ده ها نفر بخاطر آلوده گی هوای تهران مصدوم شده و برخی متاسفانه درگذشته اند. جوانی بخاطر فقر دست به خودکشی زد. برخی از منابع خبری خودکشی چند زندانی را مخابره کردند اما تاکنون درباره ی جزییات امر توضیحی داده نشده است. هوا در بسیاری از نقاط بخصوص در شمال، شمال غربی و غرب کشور بسیار سرد، و مردم بی بضاعت با مشکلات عدیده ای مواجه اند. تعدادی از محکومین به مجازات سنگسار، مجازات شدند بنا به اخبار واصله یک نفر با تقلا توانست از گودال خارج شود و گفته می شود حکم درباره ی وی مجددن به اجرا در نخواهد آمد. روزنامه ی کارگزاران از معدود تریبون های اپوزیسیون داخلی حاکمیت تعطیل شد. یازده نفر از معلمان که با همکاران شان جلوی مجلس تجمع کرده بودند دستگیر شدند خواسته های معلمان، صنفی و برای احقاق حقوق حقه ی شان بوده است. دفتر حقوق بشری شیرین عبادی پلمب شد. عده ای از فعالان دانشجویی و کارگری احضار و یا دادگاهی شان آغاز شده است. اتومبیل های غیراستاندارد، جاده های بمراتب غیراستانداردتر از اتومبیل ها، و همچنین بی احتیاطی و حواس پرتی برخی از راننده گان همچنان قربانی می گیرد بر اساس آمار رسمی منتشر شده، بطور میانگین هر هفته بیش از ششصد نفر از هم میهنان مان در حوادث راننده گی کشته می شوند. هنوز خبری از پرداخت یارانه ها نشده اما بهای کالاها همچنان روند شتابنده ی صعودی را طی می کند دارو از جمله کالاهای اساسی است که در چند ماه اخیر بهای آن افزایش چشمگیری داشته است. صدها هزار تن از هم میهنان مان که ورای معکوس خط گرسنه گی روزگار می گذرانند «سر سیاه زمستان» با مشکلات معیشتی حاد رو به رو هستند ساکنان جاده ورامین، ساکنان حاشیه ی شهرهای بزرگ و متوسط، شهروندان استان های محروم نظیر سیستان و بلوچستان و...، مصادیق بارز، و قابل مشاهده ی این دسته از هم میهنان مان هستند که به کمک های فوری بهداشتی،غذایی و غیره نیازمندند. بر اساس آمار رسمی، بیش از یک میلیون نفر از ایرانیان زیر خط گرسنه گی بسر می برند در آمار غیر رسمی صحبت از دو تا سه میلیون نفر هم به میان آمده است مجموعه ی زیر خطوط «فقر مطلق» و «فقر شدید» بسر برنده گان بیش از سی و هشت میلیون نفر برآورد شده اند. هزاران زندانی بخاطر بدهی یا عدم پرداخت جرایم مالی در زندان هستند بسیاری از این زندانیان جهت ناتوانی در پرداخت یکصدهزار تا پنج میلیون تومان، دور از خانه و خانواده در زندان بسر می برند شاید با یک فراخوان عمومی بتوان هزاران زن و مرد زندانی که اغلب سرپرست خانواده های شان نیز هستند را از بند رهاند. یک ماه قبل کارگران خرمشهری شهرداری (همان مقاوم شهر اسطوره ای میهن مان) بخاطر عدم دریافت حقوق شان، دست به تجمع اعتراضی زدند اما با برخورد تند ماموران مواجه شدند. بسیاری از هموطنان خوزستانی ما نشسته بر دریایی از ثروت، در فقر توام با محنت زندگی می کنند چند روز قبل مجتمع لوله سازی اهواز با پنج هزار کارگر تعطیل شد و خدا می داند کارگران این کارخانه قدیمی و مهم کشور از این پس چگونه می خواهند، یا به تعبیر صحیح تر می توانند، روزگار بگذرانند بد نیست رفتگران خرمشهری و یا کارگران نیشکر هفت تپه به ایشان مشاوره دهند!
حقیقتن چه تحلیل و تفسیری می توان بر این اخبار تاثربار نگاشت؟ میانگین بهای هر بشکه نفت ایران در سه و نیم سال اخیر بالغ بر هفتاد دلار بوده است. با این پول هنگفت، امروز نباید شاهد چنین وضعیتی می بودیم. پارسال آنقدر پول در دست و بال دولت «مهرورز» بود که اگر از بذل و بخشش های بلاعوض بگذریم، بی محابا و بدون محاسبه به سرمایه گذاری، اهدای کمک و پرداخت وام های کم سود در نیکاراگویه،سریلانکا،سودان و نقاط دیگر رو آورد فکر امسال و کاهش بهای نفت را هم نکرده بودند زیرا تحلیل «رییس محترم جمهوری اسلامی» این بود که بهای نفت مرز دویست دلار در هر بشکه را هم در خواهد نوردید! این در حالی ست که برای مثال همین ده روز قبل، عدم اتمام پروژه ی سد بیجار نزدیک بود زندگی هزاران نفر را در گیلان با مخاطرات جدی مواجه کند اما دولت یک میلیارد دلار وام در اختیار دولت ساندنیست نیکاراگویه جهت سد سازی در شمال غربی آن کشور قرار می دهد در حالی که سد بیجار را با یک هزارم این مبلغ شاید بتوان به اتمام رساند مثال از این دست بسیار است.
میلیون ها ایرانی واقعن در شرایط سختی بسر می برند اگر اینگونه نیست چرا اقشار محتاطی همچون معلمان، کارگران و یا اصناف، دست به اعتراض زده و یا حتا تا مرز اعتصاب و تجمع در برابر مراکز حکومتی پیش می روند؟ از دوران بچه گی، تا یادم می آید، وقتی سر کلاس حرفی «بو دار» زده می شد هنوز کلام دانش آموز منعقد نشده، هیس معلم بلند می شد! دلایل روان شناختی اش را نمی دانم اما معلمان شریف همواره از محتاط ترین اقشار جامعه بوده اند حال باید دید شداید زندگی چه به روز و روزگارشان آورده است که در دوسال اخیر یکصدا، حقوق «مسلم» شان را مطالبه، و تاکنون هزینه های گزافی نیز برای مطالبه ی حقوق شان پرداخته اند. از سه – چهار ماه قبل که قیمت نفت رو به کاهش نهاد بگذریم دولت نهم واقعن دستش برای گشودن گره های معیشتی مردم، خصوصن اقشاری که در شرایط حادی بسر می برند باز بوده است اما چرا چنین نشد؟ البته این پرسشی است که دولتمردان دولت نهم باید پاسخ اش را بدهند البته اگر مشغله های دیگر، به ایشان اجازه ی اندیشیدن درباره ی کوهی از شداید داخلی را بدهد.
در مقاله ای خواندم که بزرگترین جفا طی سه سال اخیر در حق آمار و ارقام روا شده است. آمارها اعم از آمار و ارقام مربوط به درآمد ملی، واردات،صادرات، دیون داخلی و خارجی دولت، ذخایر ملی، نرخ تورم و...، همه مبهم و گاه متناقض است. رییس قوه ی مجریه آمار و ارقام خاص خود را ارایه می کند، از طرف دیگر روسای اسبق، سابق و لاحق بانک مرکزی آمار دیگری، گاه متضاد با آنچه رییس شان مطرح کرده، ارایه داده و می دهند، وزرای اسبق،سابق و لاحق اقتصاد، مثلن درباره ی نرخ تورم یک حرف می زنند رییس دولت چیز دیگری می گوید. در نهایت هم، «رییس جمهوری اسلامی» آب پاکی روی دست همه ریخته، بخشی از آمار و ارقام را، از اساس «محرمانه» می خواند. از جمله موجودی صندوق ذخیره ی ارزی، توسط ایشان مگو اعلام می شود امری غریب که همچون بسیاری دیگر از مسایل در این دوره باب شده است.
حتا در عصر جاهلیت قاجاریه، مردم از قراردادها و مفاد آن مطلع می شدند شاهد مثال اش هم، اینست که اگر مردم از قرارداد استعماری «رژی» بی اطلاع بودند پس چطور توانستند با اعتراضات خود و «تحریم تنباکو»، ناصرالدین شاه یکی از مستبدترین شاهان قاجار را به تسلیم وادارند؟ لااقل روشنفکران و نخبگان که درصد بسیار کوچکی از جامعه ی آنروز را تشکیل می دادند از عملکرد دولت مستبد وقت مطلع، و در آن عصر بی خبری و فقدان کامپیوتر،تلفن،موبایل،فاکس،رادیو،تلویزیون،ماهواره و...، مردم را هم، در جریان بخشی از رویدادهای کشور قرار می دادند. در یک کلام، مردم صدوپنجاه سال قبل، در اوج «استبداد کبیر» از آنچه بر سرشان می رفت مطلع، حتا از حق اعتراض برخوردار بودند بطوریکه عاقبت حاکم مستبد وقت را به تمکین واداشتند.
حال در این عصر اطلاعات و ارتباطات، که همه ی آنچه را مردم آنروز نداشتند و امروز دارند، استخوان شاه مستبد هم پوسیده، چگونه یک مقام عالی رتبه، ملت ایران را نامحرم پنداشته، برای مثال رقم موجودی صندوق ذخیره ی ارزی را به بهانه ی محرمانه بودن اعلام نمی کند؟ اگر مقصودش اینست که خارجی ها نفهمند، که این یک شوخی بیش نیست زیرا همه ی دخل و خرج مملکت در دسترس بانک های خارجی و عمدتن غربی است مگر نه اینکه همه ی درآمد کشور در بانک های بین المللی ذخیره می شود، صادرات و واردات ما هم از طریق همین بانک ها انجام می گیرد. بنابراین آنان ریز اطلاعات مالی ما را در اختیار دارند. فقط در این میان، می مانند مردم ایران، یعنی صاحبان اصلی دارایی ها، که علی الظاهر نامحرم اند!
وقتی دولت بطور شفاف به صاحبان حق، یعنی مردم ایران، حساب پس نمی دهد. طبیعی است منابع غیر رسمی این وظیفه را بر عهده گرفته، به درستی و یا بعضن توام با اشتباه به انجام می رسانند. در چنین شرایطی راهی بجز سرانگشتی محاسبه کردن وجود ندارد. در یک برآورد سرانگشتی دولت در سه سال اول کار خود بالغ بر دویست میلیارد دلار درآمد داشته است، بودجه های سه سال گذشته که به مجلس ارایه شده نیز حدود یکصدوسی و پنج میلیارد دلار بود، بنابراین اکنون باید چیزی حدود شصت و پنج میلیارد دلار در صندوق ذخیره ی ارزی موجود باشد که بنظر می رسد نیست و حتا بنا به شنیده ها، بیست و یک میلیارد دلار بدهی خارجی هم روی دست ملت ایران گذاشته اند. فکر می کنم این مبلغ(شصت و پنج میلیارد دلار) بیشتر از کل درآمد چهارساله ی دوره ی اول ریاست جمهوری خاتمی است. بر این اساس اوضاع مالی دولت نهم نباید خیلی بد، که حتا می بایست رو به راه باشد الا که همان شنیده ها را باور کرده و بپذیریم.
اما مساله ی آزاردهنده در این میان اینست، دولتی که در عرض سه سال بالغ بر دویست میلیارد دلار درآمد ارزی داشته و الان هم، پس اندازش باید بالغ بر شصت و پنج میلیارد دلار باشد بنابراین نباید با بحران جهانی، دچار مشکل شده ، نتواند اوضاع معیشتی مردم را سر و سامان دهد، و یا از عمل به شعارهای انتخاباتی اش باز ماند. کمااینکه دولت نفتی عربستان براحتی از دل بحران در حال گذار است. بد نیست بدانید دولت مستبد عربستان، که نه مجلسی بر عملکردش نظارت می کند و نه مقید به قیود قانونی است (زیرا اساسن در آن کشور قانون اساسی و مجلس انتخابی وجود ندارد) اما بطور روشن میزان ذخیره ی ارزی هفتصدمیلیاردی دلاری اش را به اطلاع مردم می رساند. زیرا پنهان سازی واقعیت ها در عصر ارتباطات و اطلاعات غیر ممکن و بی معنی است.
دولت احمدی نژاد بخواهد یا نخواهد، همه، از آنچه باید اطلاع یابند بالاخره بگونه ای مطلع می شوند. یکی از بزرگترین واقعیت های موجود هم، اینست که، اگر از همین امروز تا دوازده ی امرداد سال آینده (پایان دوره ی چهارساله ی ریاست جمهوری احمدی نژاد)، بهای نفت به «پنج دلار» هم برسد باز، دولت نهم جمهوری اسلامی، ثروتمندترین دولت، در بین همه ی دولت هایی است که از زمان استخراج نفت تا به امروز روی کارآمده اند. هر جور که حساب و کتاب کنید، میانگین بگیرید، افزایش نسبی جمعیتی را محاسبه کنید، بالا و پایین بروید، بخواهید و نخواهید، این دولت پولدارترین دولت طی یک قرن و اندی اخیر است. با دولت های قبل تر مقایسه اش نمی کنم چون دولت نفتی را باید با دولت های نفتی مقایسه کرد. وگرنه دولت نهم را پولدارترین دولت تاریخ ایران بخوانیم هم، سخن بیراهی نگفته ایم. اما مردم هم در دوره ی حاکمیت دولت نهم و مجالس هفتم و هشتم، آیا از بهترین وضعیت برخوردار بوده اند؟ آیا حتا گامی به توسعه ی همه جانبه و پایدار نزدیک تر شده ایم؟ نه! چنین نیست و بواقع، بجز لایه ی نازکی از اقشار برخوردار جامعه، مابقی مردم در وضعیت سختی روزگار می گذرانیم.
اگر همه ی دستگاه های تبلیغاتی- خبری، اخبار جابلقا و جابلسا را بر سر مردم ایران بریزند و از مصایب غرب و شرق عالم سخن ها ساخته و پرداخته، بخورد مردم دهند، باز مردم از واقعیت های موجود در کشورغافل نخواهند شد. زیرا با گوشت، پوست و استخوان شان در حال لمس شرایط سخت فعلی هستند. آیا دولت و جریان حامی اش موسوم به اصولگرایان، ادعایی در تناقض با این مدعای نگارنده دارند؟ یعنی منکر هر آنچه در این جامعه می گذرد اعم از فقر،فساد،فحشا،اعتیاد،طلاق،تبعیض،خودکشی،دیگرکشی و صدها گرفتاری کوچک و بزرگ دیگر بوده، و مدعی اند در دوره ی حاکمیت پولدارترین دولت تاریخ، ملت ایران راحت ترین دوران، از زندگی شان را سپری کرده و می کنند؟ اگر چنین است پس چرا «هوا بس، ناجوانمردانه سرد است».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
با سپاس از ابراز دیدگاه تان