تضمین امنیتی


برای اولین بار واژه ی «تضمین امنیتی» پس از ماجرای استقرار موشک های شوروی در خاک کوبا سر زبان ها افتاد. آن ماجرا که می رفت آتش جنگی دامن گستر را بیفروزد پشت میز مذاکره و به شکل دیپلماتیک حل و فصل شد. بعدها در محافل سیاسی و رسانه ای شایع شد آمریکا به رژیم استبدادی کوبا «تضمین امنیتی» داده است تا نه اقدامی جهت براندازی اش انجام دهد و نه از اقدامات براندازانه حمایت کند.
تا جایی که من اطلاع دارم دولت آمریکا از همان دوره کندی تا امروز که بوش رییس جمهور ایالات متحده است این مساله را تایید و یا تکذیب نکرده است. اما شواهد نشان می دهد که بالاخره یک زدوبندی صورت گرفته است وگرنه چگونه امکان دارد با پایان گرفتن عصر کمونیزم آنهم از نوع لنینیزم- استالینیزمی اش ، و سرنگونی حکومت های جابر و مخوف مارکسیستی در اقصا نقاط جهان (بجز سه – چهار کشور) رژیم استبدادی فیدل کاسترو امکان دوام یافت آنهم زیر سیبل آمریکا!
از یاد نبریم یک ششم جمعیت کوبا ساکن ایالات متحده هستند مهاجرانی که پس از دهه ها هنوز رو به سرزمین مادری می خوابند همان سرزمینی که در دل یک شب تاریک به اقیانوس زدند تا از زندگی نکبت بار حاکم برکشورشان بگریزند. مهاجران کوبایی همچون بقیه اسپانیش تبارهای ساکن آمریکا پس از دهه ها آمریکایی نشده اند و هنوز سودای بازگشت به آب و خاک اجدادی شان را دارند. این جامعه منسجم مهاجر که اغلب در ایالت فلوریدا ساکن اند در اینکه باید عصر کاسترویزم در کوبا به پایان برسد متوفق القول هستند لذا در همه ی این سال ها آمریکا می توانست از آنها به عنوان ابزاری جهت سرنگونی رژیم حاکم بر کوبا استفاده کند، بخصوص پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که کوبا بزرگترین پشتیبانش را از دست داد و با بحران های اقتصادی و اجتماعی عدیده ای مواجه شد. اما ایالات متحده جز اینکه به مهاجران کوبایی اجازه دهد تلویزیون و رادیویی راه بیندازند و هر از چندگاهی تظاهرات کنند و غیره و ذالک، کمترین اقدامی جهت براندازی رژیم کاسترو به عمل نیاورد. بی عملی آمریکا می تواند ناشی از همان «تضمین امنیتی» و صحت وجود چنین ضمانتی باشد. وگرنه آمریکایی که از آنسوی جهان به ویتنام،کره،سومالی،عراق و افغانستان لشکرکشی می کند تا به اهدافش برسد چگونه است که از کوبای لمیده در حیات خلوت خود درمی گذرد؟!
پس از کوبا هرگز حتا شایع هم نشد که رژیم دیگری توانسته باشد از ایالات متحده ضمانتی برای بقایش بگیرد. پس از پایان جنگ سرد و تک قطبی شدن حاکمیت بر جهان، ریش و قیچی به دست بزرگترین ابرقدرت طول تاریخ افتاد. این قدرت بزرگ که روزگاری خود استبداد می پرورید تا بتواند به کمک رژیم های دیکتاتوری همچون، پینوشه در شیلی، پرون در آرژانتین، مارکوس در فیلیپین،سوهارتو در اندونزی و ... جلوی پیشروی کمونیزم را بگیرید پس از دفع خطر، و محو کمونیزم در بسیاری از نقاط جهان، خط و مشی خود را تغییر داد.
از دهه ی نود به این سو تک تک رژیم های دیکتاتوری مورد حمایت آمریکا که اغلب با کمک ایالات متحده بر سرکار آمده بودند تحت فشار قرار گرفتند تا حاکمیت را به مردم واگذار کنند. روند دمکراتیزاسیون جهان استثنا بردار هم نبوده و نیست. شاید تنها جایی که کار اندکی گره خورده است همین خاورمیانه است وگرنه از اروپای شرقی تا جنوب شرقی آسیا، از آمریکای لاتین تا قلب آفریقا شاهد برقراری دمکراسی با همان تعریف رایجی که از دمکراسی در جهان وجود دارد هستیم. آمریکا برای برقراری دمکراسی از اعمال زور هم مضایقه نمی کند حتا بی پروا حاضر است مسوولیت دخالت در امور داخلی دیگر کشورهای جهان را بپذیرد.
روزگاری نه چندان دور اگر حکومتی هر بلایی سر ملتش می آورد مساله داخلی تلقی شده و هرگونه دخالت دیگران نامشروع محسوب می شد حتا سازمان ملل کاری بیش از یک توصیه آنهم در برخی از موارد انجام نمی داد. اما اکنون روسای حکومت ها را به جرم کشتن مردم تحت حکومت شان دستگیر، دادگاهی و مجازات می کنند هرگز کسی به صدام ، میلوشویچ و یا پینوشه این حق را نداد که در دادگاه بگویند کشور خودمان بود اختیارش را داشتیم ، کشتیم و غارت کردیم شما حق ندارید در امور داخلی مان دخالت کنید!
خیر! ظاهرا عصری جدید از فرا رسیده است دورانی که دیگر کشتن،شکنجه کردن،حتا جرایمی مانند پول شویی قابل پیگرد بین المللی است. اکنون در زمانه ای به سر می بریم که دیگر هیچ قدرت مداری از مصونیت دایمی برخوردار نیست. در این شرایط هستند حکومت هایی که دل شان برای گرفتن یک «تضمین امنیتی» از آمریکا لک می زند. اما از یاد می برند که اگر روزگاری آمریکای دوره ی کندی به کوبا آنهم در عصر جنگ سرد و برای جلوگیری از وقوع یک جنگ عالم گیر تضمین امنیتی داد شرایط زمین تا آسمان با امروز متفاوت بود حالا فرهنگ سیاسی نوینی بر دنیا حاکم شده است دیگر دولت آمریکا حتا اگر بخواهد هم، نمی تواند رژیمی غیر دمکرات را گارانتی کند.
البته این شرایط استثنا بردار نیز هست اما راهش آنگونه که برخی تصور می کنند نیست یعنی بدست آوردن ضمانت مثلا جلوگیری از حمله امریکا، یک زدوبند پشت پرده و معامله ای دور از چشم مردم نیست. نمونه بارز کشورهایی که خود را در مقابل آمریکا بیمه کردند روسیه و چین هستند. روسیه پس از پایان جنگ سرد کوشید تا جایی که می تواند به آمریکا نزدیک شود آمریکا نیز آنقدر از فروپاشی شوروی ذوق زده بود که برای برقراری ارتباط گرم و حسنه با مسکو سر از پا نمی شناخت. روسیه در اولین گام به آمریکا گوشزد کرد که خطر بازگشت کمونیزم منتفی نشده است و اگر اوضاع اقتصادی این کشور که کاملا رو به ورشکستگی بود سروسامانی نگیرد یلتسین قادر به ادامه کار نخواهد بود لذا غرب برای دوام دمکراسی در غیردمکرات ترین کشور جهان و جلوگیری از بازگشت حاکمیت مخوف سرخ بایستی به سرمایه گذاری در روسیه مستعد سرمایه گذاری بپردازد. غرب و در راس همه ایالات متحده با اشتیاق سخاوتمندانه چنین دعوتی را پذیرفتند.
دهه ی نود هنوز به پایان نرسیده بود که صدها میلیارد دلار سرمایه ی آمریکایی و اروپایی به اقتصاد روسیه تزریق شد. البته اینکار برای غرب مزایای بسیاری داشت زیرا واقعا خطر بازگشت کمونیزم را منتفی کرد از طرفی سرمایه گذاری در اقتصاد بکر روسیه برای غرب بدون منفعت نبود. در حال حاضر صدها میلیارد دلار پول آمریکا،آلمان،بریتانیا،ایتالیا،فرانسه،ژاپن و... در زیر و بم اقتصاد روسیه جریان دارد اکنون کمتر پروژه بزرگ اقتصادی در روسیه وجود دارد که با وام و یا سرمایه گذاری غربی ها درحال انجام نباشد. منفعت بزرگ روسیه از این رهگذر علاوه بر نجات از ورشکستگی اقتصادی و امکان بازگشت به جرگه کشورهای جهان اولی، تضمین امنیتی غیر مستقیمی بود که دریافت کرد. تصور کنید اگر فردا جنگی بین ناتو و روسیه در بگیرد، واقعا آمریکا و متحدانش کجای روسیه را می توانند بزنند که سرمایه خودشان آنجا نباشد. اگر می بینیم روسیه به راحتی از غرب باج می گیرد ناز می فروشد و اعتماد به نفس از دست رفته اش را بازیافته است به همین نکته ظریف بازمی گردد.
از طرف دیگر روسیه نه بر اساس نسخه پیچیده شده ی آمریکا بلکه با توجه به مقتضیات داخلی اش از دمکراتیزه کردن حاکمیت اش بازنماند کناره گیری بوریس یلتسین در آستانه سال 2000 و امکان گردش قدرت در بزرگترین کشور جهان باعث شد خیال روس ها از جانب ملت شان نیز راحت شود در واقع برگزاری انتخابات آزاد و تعدد واقعی احزاب در روسیه ضمانتی بود که رژیم روسیه نه از آمریکا بلکه از ملتش برای تداوم و ادامه بقا اخذ نمود. اکنون در روسیه با وجود تعدد قومیت ها، ملیت ها با فرهنگ های متفاوت و همچنین ادیان مختلفی که در این کشور حضور دارند احزاب از نوع کمونیستی اش گرفته تا جریان های ملی گرای راست آزادانه فعالیت می کنند. رسانه های غیر دولتی امکان حیات دارند. در انتخاباتی هم که ماه گذشته تحت نظارت بین المللی در این کشور برگزار شد حزب حاکم باز مورد اقبال اکثریت مردم قرار گرفت.
نکته جالب این است در روسیه ای که در طول تاریخ چه دوره ی کمونیست ها و چه پیش از آن در عصر تزاریسم همیشه زیر سلطه استبداد بوده است اکنون سال هاست قدرت در بالاترین سطح بدون کمترین تنشی دست به دست می شود.
آری! اشاره به روسیه برای این بود که یادآوری کنم در جهان امروز با همین شرایط جدیدی که بر آن حاکم است حکومت ها حتا اگر کاملا وفق مراد آمریکا عمل نکنند و یا حتا در عرصه های حساس بین المللی بازی غربی ها را بهم بزنند باز با تمهیداتی می توانند جهت ادامه ی بقا، ضمانت معتبر کسب کنند. فراموش نکنیم که در روسیه علاوه بر آزادی احزاب،ادیان و رسانه ها، سال هاست که زندانی سیاسی وجود ندارد، تظاهرات و اعتراضات کاملا جنبه صنفی و غیر سیاسی دارد و برخورد دولت با اینگونه مسایل توام با سعه صدر است البته روسیه با جنبش های جدایی طلبانه با خشونت برخورد می کند که آنهم دلایل خاصی دارد زیرا اگر چنین نکند این کشور چند ملیتی ده پاره خواهد شد.
شاید برای همین است که روسیه قادر است طرح بسیار استراتژیک «سپر دفاع موشکی» ناتو را به راحتی وتو کند.

۱ نظر:

  1. ایهالناس مسلمان کشی‌یکی‌از سرگرمیهای جدید برای کشورها و دولتهای مسلمان و غیره مسلمان شده. جالب اینجاست که دوستان عزیز آقای احمدی خره،چین و شوروی، قبل از شمارش آرای انتخابات به ایشون تبریک گفتند. کشور چین و شوروی یک ساعت بعد از انتخابات به آنترینژاد تبریک گفتند تو نگو اینها با هم یه قرارهایی دارند و آنهم سرگرمی هست که هر ستاشون دوست دارند و آن هم، مسلمان کشی‌. در ارومجی چین و در چچنیا شوروی و در ایران عزیز دولتها همه مشغول مسلمان کشی‌هستند.احمدی‌نژاد ممکن که خایهٔ امریکا و انگلیس را نمیمالد ولی‌ خوب خایهٔ چین و شوروی را ما چ می‌کند. هی‌نماز جمعه داد میزنم مرگ بر یهودی و صهیونیست تو نگو پولدارترین ادمهایی که شوروی را اداره میکنند یهودی هستند. هر هفته میرم نماز جمعه داد میزنم مرگ بر امریکا و مرگ بر انگلیس تو نگو مسلمان کشهای اصلی‌، چین، شوروی و همین رئیس جمهور قلابی خودمون آقای احمقی خره جنایتکار هستند.
    «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»

    پاسخحذف

با سپاس از ابراز دیدگاه تان