




بالاخره دولت آخر الزماني نهم در گيلان، يك مدير كارآمد حتا غير سياسي را هم تاب نياورد و وي را عليرغم حضور پر رنگش در حل و فصل مشكلات استان گيلان از گردونه ي مديريتي حذف كرد البته وي در جايگاه فعلي اش عملن ارتقا يافته است. در واقع اين گيلان است كه بخاطر جايگزيني يك كم تجربه با مديري كاركشته ضرر خواهد كرد.
من اين چند سطر را كاملا حساب شده مي نويسم. بنابراين عوامل استانداري انديشه ي شكايت و حكايت از سر خود بيرون كنند. بالاخره يك زماني استانداريچي بودم و از زير و بم امور خبر دارم. اگر تازه واردان به اين سازمان نمي دانند يا باور ندارند، مي توانند از شخص استاندار «ارزشي واصولگرا»ي شان؟! حاج آقا قهرماني بپرسند چه خاطرات و دانسته هايي در سينه حبس داريم. اما چون وفاداري و شرافت سياسي (برعكس بسياري از رقبا) براي مان معنا و مفهوم دارد فقط يك نكته را سر بسته عرض مي كنم تا حساب كار، دست حساب گران بيايد.
در فاصله ي بين مرحله ي اول و دوم انتخابات رياست جمهوري دوره ي نهم ، چند بار خدمت يكي از مديران وقت منطقه آزاد انزلي رسيديم، گفتم رسيديم چون آقايان دانشمندي رييس وقت خانه جوان و تحويلداري مديرهفته نامه پگاه هم بودند چه تلاشي مي كرد بنده خدا، تا در صورت پيروزي «سردار سازندگي»، والي گيلان شود. او در عين رايزني با ما، با افرادي از خطوط سياسي معارض ما هم لابي مي كرد! لذا يكبار گفته بود مواظب باشيد كسي نبيندتان، چون نمي خواست ريسك كند حوادث بعدي نشان داد حق داشت بالاخره زبلي است براي خود!
جزييات مذاكرات فوق را الان نمي گويم چون بر عكس بعضي ها، كه همه مرزهاي رفاقت، وفاداري و مردمداري را براي دمي در قدرت ماندن درمي نوردند، نيستم. گذشته از اين، اگر همه ي دانسته هاي محبوس در سينه را آزاد كنيم ديگر چيزي باقي نمي ماند تا اين حضرات از واهمه ي افشاي شان دست به ريسك هاي سرنگون كننده نزنند حفظ برخي از آگاهي ها نزدمان، باعث خواهد شد لااقل اينان حساب شده تر عمل كنند.
اتفاقا جالب است و براي اينكه مدير آنروز در منطقه آزاد و مدير ارشد امروز بداند، اينرا عرض مي كنم. چندي قبل مهندس علي دانشمندي رييس بنده در خانه جوان استانداري(همان سازمانی که از سر بي لياقتي كساني كه از پس ما آمدند بباد رفت و از خاكسترش هم هيچ نماند خانه جوان چون «هدیه خاتمی به جوانان گیلان» بود البته باید منهدم می شد زيرا تغییر مدیریتي و حتا اخراج پرسنل عادی هم از کینه ی برخی نسبت به آن سازمان نوپای در حال تاسیس نکاست بگذریم...) از فراسوي آب ها ايميلي برايم فرستاد و خواست، حال كه دولت و مديريت دولتي را پيگيرانه و بي اغماض نقد مي كنم از شخص «مهندس قهرماني»، خاطرات ، دانسته ها ، ناگفته ها و حتا نقد عملكرد مديريت ضعيف وي درگذرم .
در پاسخ به علي گفتم تا وقتي كه فقط مرزهاي دوستي و وفاداري درنورديده شود سمعا و طاعتا! كاري به كار ايشان ندارم. اما در صورت اتخاذ تصميمات، و اجراي اعمالي كه باعث وارد آمدن زيان به اين ديار اهورايي شود من همان خواهم شد كه در مقابل سلف وي يك دم سكوت نكردم و همانگونه كه به رييس دفتر آن «آقا» هم هشدار داده بودم تا وقتي كه استاندار سابق استانداري مي كرد ما هم بازي بچرخ تا بچرخيم را با وي ادامه داديم نه قيافه عبوس، نه قبه هاي روي شانه و نه انگ و ننگ زدن ها، كه رسم اين زمانه ي سياه است مرا از نقد مديريت آن دوره باز نداشت. «علي» هم استدلال مرا پذيرفت ، من هم قبول كردم شنيده ها را فعلا نشنيده، ديده ها را علي الحساب ناديده بگيرم، تاكنون نيز بر همان سياق عمل كردم. اگر خود و عوامل شان سري به «شيرخفته» بزنند كه حتما مي زنند با نگاهي به نوشته هايم در مي يابند با خيلي بالاتر و گردن كلفت تر از چهار مدير محلي كه حناي شان بي رنگ و دست شان نزدمان روست درافتاده ايم و تاكنون باكي مان ز سر بريده نبوده است لذا واهمه از چهارتا مسوول محلي، مثال همان شوخي ست كه بجاي خنده، نيشخندآور است.
لذا فضاي سرد و ساكت موجود استان گيلان و عدم موضع گيري درباره ي عملكرد ضعيف مديران دولتي در اغلب سطوح و رده ها، و همچنين مشكلات فراوان مردم را ،جاهلانه بحساب اقتدار خود و يا ترس و واهمه ي منتقدان و مخالفان شان نگذارند هرچند معتقدم احزاب اصلاح طلب و روزنامه نگاران اين استان با كم كاري هاي شان در حق زادگاه خود جفاي بزرگي مرتكب شدند.
و اما نگارنده، اگر بعنوان يك فعال سياسي، روزنامه نگار و وبلاگ نويس كه موظف ام درباره ي جامعه و همه ي فعل و انفعالاتش بدانم، تجزيه و تحليل كنم و در اختيار مخاطبانم قرار دهم، از زادگاه سبزم غافل شدم علت اصلي اش سرگرم رويدادهاي ملي شدن بوده است، و علت دست بگريبان مديريت ارشد استان نبردن هم، چنانچه اشاره كردم توصيه ي دوستي از فراسوي آب ها، سبب اش ساز شد.
درباره ي مهندس عليزاده مي گفتم مرد سختكوشي كه بارها او را پاي پياده در كوي و برزن مي ديدم بي تشريفات و خدم و حشم، مردي كه در بحران برف 83 روز از شب نشناخت و با تلاش هاي امثال او، احمدحسيني، محمدزالفي و ديگر مديران مجرب بود كه بحران فوق مهار شد. اصلا چرا راه دور برويم در ماجراي همين برف سال گذشته، اگر كار به جاهاي باريك تر نكشيد مگر علتي غير از حضور مديري سختكوش و با تجربه در ستاد استانداري داشت؟ مديران ارشد مي توانند به وجدان خود رجوع كنند همان كساني كه عليزاده را در ابتداي آمدن شان، به اصرار نگه داشتند درصورتي كه موقعيتي مديريتي در استان خراسان رضوي برايش مهيا بود. اما وي نه براي خواهش و يا فرمايش فلان مدير، بلكه بخاطر عشق به زادگاهش ماند. هر چند نيك مي دانست كارها كه به روال افتد ديگر كاري با او نخواهند داشت براي او در هر موقعيتي كه هست آرزوي موفقيت مي كنم، اهل سياست نيست كه البته اين نه حُسن بلكه ضعف وي محسوب مي شود اما همه هم قرار نيست سوار بر قطار خالي سياست باشند . عليزاده بسيار تلاش گر و كوشاست مگر از مديري عمراني، غير از اين انتظار مي رود؟ مطمئنم در اصفهان منشا اثر شده و نزد هم ميهنان مان در آن ديار آبروداري خواهد كرد.
و اما بايد به اشتباه محاسبه ي برخي، درباره زمان مرخص كردن معاون عمراني اشاره كنم زيرا اتفاقا امور هنوز به روال نيفتاده است. دولت نهم از بدو روي كار آمدنش، در گيلان ما، حتا نسبت به استان هاي همجوار ضعيف ترين عملكرد را داشته از همين روست در رسانه دولتي هم چراغش خاموش مي شود!
ذكر يك مورد درباره ي سومديريت، مديريت ارشد استان، به روشن شدن اذهان كمك خواهد كرد . آنهم وضعيت شهرداري مركز استان است. به خدا وقتي مسافران و توريست ها به اين شهر مي آيند به عنوان يك رشتي عاشق رشت، خجالت مي كشم. زيرا «شهرمن رشت» فاقد هرگونه ويژگي و چشم انداز توريست پسند است. رشت شهري ست به حال خود رها شده ، شهري با خيابان هايي چون جگر زليخا پاره پاره و پر از چاله هاي عميق و نيمه عميق، شهري كه سلايق شخصي و نه برنامه ريزي بر آن حاكم است، شهري كه پس از عزل و نصب مكرر شهرداران قانوني و شبه قانوني اش و همچنين دخالت هاي افراد غير مسوول در امور خارج از حيطه ي وظايف شان، بالاخره شخصي بازنشسته كه بنا به گفته خود عضو دهم شوراست! با توصيه ي استاندار(بنا به گفته اعضاي شورا) به شهرداري اش منصوب مي شود. جالب است آنكه به توصيه كننده توصيه كرد از وزراي دولت خاتمي است و ماجراي همين توصيه هم از جمله همان دانسته هاي محبوس در سينه است.
ماه ها پس از روي كار آمدن فريدوني تنها چيز قابل توجهي كه درباره ي عملكرد وي شنيده ام سفرش به دبي بود! سفري كه نتيجه آن نرده گذاري و سپس نرده برداري بي حاصل در اصلي ترين معابر شهر و هدر دادن بيت المال بوده است. حال چون اين گزينه نه آنچنان كه مي بايد از آب درآمد و نتوانست انتظارات را برآورده سازد استاندار خود را به كل كنار كشيده ، به هيچ روي هم حاضر نيست پاسخگوي عملكرد گزينه تعرفه شده خود باشد وقتي هم گريبان شورا گرفته مي شود كه اين چه احوالي ست براي رشت ساخته ايد؟ در پاسخ يا از اساس مشكلات را انكار مي كنند يا نهان و عيان استاندار را مسوول ناكارآمدي مديريت شهري معرفي مي نمايند!
اين را براي نمونه عرض كردم زيرا براي اثبات ديدگاهم درباره نابساماني وضعيت مركز استان شاهدان بسياري دارم كه به صحت ادعاي نگارنده گواه خواهند داد. تعداد اين شهود هم چيزي حول و حوش پانصدهزارنفر است مي توانيد از ايشان بپرسيد! نمي شود؟ چرا شدني است نظرسنجي را براي همين مواقع گذاشته اند يك نظرسنجي از مردم رشت درباره وضعيت اين شهر به عمل آوريد و فقط دو-سه سوال ساده، از جمله اينكه از زندگي در اين شهر راضي هستند را از شهروندان بپرسيد آنوقت دوزاري تان خواهد افتاد كه مديريت مشعشع شما چه نتايجي در اذهان عمومي در پي داشته است!
اما در پايان از استاندار محترم مي پرسم رفتن عليزاده با آنهمه تجربه مديريتي و انتصاب مديري تقريبا صفركيلومتر به صلاح استان است؟ البته مي دانم شما از ابتداي انتصاب عليزاده به معاونت عمراني استانداري چندان راضي نبوديد يادتان هست وقتي بحث انتقال شما به معاونت برنامه ريزي،مالي و اداري مطرح شد براي سلطاني فر شرط گذاشتيد كه معاون عمراني بايد گزينه من باشد!
شما مي دانستيد معاونت مالي و اداري ماه ها بي سرپرست بود و استاندار وقت هم براي گماردن شما توسط برخي از بابا شيوخ هاي استان، تحت فشار قرار داشت لذا زيادخواهانه هر دو معاونت را طلب كرديد يعني بر يكي تكيه زده براي آن ديگري خود گزينه اي معرفي كنيد.
يادم هست احمد حسيني معاون سياسي-امنيتي وقت كه شرايط را چنين ديد به داد استاندار كه دوست و متحدش بود شتافت و براي تصدي معاونت برنامه ريزي اعلام آمادگي كرد اينجا بود كه عقب نشيني كردي و به همان حد خود رضايت دادي.
اينرا هم عرض كردم تا يادتان بيايد، هستند افرادي كه هنوز بسياري مسايل از خاطرشان زدوده نشده و اگر بازگو نمي كنند نه دل و دماغي براي شان مانده و نه گفتن اين قبيل مسايل را، حلال مشكلات عديده و اساسي كشورمان مي دانند چون بدرستي گمان بسياري بر اينست كه «خانه از پاي بست ويران است.»
مسايل و گفتني ها البته نه فقط درباره ي ديروز، بلكه پيرامون عملكرد پر اعوجاج مديران در شرايط حاضر بسيار است. در وقتش، كه بي شك به چگونه عمل كردن همين مديران بستگي دارد هر از گاه مطرح خواهد شد. تا برخي از ياد نبرند چشم هاي تيزبين كم نيستند كه زير ذره بين دارندشان .
مثلا اگر دكوراسيون منزل معاون يكي از مديران ارشد توسط معاون يكي از ادارات كل همان سازمان از بودجه بيت المال نو مي شود كسي نمي داند و از چنين لفت و ليس هايي بي خبر است. يا همه از نرخ بيكاري،مهاجرت،خودكشي،اعتياد و صدها و معضل و بدبختي ديگر در گيلان بي اطلاع هستند. خير چنين نيست روز موعود حساب كشي و پاسخگويي شمايان دور نيست بايد درباره ي جزييات عملكردتان جواب و حساب پس دهيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان