسي اند و براي رسيدن بدان سر از پا نمي شناسند اما اصلاح طلبان سنتي درگير انواع ملاحظات از جمله همان ملاحظات خانوادگي درباره ي فعاليت هاي اقتصادي شان هستند و واهمه از اينكه مبادا با اشاره مراجع قدرت، كيهان پته شان را روي آب بريزد . طبيعي است وقتي دو نفر به دو زبان ناشناخته با يكديگر سخن مي گويند روزها ، ماه ها و حتا سال ها ديالوگ شان نتيجه اي در پي نخواهد داشت. ايكاش آقاي كروبي اين يك نوشتار نگارنده را مي ديد و براي ترجمه به برخي از اطرافيانش كه بنا به دلايلي با زبان امثال من آشنا هستند مي داد. آقاي كروبي درخواست حزب تان يا به تعبيري درخواست خويش از خود براي كانديداتوري را نپذيريد. چون نه راي مي آوريد و نه در صورت راي آوردن قادريد گره از كار فروبسته اين مردمان ديار اهورايي بگشاييد. بنابراين حال كه باري از دوش اين ملت بر نمي داريد خود بار گران بر پشت خميده ي اين مردمان محنت زده و گرفتار نشويد و در اين جاده ي تنگ و باريك پيش روي اصلاح طلبان راهبندان نسازيد. اجازه دهيد آنان كه چيزي در چنته دارند اما امثال شماها سال هاي سال با رانت هاي مختلف، نام پر آوازه ، سن و سابقه هايتان همواره تحت شعاع يشان قرار داديد اينبار بگذاريد به ميدان بيايد و حرف اكثريت خاموش بغض در گلو محبوس شده را فرياد زنند شايد هم معجزه اي شد و خورشيد از مغرب ظهور كرد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با سپاس از ابراز دیدگاه تان