مدرك صيغه شده اي كه طلاق داده شد!

ديرسالي ست در اين ملك جعل مدرك ، انكار سخن و قلب حقيقت رواج دارد. در گذشته ها علاج واقعه، قبل از وقوع مي كردند. و براي آنكه قلبي در حقيقتي، انقلابي در اذهان مردمان به پا نكند، از اساس صورت مساله، با جلوگيري از برملا شدنش پاك مي شد. در بعضي موارد هم خبر و، توجيه و تفسيرش را همزمان به خورد ملت از همه جا بي خبر مي دادند. يك نمونه را جهت روشن تر شدن ذهن خواننده گان هوشمند بعرض مي رسانم تا سياق حاكميت در سال هاي دور را بياد آوريد.
رونالد ريگن رييس جمهور آمريكا هياتي را به ايران مي فرستد تا مسايل و مشكلات فيمابين دو كشور حل و فصل شده، آمريكا با فروش اسلحه از ايران در برابر عراق تحت الحمايه ي شوروي سابق و برخي از دولت هاي غربي حمايت كند و بسياري از همكاري هاي ديگر، اما روح قاطبه ي ملت ايران تا نزديك به پانزده سال بعد، از اين ماجرا و حقيقت امر بي خبر ماند.
طيفي از حاكميت وقت (كه گفته مي شود به دفتر آيت الله منتظري وابسته بودند)، بي ملاحظه و بدون در نظر گرفتن منافع ملي كه بحق در پيشبرد آن مذاكرات نهفته بود براي آچمز كردن رقيب، عزم اش را جهت افشاگري در اين پيرامون جزم مي كند. طيف ديگر حاكميت كه بعدها انتقامش را از آن رقيب بي ملاحظه گرفت پيش دستي كرده، يكي از سران اين طيف يعني هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه تهران داستاني گنگ درباره ي «آمدن غير قانوني مك فارلين به ايران، ملاقات مامور گمرك با آنان و سپس اخراج شان» بخورد خلق الله داد.
در آن زمان بخاطر مشروعيت و مقبوليت بمراتب فراگيرتر حاكميت نزد مردم نسبت به اكنون، و همچنين اعتمادي كه قاطبه ي ملت به مسوولان داشتند كمتر كسي به موضوع شك كرد و يا از خود پرسيد رييس جمهور ابرقدرتي چون آمريكا، چگونه بدون هماهنگي و برنامه ريزي قبلي مشاور امنيت ملي اش را به ايران اعزام كرده است و...!
همانطور كه گفته شد بخاطر فقدان آزادي بيان و قحطي رسانه هاي آزاد، ملت ايران يا لاقل اغلب شان، قصه ي عاري از حقيقت هاشمي را باور كردند. تا بالاخره سال ها بعد معلوم شد كه اصل ماجرا چه بوده است، و نه مامور گمرك كه عالي ترين سران كشور با هيات آمريكايي ملاقات و مذاكره كردند و الاآخر، كه البته چون موضوع بحث ما نيست از آن مي گذرم.
در سال هاي اخير اما، ديگر نمي توان خورشيد حقيقت را براي مدتي طولاني، پشت ابر مخفي كاري پنهان كرد زيرا عصر، عصر ارتباطات است . اكنون در دوره اي بسر مي بريم كه اغلب خانواده هاي ايراني بجاي دو شبكه تلويزيوني مانند سال هاي دهه ي شصت شمسي ، به هزاران رسانه ي صوتي، تصويري و اينترنتي خارج از كنترل دولت دسترسي دارند. بنابراين ديگر حاكميت نمي تواند به سياق گذشته عمل كند.
اما اين بدان معنا هم نيست كه در عصر شفافيت، و در دوراني كه دولتمردان نه فقط در اين ملك اهورايي بلكه در سراسر جهان در اتاقك هاي شيشه اي پيش روي انظارعمومي ملت ها نشسته اند بنابراين هيچ دولتمرد، سياستمدار و يا مسوولي پا از گليم عرف و قانون فراتر نگذاشته، و نيندازد سنگي به چاه، تا هزار عاقل براي رفع و رجوع اش دچار دردسر نشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان